خلاصه داستان قسمت ۳۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۰۱ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

 خلاصه داستان قسمت ۳۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۰۱ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

آیا سوزان ماجرای مرگ احمد را میفهمد یا نه؟ برای فهمیدن این موضوع با ما همراه باشید.

سوزان پیش آکیف و نباهت رفته و میگه امشب یه نفر بهم زنگ زد گفت برم پیشش تا بهم بگه که احمد چجوری کشته شده آنها شوکه میشن و میگن چی؟ یعنی چی؟ سوزان میگه رفتم بهم گفت که احمد تصادفی نمرده یه نفر از قصد این کارو کرده ولی اگه میخوام بفهمم که چه اتفاقی افتاده باید ۳ میلیون لیر جور کنم بدم بهش. آکیف استرس گرفته اما خودشو جمع میکنه و میخنده و میگه نفهمیدی؟ میخواسته تلکت کنه!

هی تو اخبار میگن که گول اینارو نخورین سوزان میگه ولی من میخوام پولو بدم بهش واسه همین اومدم پیش شما تا ازتون قرض بگیرم آکیف میگه ولی ما که نداریم اگه داشتیم حتما میدادیم چون یه کلوب جدید داریم میخریم هرچی داشتیم ریختیم اونجا سوزان میگه باشه اشکالی نداره یجوری دیگه جورش میکنم و از اونجا میره.

آکیف پیش شوال میره و ماجرای سوزانو میگه بهش که سادو گفته مرگ احمد تصادفی نبوده ولی شانسی که آوردی این بوده که ۳ میلیون لیر خواسته ازش تا بگه شوال شوکه شده و میگه چی؟ چطور این کارو کرده؟ پای خودشم گیره! آکیف میگه هوش و زرنگیتو از دست دادیا! تو توی دردسر میوفتی اگه بگه واسه همین شوال قبول میکنه که پولو جور کنه.

فردای آن روز مادر اورهان پیراشکی درست کرده و میره پیش عمر اینا و واسشون پیراشکی میبره سپس میگه چرا اینجا میمونین؟ پیش عموتون زندگی نمیکنین؟ آسیه میگه ما اینجا راحتتریم. تو خونه از میز صبحانه ای که چیشده شده جا میخورن و اوگولجان ار پیراشکی هایی که مادربزرگش درست کرده حسابی تعریف میکنه.

آکیف پیش سادو رفته و تهدیدش میکنه که دیگه همچین کارهایی نباید بکنه و به کسی زنگ نزنه وگرنه با خود اون طرفه سپس بهش میگه با شوال حرف زدم راضی شده تا پولی که میخوایو بهت بده سادو قبول میکنه. تو مدرسه آیبیکه از مادربزرگشون میگه که یخورده عجیبه و بهشون میگه که نباید به این زودی بهش اعتماد کنیم!

آنها میپرسن چرا که آیبیکه میگه آخه وقتی پیشش بودیم گریه میکرد و ناراحت بود اما آخر شب به جای خوابیدن فیلم گربه میدید و میخندید! بعدشم که سر میز صبحانه وانمود کرد تا صبح نگران پسرش بوده! آیبیکه هنوز از برک فرار میکنه به خاطر حس پنهون کاری که میکنه ازش که برک میره پیشش و میپرسه چرا ازم فرار میکنی؟

و باهم کمی صحبت میکنن و آیبیکه از اون میفهمه که مادرش از آیلا خانم پول قرض گرفته و بهم میریزه. آیبیکه به سرویس بهداشتی میره و با مادرش تماس میگیره و با کلافگی و عصبانیت میگه معلوم هست داری چیکار میکنی؟

چرا رفتی از آیلا خانم پول گرفتی؟ من نمیتونستم تو چشمای برک حتی نگاه کنم از خجالت! سپس باهاش کمی بحث و دعوا میکنه و در آخر گوشیو روش قطع میکنه. شنگول با کلافگی میره پیش آیلا و بعد از مطمئن شدنش از تنها بودن بهش میگه تو اون پسرت بالاخره موفق شدین میونه من و دخترمو خراب کنین آیلا میگه چیشده؟ شنگول بهش میگه که از برک آیبیکه چی شنیده آیلا میگه مگه دروغ گفته؟ تو با چرب زبونی اومدی ازم پول گرفتی شنگول میگه یخورده مرور کن تا متوجه بشی که ازت قرض گرفتم یا تلکت کردم!

آیلا بعد از کمی حرف زدن میگه من تصمیم گرفتم با پسرم از اینجا میریم اینجوری درسته بچه ها ناراحت و اذیت میشن اما بهتر از اینه که من پسرمو از دست بدم این خونه رو هم میدم به الیف ماهیانه پولم میزنم واسش دیگه کاری بیشتر از این ازم برنمیاد! شنگول میگه پس زودتر از اینجا برین. دختر دایی تولگا به مدرسه میادکه اوگولجان با دیدنش ازش تعریف میکنه که الیف حرص میخوره از طرفی اون دختر از عمر حسابی خوشش اومده.

شنگول به خونه میره و میخواد بره غذا درست کنه که اون زن میگه من درست کردم نگران نباش فقط یه سالاد درست کنیم تمومه! شنگول باهاش حرف میزنه و ازش میپرسه مال و اموال چیزی داره یا نه که او شروع میکنه به گفتن املاکی که داره و شنگول خوشحال میشه سپس باهاش حرف میزنه و میگه نگران نباش درسته یخورده بد قلقه اما من درستش میکنم که تورو به عنوان مادر قبول کنه او چت زن میگه یعنی فکر میکنی منو ببخشه؟ شنگول تایید میکنه و میگه معلومه که آره فقط باید یخورده صبور باشی….

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه