خلاصه داستان قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران
در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۰۹ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.
سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
در قسمت ۳۰۹ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟
یاسمین پیش تولگا میره و با همدیگه میرن طبق قرارشون قهوه بخورن. آیبیکه میره پیش الیف و سراغ برکو میگیره و میگه حالش خیلی بده؟ الیف میگه نه بابا خوبه به نظرم الکی خودشو زده بود به مریضی که مدرسه رو بپیچه سپس باهمدیگه کمی صحبت میکنن و الیف میگه شما که همدیگرو انقدر دوست دارین بهم برگردین خوب آشتی کنین. برک یه استوری تو فضای مجازی درباره خداحافظی میزاره که آیبیکه میگه جایی میخواد بره؟
الیف میگه نه بابا فاز به فاز شده و از اونجا میبرن. یاسمین تو کافه به تولگا میگه که من از یکی خوشم میاد تولگا جا میخوره ولی به روی خودش نمیاره و میگه خوب بگو کیه؟ یاسمین میگه هم کلاسیمونه بهش حس خیلی خوبی دارم ولی فکر کنم اون حس یه دوست معمولی داره بهم تولگا با ذوق منتظره تا ببینه اسم اونو میگه یا نه که یاسمین میگه ماهر. تولگا تو ذوقش میخوره و یاسمین بهش میگه بهم کمک میکنی؟
تولگا میگه آره خوب چیکار کنم ازم کمک خواستی دیگه یاسمین تشکر میکنه و میگه تو بهترین رفیق فابریک منی تولگا تو خودش میره. شب تو خونه عمر از میز شام رنگینی که آسیه چیده خوشش اومده ولی کوفته های خودشو میده به امل تا اون بخوره.
آیلا با برک و الیف به رستوران رفتن که اونجا آیلا میگه باید حرف بزنیم الیف میگه چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ یا میخواین سورپرایزم کنین! آیلا میگه من و برک داریم میریم الیف میگه کجا؟ آیلا میگه ایتالیا تصمیم گرفتیم که بریم او جا میخوره و میگه یعنی چی؟ کی؟ آیلا میگه فردا میریم الیف ناراحت میشه و آیلا بهش میگه این خونه رو میزاریم واست حواسمون هست بهت ماهیانه هم واست پول میزنم و شهریه دانشگاهتو هم میزنم نگران نباش دیگه تو هم مثل یکی از اعضاء خانواده ام شدی مثل دخترم میمونی!
الیف میگه من به پول و خونه شما نیازی ندارم خودم یه جایی پیدا میکنم برم بمونم آیلا میگه این خونه به این بزرگی خالی میمونه میخوای کجا بری؟ ما هم میایم اینجا بهت سر میزنیم دیگه اینجوری حواست به خودمونم هست الیف با گریه و ناراحتی به سرویس میره. او گریه میکنه و به خودش میگه شماها هم برین، برین و منو تنها بزارین و گریه میکنه. وقتی از سرویس بیرون میره برک را میبینه که بهش میگه حالا حتما باید برین؟ نمیشه نرین؟
من بهتون عادت کرده بودم! برک میگه ما هم عادت کرده بودیم و دلمون واست تنگ میشه الیف میگه خوب نرین نمیشه؟ برک میگه واسه موندن در اینجا هیچ بهونه ای ندارم چرا بمونم؟ الیف میگه بهم سر میزنین دیگه آره؟ آخه من تو اون خونه به اون بزرگی چیکار کنم؟
برک میگه معلومه میایم بهت سر میزنیم. شب سر میز شام شنگول میبینه که فاطما به خوبی داره غذا میخوره و به خودش میگه مگه این معده اش درد نگرفته بود! بعد از چند دقیقه بیرون میره پیش حلمیه و به او میگه ماجرارو حلمیه بهش میگه نکنه کلا داره فیلم بازی میکنه؟ اون از سکه ای که تقلبی بود اینم از فرار کردنش از پول دادن شنگول میگه واقعیتش منم بهش شک کردم! حلمیه بهش میگه فردا بریم ببینیم واقعا اونجا حساب داره یا نه.
فردای آن روز بچه ها در حال حاضر شدنن و میخوان برن به مراسم افتتاحیه کلوب یامان و آکیف. اوگولجان لباسی پوشیده که همه جا میخورن و میگن از کجا آورده او میگه قلکمو باز کردم خریدم آیبیکه میگه من قلک داشتم تو که نداشتی! و از اینکه اوگولجان پول اونو برداشته لباسی مزخرف خریده حرص میخوره. سوزان تو آشپزخانه رستوران در حال گفتن وظایف گارسون ها و خدمه هست عمر هم به اونجا رفته و مشغول به کار شده.
همه مهمون ها از راه میرسن و شوال و بچه هاش هم به اونجا میان. شوال تیپی زده تا یامان را تحت تاثیر بزاره که آکیف میخنده و میگه پلنگ شدی؟ این چه تیپیه دیگه؟! تولگا با ماهر قرار سینما گذاشته که یاسمین پیششون میره و تولگا به یاسمین هم میگه باهاشون بره او قبول میکنه و تولگا با ناراحتی به یاسمین میگه من دقیقه آخر واسم کار پیش میاد تا شما باهم تنها بشین یاسمین تشکر میکنه. صرب با دیدن عمر میگه تو باز اینجام هستی؟ خودت بگو چجوری اذیتت کنم؟ عمر میگه حیف که روز اول کاریمه و از اونجا میره…
نظر شما