خلاصه داستان قسمت ۳۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۰۶ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

 خلاصه داستان قسمت ۳۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

عمر و لیدیا تو کافه نشستن و در حال تمرین ریاضی هستن. یاسمین رفته به خونه تولگا و از دیدن کیکی که تولگا خودش درست کرده جا میخوره و باور نمیکنه سپس یاسمین میگه که بعضی وقتا حرفایی پشت سرت میزنن از کارهایی که کردی و من باور نمیکنم تولگا میگه مثلا چی؟ یاسمین میگه مثلا مدرسه رو آتیش زدی تولگا میخنده و میگه خوب واقعا انجام دادم ولی اون موقع ها از نظر روانی خوب نبود اوضاعم واسه همین این کارهارو میکردم بعد از کمی حرف زدن تولگا بهش میگه که ماهر گفته دیرتر میریه ما میخوای تمرینو شروع کنیم؟ یاسمین که ناراحت شده ولی میگه آره شروع کنیم.

آسیه بعد از خوابیدن خاله مریم از ماهر تشکر میکنه و میگه که روز اول کارم بود اومدیو کمکم کردی ماهر میگه نه بابا کاری نکردم و از اونجا میره. آیبیکه تو اتاقش به چتری که واسه برک بوده و برداشته نگاه میکنه و یاد خاطراتش با برک با همون چتر میوفته و غصه میخوره که شنگول به اونجا میاد و میگه که این چیه؟ آیبیکه واسش تعریف میکنه شنگول سرزنشش میکنه که چرا الکی خودشو ناراحت میکنه و رو درسش تمرکز کنه و از اونجا میره. نباهت تو خونه با آکیف صحبت میکنه و میگه که فکر کنم یامان از سوزان خوشش اومده.

آکیف میگه نه بابا چرا باید همچین چیزی باشه و نباهت حس میکنه که او داره حسادت میکنه به یامان که آکیف میگه نه بابا اصلا به من چه ربطی داره که کی از سوزان خوشش میاد والا تمام شوهرهای سوزان میمیرن این به نفعته هست زودتر میمیره و شرش از سر من باز میشه واسه کلوب نباهت لبخند میزنه و میگه ببین چی میگه! آکیف به فرودگاه رفته تا به آنکارا بره اونجا تو پارکینگ محو زیبایی زنی میشه که میبینه دستمال گردنش رو زمین افتاده و برمیداره تا بده بهش اگه دیدتش. فردای آن روز تو مدرسه سوسن عمر را در آغوش میگیره و بهش صبح بخیر میگه که آسیه میگه شما باهم آشتی کردین؟ عمر تایید میکنه آیبیکه میگه خوبه حداقل یکیشون حالش خوب باشه عمر به سوسن میگه که از برک جدا شده سپس میرن.

فاطما به بهونه چرخاندن امیدجان تو پارک با مقبوله دوستش قرار میزاره و بهش میگه که اورهان از خر شیطون پایین نمیاد و هرکاری میکنم که منو ببخشه فایده نداره! مقبوله میگه خوب حقم داره دیگه فاطما میگه میخواد امشب منو خودش میخواد ببره سوار اتوبوس کنه ولی من نمیرم و لباساشو پاره میکنه از طرفی خودشو خاکی میکنه تا فیلم بازی کنه. تو مدرسه سوسن پیش عمره که لیدیا میره پیشش و میفهمونه که دیشب باهم تمرین میکردن.

لیدیا وقتی به سرویس بهداشتی میره سوسن اونجا میره و باهاش بحث میکنه و میگه که از عمر فاصله بگیره لیدیا میگه عمر پسر خیلی خوبیه ولی پیش تو حروم میشن سوسن باهاش دعوا میکنه و رو صورتش چنگ میندازه یاسمین جداشون میکنه. لیدیا میره پیش عمر و بهش میگه که دوست دخترشو جمع کنه و بگه بهش کاری نداشت نباشه و میره. عمر با سوسن حرف میزنه و میگه من خودم بفهمم داره نخ میده دکش میکنم بره میتونم از خودم دفاع کنم و میره.

یاسمین پیش تولگا میره و بهش میگه بازم تمرین کنیم خیلی خوب بود ریاضی تولگا قبول میکنه و یاسمین بهش میگه ولی به ماهر بگو دیگه نپیچونه چون تو درس انتگرال خیلی ضعف دارم تولگا میگه باشه حتما. آکیف تو مرکز خرید در حال چرخیدنه که به نباهت زنگ میرنه و بهش میگه یامان دوباره شب دعوت کرده مارو نباهت میگه نکنه دوباره میخواد بهمون ماکارونی بده! آکیف میگه نه اینسری تو رستوران دعوت کرده نباهت خوشحال میشه و میگه خوبه حالا که تو مرکز خریدی بگرد یه دست کت و شلوار با پیرهن شیک بگیر نمیخوام از یامان کمتر باشی آخه اون خیلی شیک پوشه!

آکیف میگه نه بابا چرا باید کم بیارم؟ سپس تو مرکز خرید میگرده که مثل همیشه یه کت شلوار مشکی طوسی میپوشه همون زنی که تو پارکینگ فرودگاه دیده بود میره پیشش و میگه این طیف رنگ سنتونو میبره بالا جسارت داشته باشین و واسش یه کت کالباسی با پیرهن آبی روشن و شلوار مشکی و کرواتی متفاوت انتخاب میکنه آکیف میره میپوشه اما وقتی بیرون میاد اون زنو میبینه که رفته و نیست آکیف حساب میکنه و از اونجا میره….

 

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه