خلاصه داستان قسمت ۳۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۳۷ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۳۷ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

الیف از پرش حساب پس میگیره که چرا اومدی؟ مگه ۳ سال دیگه نباید تو زندان میموندی؟ چجوری اومدی بیرون؟ او میگه آزادی مشروط بهم خورد الیف میگه خوب؟ یهو یادت اومد که یه بچه‌ام داری آره؟ میدونی من تو چه وضعیتی بودم؟ من مادرم مرد اگه خاله آیلا نبود من تو خیابونا میموندم! سپس به برک اشاره میکنه و میگه این پسرتو همونی که فروختیش نگاهش کن ببین چقدر شبیهته! چرا اومدی؟ اینجا کسی تورو نمیخواد الانم گمشو برو از اینجا گمشو! و میخواد بهش حمله کنه که آیلا جلوشو میگیره و او میگه باشه میرم و بعد از خداحافظی از اونجا میره. برک دنبالش میره و میگه صبر کن هنوز که به من حساب پس ندادی! بعد از این همه سال اومدی یهو خودتو نشون دادی و میری؟ به همین راحتی؟ و ازش گلگی میکنه که چجوری تونستی؟ به راحتی بچه‌تو بدی به یه خانواده دیگه و اصلا سراغشم نگیری بعد از حرف زدن ازش میپرسه چقدر منو فروختی؟

میخوام بدونم چقدر می ارزم، او میگه من خیلی پشیمونم و ازش طلب بخشش میکنه که برک میگه نمیبخشمت و از اونجا میره. پلیس ها سراغ اوگولجان و عمر میان و بهشون میگن که گزارش داده شده که موتور دزدیه اوگولجان به ایاس زنگ میزنه و او اونجا میاد و به پلیسها میگه من خودم موتورمو دادم بهشون پلیسها میگه ولی پسرخاله تون  گزارش دزدی دادن ایاس میگه نه اشتباه شده سپس از اوگولجان و عمر معذرت خواهی میکنه و میگه من به حسابش میرسم شما ولش کنین دیگه. شب اورهان و بچه ها وقتی به خانه میرن میبینن که فاطما گاز و تلویزیون و لپ تاپ خریده و میگه پولشو از کجا آوردی؟ او میگه یه زمینی بود که تو انحصار وراثه بود بعد انگار فروش رفته سهم منو دادن منم رفتم اینارو گرفتم چون به خاطر من دزدیده شده بودن سپس اوگولجان میگه بریم بیرون شام بخوریم؟ کباب؟ اورهان میگه چه بیرونی؟ همینجا میخوریم یخورده پول دستمون اومده میخوای همرو به باد بدی؟ فاطما تایید میکنه و میگه راست میگه یه شب بریم بیرون خوش بگذرونیم.

لیدیا و یامان تو رستوران نشستن که لیدیا با دیدن ثریا و سوسن بهم میریزه و میگه اینجا چخبره؟ از طرفی سوسن هم با ثریا مادرش دعوا میکنه و میگه تو منو گول زدی؟ ثریا میگه جور دیگه ای نمیتونستم بیارمت و میرن سر میز که یامان ازشون میخواد بشینن چون میخواد بهشون چیزیو بگه. یامان وقتی میگه با ثریا نامزد کرده سوسن و لیدیا بهم ریختن و با عصبانیت میگن چی؟ سوسن با عصبانیت میگه باورم نمیشه تو میدونی من دوست ندارم با این دختر تو یه خونه زندگی کنم بدون اینکه نظر منو بپرسی و به نظرم اهمیت بدی انگشترو دستت کردی؟ و همتون برین به درک و از اونجا میره لیدیا هم بعد از زدن حرفاش میگه تو این مورد سوسن حق داره و با عصبانیت میگه من دوست ندارم با این زنیکه و دخترش تو یه خونه باشم! و میره. آکیف تو یه میخانه رفته و حسابی پکر و داغونه که شوال پیشش میره و باهاش حرف میرنه و میفهمه که او عاشق ثریاست و وقتی میفهمه که یامان باهاش نامزد کرده و یامان دیگه مجرد نیست کلافه میشه.

خانواده اورهان همگی رفتن به رستورانی شیک که فاطما برای همه کباب سفارش میده و سرویس دسر و پذیرایی هم میگیره. وقتی برمیگردن سوسن و برک را تو حیاط میبینن که میپرسن ماجرا چیه؟ آنها برای بچه ها تعریف میکنن ماجراهاشونو و سوسن خونه عمر اینا میمونه چون نمیخواد پیش مادرش برگرده ثریا به عمر زنگ میزنه و میگه از سوسن خبر ندارم تو خبر داری؟ عمر میگه پیشم منه نگران نباشین و بعد از قطع تماس سوسن ازش میخواد بلاکش کنه. آکیف حسابی مست شده و زیر آواز میزنه وسط میخانه که بقیه عصبی و کلافه میشن و ازش میخوان که صداشو ببره اما آکیف باهاشون کل کل میکنه و در آخر باهاشون درگیر میشه که حسابی کتک میخوره و نگهبان ها آنهارو بیرون میکنن که آکیف از گارسون میخواد گوشیشو برداره و به ثریا زنگ بزنه. ثریا به اونجا میاد و میگه تو حسابی کتک خوردی بازم به من فکر کردی؟

سپس بهش میگه که من با تو آینده ای ندارم من با یامان ازدواج میکنم اینو بفهم! آکیف میگه یعنی فقط واسه اینکه زن دارم؟ داری میگی اگه ازش طلاق بگیرم هستی؟ آخه نمیشه که نباهت هم گناه داره! ثریا از حرفاس کلافه شده و از اونجا میره. شب وقتی همه خوابیدن فاطما و اوگولجان به حیاط رفتن و پولهارو تو یه پلاستیک میریزن و تو حیاط چال میکنن عمر از سر و صدا بیرون میاد و فکر میکنه دزده که با دیدن اونا میگه چیکار میکنین؟ آنها به بالا پایین میپرن و میگن اومدن یکم ورزش کنیم عمر جا میخوره و میگه این موقع شب؟ سپس از اونجا میره بخوابه که اوگولجان هم پشت سرش میره.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه