خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعه‌های تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلم‌نامه درام بهره می‌برد. فیلم‌نامه‌ای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛  هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنی‌صوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).

برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی وحشی

فردای آن روز یامان و رویا جمیل را بردن به محله ته جهنم اونجا به رویا میگه که باید از اینجا راهمون جدا بشه و بری نترس اتفاقی نمی‌افته و بلایی سرش نمیارم فقط باید حرف بزنه رویا قبول می‌کنه و از اونجا میره. یامان جمیل را حسابی کتک زده ازش می‌خواد تا حقایقو بگه جمیل میگه آقا سرهان منو می‌کشه یامان بهش میگه فکر کردی من تو رو نمی‌کشم؟ بحث آقا جونمه اگه حرف نزنیم من می‌کشمت او بعد از کلی شکنجه شدن میگه که آقا سرهان نکشته من صبح متوجه شدم که ماشین اشرف خان جلوی در خونه ست و خود اشرف خان هم صندوق عقب ماشینه و کشته شده بعد سرهان نقشه کشید و ازم خواست تا بهش کمک کنم جنازه را بزاریم خونه پدر شما یامان میگه فکر کردی من باور می‌کنم؟

جمیل قسم می‌خوره و میگه دارم راستشو میگم تنها چیزی که یادمه اون شب یه ماشین سفید رنگ از اونجا رد شد که ۴ رقم آخر پلاک ماشین ۵۹۳۲ بود. یامان به جسور میگه این باید همین جا باشه که نه دست سرهان بهش برسه نه بره جای دیگه! رویا به یامان زنگ میزنه و بهش میگه من دیدم سرهان تو آب و غذای خاله نسلیهان داروی خواب آور می‌ریخت مادرت از افسردگی به این حال نیفتاده یامان جا خورده و با تمام بچه‌های محله به طرف خانه سویسالان‌ها راه می‌افتند. وقتی آنها با اسلحه می‌خوان جلوشونو بگیرن یامان بهشون میگه مگه چقدر فشنگ دارین؟ بازم هممونو نمی‌تونین بکشین پس بزارین بریم داخل و هر کی با یه سلاح سردی که تو دستشه وارد خانه میشه. یامان میره مادرش را برمی‌داره و بهشون میگه مادرم اینجا امنیت نداره هر وقت این مرتیکه از این خونه رفت بیرون مادرم برمی‌گرده به این خونه و از اونجا می‌خوان برن که همزمان هومن و شبنم می‌خوان وارد خونه بشن.

یامان در حالی که نسلیهان تو بغلشه چشمش می‌خوره به پلاک ماشین شبنم که چهار رقم آخرش ۵۹۳۲ و شوکه شده. ۴۸ ساعت بعد، شبنم با سرهان دستگیر شدند و پلیس تو اتاق بازجویی بهشون میگه حق با یامان بود انگاری اشرف سویسالان فهمیده بوده که شما دوتا با هم در ارتباط بودین و برای اینکه به کسی چیزی نگه اونو کشتین این دفعه باید بهتون بگم که یامان بدجوری دستتونو رو کرده و گیر افتادین! زمان حال، یامان به همراه مادرش سوار تاکسی میشن که هومن به اونجا اومده بود و به طرف خانه یامان راهی میشن. تو مسیر هومن یامان را سرزنش می‌کنه و می‌گه باز این چه وضعیه که به وجود آوردی دوباره با آلاز دعوا کردی؟ حتماً نسلیهان هم دیده و نتونسته هضم کنه از حال رفته آره؟ یامان بهش میگه با هم حرف می‌زنیم ولی الان نه فعلاً بریم هومن ازش می‌خواد بگه که چی شده!

یامان واسش تعریف می‌کنه و میگه اون سرهان بی‌شرف به مادرم دارو می‌داده تا بخوابه تا به هوش نیاد که اونو از اونجا بیرون نکنه و بتونه تو اون خونه بمونه و به زندگیش ادامه بده ولی من به حسابش می‌رسم هومن بهش میگه لازم نیست دیگه از اینجا به بعدشو بسپار به من! تو خونه سوسسالان‌ها سرهان به پلیس زنگ می‌زنه و از همه اون بچه‌ها شکایت می‌کنه و ماجرارو میگه سپس به آلاز میگه می‌دونی اونا کجا می‌مونن؟ آدرسی ازش داری؟ آلاز میگه آره ته جهنمه اسمش سرهان بهش میگه آدرسو بده لازم نیست تو بیای اینجارو به تو می‌سپارم حواست باشه و میره. رویا و شبنم اونجا هستند که چاعلا می‌پرسه اینجا داره چه اتفاقی می‌افته؟ واسه چی مادرمو دزدید و برد؟

رویا میگه ندزدید بلکه نجاتش داد آلاز پوزخند می‌زنه و میگه رویای قصه ما هم که چشمش کور شده از عشق به یامان و همه چیزو خوب می‌بینه. رویا تعریف می‌کنه و میگه چند وقته مادرتون همش خوابه و نمی‌تونه بیدارشه این واقعاً طبیعیه؟ من خودم از لای در دیدم با چشمای خودم که پدرتون بهش دارو میده و اونو می‌خوابونه اونا باور نمی‌کنن که رویا بهشون میگه واقعاً شما چه جور آدم‌هایی هستین و بعد از زدن حرفاش با مادرش از اونجا به خانه میر. تو خونه قدیمی یامان، نسلیهان دراز کشیده و هومن بهشون میگه می‌دونین از چه قرصی و دارویی بهش می‌داده؟ آسی قوطی بهش میده و میگه از این رویا دیده بوده و آورده داده به من هومن با دیدن اون قوطی به هم می‌ریزه و میگه اگه دز زیادی از این مصرف بشه احتمال داره بره تو کما ولی این سری نمی‌تونه قسر در بره. سپس به یامان میگه همین جا بمون بسپارش به من میرم داروخونه تا بیام ازش نمونه خون بگیرم بعد آزمایش می‌کنم و میدم به پلیس فقط اینجا باشین حواستون به نسلیهان باشه و میره.

سرهان به همراه مامورها تمام بچه‌های ته جهنم را گرفتند و به اداره پلیس رفتند اونجا از بین آنها جمیل راننده هم می‌بینه و حسابی جا می‌خوره او بهش یواشکی میگه منو از اینجا آزاد می‌کنی وگرنه هر چیزی که باید بدوننو بهشون میگم سرهان حسابی به هم می‌ریزه. هومن نمونه خون از نسلیهان می‌گیره و وقتی می‌خواد بره نسلیهان تو خواب و بیداری هومن را صدا می‌زنه او پیشش برمی‌گرده و دستشو می‌گیره و بهش میگه نترس من اینجام دیگه نمی‌ذارم بلایی سرت بیارن خودم به حسابش می‌رسم سپس از اونجا میره. آلاز به اتاق پدرش میره و شروع می‌کنه به گشتن، او توی کشو یه جعبه پر از قوطی‌های داروی خواب آور می‌بینه و از شدت ترس چشماش پر از اشک میشه و حسابی به هم می‌ریزه...

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی وحشی

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه