دانلود قسمت ۲۱ سریال یزدان از تلوبیون + لینک مستقیم سریال یزدان قسمت ۲۱ + خلاصه داستان سریال یزدان قسمت بیست و یکم
سریال یزدان هر شب از شبکه ۳ سیما منتشر می شود، علاقمندان می توانند در این مطلب از صفحه اقتصاد قسمت بیست و یکم سریال یزدان را با لینک مستقیم تلوبیون تماشا کنند.

سریال «یزدان»، به کارگردانی منوچهر هادی در ژانر اجتماعی، پلیسی ساخته شده که داستانی پیچیده و جذاب از زندگی اجتماعی شخصیتهایی چون «یزدان» و «قیام» را به تصویر میکشد. این سریال داستان زندگی یک مأمور به نام عماد را روایت میکند که به دنبال داستانهای اجتماعی گمشده در گوشه و کنار شهر میگردد. در هر قسمت از سریال، عماد با کشف ابعاد جدیدی از این داستانها، به حل معماهایی اجتماعی و انسانی میپردازد. سریال یزدان هر شب از شبکه سه سیما منتشر می شود.
دانلود سریال یزدان قسمت بیست و یکم
https://telewebion.com/episode/۰x۱۳۳d۳۷۴c
لینک پخش زنده سریال یزدان قسمت ۲۱ از شبکه سه
خلاصه داستان سریال یزدان قسمت ۲۱
سه تا دختر هنگامه شروع کردن زنگ زدن به فک و فامیل تا ببینن از کسی میتونن پول قرض کنن یا نه اما هیچ کدومشون انقدر پول ندارن و بهشون میگن که میایم بیمارستان تا تنها نباشین. آنها وقتی پیش هم میشینن رعنا با کلافگی میگه آخه مگه ما الان تنهاییم؟ سه نفر هستیم ما پول لازم داریم! آنها تو حیاط نشستن که عمهشونو تو حیاط بیمارستان میبینن و جا میخورن آنها از همدیگه میپرسند که کی خبرش کرده؟ اما اونا میگن که بهش زنگ نزدیم سپس عمشون وقتی پیششون میره بهشون میگه من باید این خبرو از بقیه بشنوم؟ چرا به من زنگ نزدین بگین؟ آنها میفهمند که از بقیه فهمیده، او حالشو میپرسه که رعنا میگه نه حالش خوب نیست تو آی سی یو و ملاقات ممنوعه سپس بهش میگن که پول کم دارند برای تهیه فیلتر او ازشون میپرسه که چقدر کم دارند؟ آنها بهش میگن که ۱۶۰ میلیون عمه شون ۵۰ میلیون میده بهشون و میگه من فقط همین قدو دارم بگیرین بقیهشم خدا بزرگه سپس ازشون میخواد تا لبخند بزنند تا دلش باز شه.
همه همراه های مریض پشت در آی سی یو ایستادن که یک دفعه یه نفر از کما به هوش میاد پرستار از اتاق بیرون میاد که میبینه اونجا همهمه شده و آنها ازش میپرسند که کی به هوش اومده؟ پرستار بهشون میگه که خانم پریسا قیام به هوش اومدن عماد خدا را شکر میکنه و برادر پریسا به عماد میگه میدونم چرا داره بیمارستانو میذاره رو سرش و میخواد از اینجا بره بیرون! عماد میپرسه برای چی؟ او بهش موادی که تو دستشه نشون میده و میگه به خاطر این وکیلش آورد داد بهم که هرجور شده بهش برسونم عماد میگه ولش کن نمیخواد بهش دارو میدن آروم میشه تو هم این موادو بده به من هرچی شد پای من. او بهش میگه من از خواهرم میترسم عماد میگه کسی که باید بترسه منم و موادو ازش میگیره و میریزه تو چاه. دخترها نقشهای به ذهنشون رسیده و پیامی به کسی که میخواست با مادرشون ازدواج کنه میدن و واسش پیام میفرستن که من دخترشون هستم ایشون تو بیمارستان بسترین گفتم شاید لازم باشه که بدونین. اون مرد به محض فهمیدن این موضوع زنگ میزنه و با رعنا صحبت میکنه سپس خودشو به بیمارستان میرسونه. وقتی میرسه ازشون حال مادرشو میپرسه و میگی میتونیم ببینیمشون؟
