خلاصه داستان قسمت ۳۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۱۴ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

 خلاصه داستان قسمت ۳۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

آکیف تو آرایشگاهه و به آرایشگر میگه نمیخوام خیلی تابلو بشم فقط یه سشوار بکش سپس گوشیشو میزنه اونجا تو شارژ. شنگول تو ماشین مدام گریه میکنه و به حلمیه میگه ببین چیکار کردی حلمیه چجوری من به تو اعتماد کردم آخه؟ ببین چه بلایی سرمون آوردی؟ الان من به آسیه و عمر چی بگم؟ عمر و آسیه وقتی میبینن هنوز امل نیومده نگران میشن و به شنگول زنگ میزنن اما آنها جواب نمیدن. نباهت با ثریا تو رستوران نشستن و نباهت میگه الان اینجا چخبره؟ ثریا میگه میخوام یامان و آکیفو باهم آشتی بدم دیگه خواستم تو هم بیای بهم کمک کنی!

نباهت میگه من آخه اینجا چیکار میکنم؟ و میپرسه الان نفهمیدم چیشد یامان نمیدونه که آکیف هم میخواد بیاد؟ ثریا میگه نه نباهت باهاش دعوا میکن و میگه یعنی تو از شوهر من دعوت کردی به یک شام دونفره؟ خجالت نمیکشی؟ من میرم شوهر منم نمیاد مطمئنم و میخواد بره که وقتی برمیگرده آکیف را میبینه که حسابی به خودش رسیده و با یه دسته گل وایساده و خشکش زده نباهت بهم ریخته و میگه آکیف؟ ثریا پوزخند میزنه. برک رفته به خونه سون تا یکسری وسایلشو جمع کنه اما آیلا جلوشو میگیره و میگه داری چیکار میکنی پسرم؟ اینجا خونه توعه کجا میخوای بری؟ برک میگه نه اینجا خونه توعه آیلا ازش میخواد بمونه او اصلا از تو اتاقش بیرون نمیاد اما برک قبول نمیکنه.

آنها باهم بحث میکنن که برک میگه تو مادر من نیستی؟ چرا نمیفهمی؟ مادر من مرده! آیلا جا میخوره و میگه چطور میتونی همچین چیزی بهم بگی درسته تو شکم و نبودی ولی من بزرگت کردم من خون به جیگر شدم چطور میتونی همچین چیزی بگی؟ و گریه میکنه سپس بهش میگه اگه آروم میشی پاشو بریم کلانتری همه چیزو بگم تو زندان باشم بهتر از اینه که تورو از دست بدم برک قبول میکنه و باهم به کلانتری میرن. آیلا به داخل میره و وقتی میخواد ماجرارو برای سروان تعریف کنه برک به داخل میره و میگه دنبالت میگشتم مامان سپس به سروان میگه ما فکر میکردیم که خونمون درد زده ولی انگار اینجوری نبوده و از مادرش میخواد برن.

بیرون از کلانتری آیلا ازش میپرسه چرا جلومو گرفتی پسرم؟ برک میگه چون من تورو سالها مادر صدا میزدم نتونستم چون دل دارم و تمام کارت های اعتباری و سوئیچ ماشینشو بهش میده و از اونجا میره آیلا گریه میکنه و میگه من اینارو میخوام چیکار؟ اینا همش مال توعه و گریه میکنه. شنگول تو مرکز کودکان بی سرپرست با مدیر درحال حرف زدنه و التماس میکنه و اشک میریزه و میگه همش سوء تفاهمه واستون تعریف که کردم امل ولی داره بی سرپرست نیست عمو داره که شوهر منه خواهر و برادرم داره من اگه بدون امل برم خونه منو میکشن و خواهش میکنه امل را پس بده بره اما او قبول نمیکنه و میگه فردا عمو و خواهر و برادرش بیان باهاشون صحبت کنم.

نباهت از آکیف میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ آکیف میگه من حرف ثریا با سوزانو شنیدم که میخواستن منو با یامان آشتی بدن منم گفتم یه چیزی بگیرم واسش بیام اما مغازه ها بسته بود دیگه گل گرفتم بیام سپس سر میز میشینن که نباهت هنوز به آکیف شک داره که راست گفته یا نه یامان میاد و اونا باهم حرف میزنن و یامان میگه که آکیف با دوستاش چیکار کرد در آخر باهمدیگه آشتی میکنن و همدیگرو بغل میکنن آکیف دسته گل را به یامان میده و او دسته گلو به ثریا میده. شنگول مدام حلمیه را سرزنش میکنه و میگه تو منو بدبخت کردی ببین به چه روزگاری مارو انداختی سپس به طرف خانه میرن.

عمر و بقیه با دیدن شنگول میگن زن عمو امل کجاست؟ او همه چیزو واسشون تعریف میکنه که آنها شوکه میشن و میگن چی میگی زن عمو؟ سپس عمر و آسیه با اورهان به طرف یتیم خانه میرن وقتی میرسن نگهبان میگه رئیس رفته و باید فردا بیاین آنها نمیتونن امل را تنها بزارن و آسیه به داخل میره تا پیش امل باشه تا صبح. اورهان با عمر وقتی به خونه برمیگردن با شنگول بدرفتاری میکنن. فردای آن روز شنگول از خواب بیدار میشه و میبینه که همه در حال صبحانه خوردنن و اصلا اونو بیدار نکردن و صداشم نکردن حتی استکان و بشقاب هم واسش نداشتن بعد از کمی بحث کردن با امیدجان از خونه میره. اورهان و عمر به یتیم خانه رفتن و امل را پس گرفتن سپس از اونجا میرن.....

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه