خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت 20:30 دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است.
خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال غریبه
سینا با راحله دنبال رمز گاوصندوقی هستن که تو کتابخانه پیدا کردن آنها اول سال تولد زویا، آنا، سینا و خود شاهمیریو میزنن اما هیچ کدوم از اونا نیست سینا میگه هرچی هست مرتبط به این کتابخانه ست تو همینجاست اونا یه عدد پیدا میکنن و میبینن رمز همون بوده تو گاوصندوق یه فلشه که راحله میزنه تو لپ تاپ و میبینه توش چندتا فایله که خالیه که اسم هم فایل با یه عدد خاص سیو شده راحله میگه شاید به حروف ابجد! آنا حروف ابجدشو درمیارن که میبینن اسم ناهید درومد. سینا میره سریع پیش زویا و بهش میگه تو زنی به اسم ناهید میشناسی؟ زویا میگه از تو حساب کتابا چیزی درومده؟ او میگه میشناسی یا نه؟ زویا میگه اسمش آشناست ولی باید بگردم سینا میگه بگرد تو اسامی کسایی که اخراج شدن تو شرکت کار میکردن اطرافیان!
زویا میگه یکی بود که اکثرا هم خارج از کشوره ولی چرا بابا باید ۲ دونگ از زمینارو بزنه به اسمش؟ سینا میگه باید پیدا کنیمش تا جواب این سوالارو دربیاریم. زویا تو پرونده ها پیدا میکنه آدرس ناهیدو و آنها باهم به اونجا میرن. آنها به دم در خانه ناهید میرن و ازش میخوان بیاد دم در اما او تعارفشون میکنه به داخل خانه. تو حیاط وقتی ناهید دم در میاد سینا با دیدنش شوکه میشه و میبینه که همان خانم بابائیه زویا سینارو به خودش میاره و میگه بریم داخل. وقتی میرن تو زویا و سینا باهاش حرف میزنن و میگن که اومدیم ازتون بپرسیم که چرا پدرمون برای شما ۲ درنگ از زمینارو به ارث گذاشته ناهید بهشون میگه خوب طبیعیه که واسه زنش ارث بزاره شاهمیری شوهر من بود زویا و سینا بهم نگاه میکنن و جا خوردن.
سینا به بهونه سرویس بهداشتی میره تا اتفاقاتو هضم کنه زویا باهاش حرف میزنه و بهش میگه من دنگ شمارو میخرم هرچقدر که قیمتشه فقط میخوام از زندگی ما کلا برین بیرون ناهید بهش میگه که رقم و ارقامو به رخ من نکش و بعد از کمی حرف زدن اونا از اونجا میرن. زویا حسابی عصبیه و تو ماشین به سینا میگه تو چرا هیچی نگفتی؟ اصلا غیرتی نشدی؟ وگرنه باید میزدی تو دهنش زنیکه پررو با وقاحت تمام داره میگه من زن باباتم معلومه واسم ارث میزاره! سینا فقط سکوت کرده و حسابی گیج شده که زویا مدام میگه اصلا تورو درک نمیکنم! سپس عصبی میشه و میگه بزن کنار من پیاده میشم میرم ماشینمو از تو خونه بردارم سینا میگه اینکه همچین فکری میکنی درباره ام یعنی اصلا منو نشناختی!
انها وقتی از هم جدا میشن سینا میره سمت شرکت تا ببینه اصلا چی به چیشده زویا میره خونه و ماشینشو برمیداره سپس میره پیش سینا و بهش میگه من نمیتونم همینجوری از این قضیه بگذرم میرم پیشش تا باهاش حرف بزنم و این مسئله رو ببندم واسه همیشه تا پاش از زندگیمون کنده بشه سینا میگه نمیخواد انجامش میدم زویا میگه اون زن فقط دو دنگشو باید بگیره وقتی تو ضرر سهیم نبوده پس تو سود هم قرار نیست سهم داشته باشه! سینا میگه اگه پای منو به این شرکت باز کردی این قضیه رو خودم حلش میکنم! و تو هیچ معامله ای و هیچ مراوده ای نباید با اون زن داشته باشی فهمیدی؟ زویا میگه چرا؟ چی میدونی ازش؟ از کجا میشناسیش؟ سینا میگه یکبار فقط یکبار بهم اعتماد کن زویا میگه تو یکبار به من اعتماد کن بزار حلش کنم! سینا میگه همین که گفتم!
او پیش مافوقش میره و استعفا نامه شو بهش میده و میگه نمیدونم چجوری اصلا این پرونده سر از خانواده ام در آورده مثل تو فیلما میمونه سر نخو میگیری و میرسی به زنی که متهم شماره یکه پرونده ست بعد میفهمی که زن دوم کسیه که تورو بزرگ کرده! مافوقش بهش میگه من به تو مثل چشمام اعتماد دارم سپس استعفا نامه را پاره میکنه و میگه دیگه همچین حرفی نزن الانم برو به کارات برس. پروانه به خاطر حرف ها و نگاه های مرجان احساس میکنه که اونا چیزهایی بو بردن واسه همین وقتی از باغ بیرون میاد به سینا زنگ میزنه و میگه میشه همو ببینیم؟ باید حرف بزنیم احساس میکنم بهم شک کردن باید یه چیزهاییو بهتون بگم سپس باهم قرار میزارن....
نظر شما