رعنا، مهسا و راضیه بهش میگن نه ممنوع ملاقات هستش تو آی سی یو بستریه او ازشون درباره وضعیت مادرش میپرسن که بهش میگن باید یه دارویی براش تهیه کنیم ولی ۱۱۰ میلیون پول کم داریم اون مرد وقتی میبینه که هنگامه با دخترهاش درباره او صحبت کرده بوده و الان تو این وضعیته به کسی زنگ میزنه و بهشون میگه که قرار شده یکم دیگه خبرشو بهم بدن و تو این فاصله از آنها درباره خودش میپرسه که چیا مادرشون بهش گفته. آنها سربسته چیزهایی میگن که به دروغ گفتنشون شک نکنه. عماد با برادر خانم قیام صحبت میکنه و بهش میگه دلیل اینکه با خواهرتون رابطه خوبی ندارین چیه؟ او بهش میگه خیلی سال پیش زنی به همراه بچهاش اومده بودن پیش ما اونجا التماس خواهرمو میکردن که ببخشه شوهرشو انگار شوهرش کاری که او خواسته بودو انجام نداده بود و به حرفش گوش نکرده بود اونم گوش شوهرشو بریده بود میفهمی یعنی چی؟ به خاطر همون اتفاق مادرم انقدر برای اون زن و بچهاش گریه کرد که زبونش بند اومد و از اون موقع اصلاً صحبت نمیکنه واقعا خواهرم ترسناکه!
هممون میترسیم ازش، عماد بهش میگه احتیاجی نیست بترسی کسی که باید بترسه منم شما برین خونه من اینجا هستم سپس اونو میفرسته بره، بعد از اون امیرعلی و نگین را هم میفرسته که برن خونه. خواستگار هنگامه پیش دخترها میره و بهشون میگه پول جور شد فقط یه شماره حساب میخوام که واریز کنن به اون آنها حسابی خوشحال شدن که راضیه دلش راضی نمیشه و به اون مرد حقیقتو میگه که اصلاً مادرشون باهاشون درباره او صحبت نکرده بود اون مرد بهشون میگه ای کاش زودتر بهم میگفتین و منو تو این وضعیت قرار نمیدادین نمیخوام اگه قراره بهم بله بگه به خاطر کاری که واسش کردم باشه، ای کاش از اول صادق بودین باهام و از اونجا میره. آنها گریه میکنند و راضیه خودشو سرزنش میکنه که چرا جلوی دهنشو نگرفته.
بعد از چند دقیقه به رعنا زنگ میزنند و میگن که پول پرداخت شده و دارو در حال فرستاده شدن هست آنها خوشحال میشوند و میرن به حیاط و با دیدن اون مرد ازش تشکر میکنه او بهشون میگه فقط ازتون یه خواسته دارم وقتی مادرتون حالش خوب شد میخوام بیام خواستگاریش ازتون میخوام بهش چیزی نگین که من این پولو پرداخت کردم آنها قبول میکنند. پرستار میره پیش صالح و بهش میگه که چرا بهمون نگفتین خانومتون بارداره؟ صالح و پدر لیلا حسابی جا میخورد و از این خبر خوشحال میشن. صالح پدر زنشو در آغوش میگیره و خدارو شکر میکنه عماد میره به دیدن پریسا تو اتاقش و بهش میگه من الان باید با شما چیکار کنم به کی باید شکایت کنم؟ دست از سر من و خانوادهام بردارین! و نزدیک بچههام نشین! پریسا جوری حرف میزنه که انگار واقعاً چیزی بین آنهاست سپس صداشو که ضبط کرده ومیفرسته برای یکی از بازرسهای شهرداری آنها وقتی فایل صوتی را به عماد میدن تا گوش کنه او خنده حرصی میکنه و تو فکر میره....
نظر شما