خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است.

خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال غریبه

زویا تو شرکت در حال رسیدگی به کارهاست که ناهید میره اونجا و بهش میگه من فکرامو کردم زمینارو واگذار میکنم ولی به یه شرط اونم اینکه به اندازه سهم زمینام سهام شرکت به نامم بخوره زویا لبخند میزنه و میگه خواسته کمی هم نیست! من باید با سینا مشورت کنم ناهید میگه تا فردا وقت دارین همینم به خاطر التماس های مادرته بالاخره مادره دیگه دست به هرکاری واسه بچه اش میزنه زویا جا میخوره و میگه مادرم؟! شب همگی تو خونه آنا جمع شدن و درباره پیشنهاد ناهید حرف میزنن آنا و زویا مخالفن که ضیائی حقو به مادرش میده ولی سینا بهشون میگه من موافقم ولی بهم اعتماد کنین نمیزارم نزدیکمون بشه. فردای آن روز ناهید میره شرکت و بهشون میگه دارین شما ضرر میدین به شرکت اگه من اومدم تو این شرکت خواستم زحمات کاوه از بین نره که انگاری داره میره و ازشون میخواد به کپی از ریز حسابا بهش بدن و یه جلسه با مدیر امور مالی واسش ترتیب بدن سپس رو به زویا میگه چرا تو مدیرعامل نشدی؟ همیشه پدرت میگفت تورو لایق مدیرعاملی این شرکت میدونه و با گفتن این حرفا سعی میکنه میونه زویا و سینارو شکرآب کنه.

سپس بهشون میگه اصلا وصیت نامه رو خوندین؟ زویا و سینا بهم دیگه نگاه میکنن. زویا به مادرش زنگ میزنه و ازش میخواد بگرده ببینه وصیت نامه ای پیدا میکنه تو خونه یا نه. شب وقتی اونا به خانه میرن زویا از مادرش میپرسه که خوب گشته یا نه او میگه آره نیست که نیست چرا انقدر پیله کردین به این وصیت نامه؟ سپس به سینا میگه من گفتم پای این زنو به شرکت وا نکنین حالا بکشین! و میره. فردای آن روز ناهید دوباره تو شرکت میره پیش زویا و بهش میگه که چیشد برادرت قرار بود با وصیت نامه بیاد او میگه چرا گیر دادی به این موضوع؟ ناهید میگه من به فکر توعم! زویا میگه از کی تا حالا؟ ناهید میگه تنها کسی که میتونه این شرکتو نجات بده و خوب مدیریت کنه تویی نه سینا اینو بفهم و از اونجا میره. شب وقتی میره خونه مادرشو بازخواست میکنه که چرا بهش درباره وصیت نامه دروغ گفته بوده و از اینکه اونو دست کم گرفته و بیشتر به سینا توجه میکنه ناراحت میشه و به اتاقش میره. تو خونه پدر امیرعلی همه جمعن و درباره عروسی و مراسم حرف میزنن و حال دل همه خوبه موقع خوابه صبا ارغوان میره بخوابونتش که صبا ازش میخواد نره و پیشش بمونه ارغوان میگه بهت قول میدم چند روز دیگه همیشه پیشت باشم دیگه صبا قبول میکنه و میره.

وقتی برمیگرده پایین با ارغوان حرف میزنن که چرا مراسم و فیلم و عکس نمیخواد او میگه تصمیممو گرفتم فکر کنم مادرو پدرمم احترام بزارن به تصمیمم اونا هم تأیید میکنن سپس بحث مهریه میشه که امیرعلی و ارغوان میگن ما بین خودمون یه چیزیو در نظر میگیریم بزارین حرف بزنیم بهتون اطلاع میدیم. سینا میره تو اتاق زویا و باهاش حرف میرنه و میگه میدونی که من از اینا اصلا خبر نداشتم اصلا نمیخواستمم که مدیرعامل بشم سپس بهش میگه فردا برو خودت کارو بگیر دستت زویا میگه فکر کردی من الان مشکلم مدیرعامل شدنه؟ مشکلم اینه که این همه کارم که میکنم اصلا به چشم مامانم نمیاد و منو بی عرضه میبینه سینا آرومش میکنه. فردای آن روز زویا میره شرکت و پشت میز مدیریت میشینه که ناهید بهش تبریک میگه که زویا میگه فکر نکنین که میونه من و داداشم خراب شده اون خودش گفت بیام به کارها برسم.

ناهید میگه رابطه تو و برادرت به من چه ربطی داره من فقط میخوام اینجا به سود برسه و خودمون باشیم فقط و میره. زویا وقتی به خونه میره شروع میکنه به جمع کردن وسایلش که سینا میپرسه کجا به سلامتی؟ او میگه میرم دو روز کیش یه حال و هوایی عوض کنم سینا میگه جدی میپرسم او میگه میخوام یه قرارداد جدید ببندم که دفترشون کیشه سینا مخالفت میکنه و میگه بزار اول وضعیت ثابت بشه ماجرای این زن مشخص بشه بعد هرکاری خواستی بکن زویا کلافه میشه و میگه انقد بد قلقی نکن دیگه یه بارم به من اعتماد کن! امیرعلی به شرکت پیش سینا میره تا باهاش حرف بزنه که ناهید همان خانم بابائی را تو اتاق میبینه و جا میخوره و خودشو نشون نمیده سپس وقتی سینا بیرون میاد بهش میگه اینجا چخبره؟ سینا میبرتش تو اتاقش و ماجرارو براش تعریف میکنه. پرواز زویا تو کیش میشینه و یه نفر ازش عکس میگیره و به ضیائی نشون میدن....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه