یادداشت اختصاصی از سید حجت التجا
این بار یک نماینده قدرتمند انتخاب کنیم!
انتخابات نزدیک است و مردم نباید اجازه کاهش جایگاه نماینده شهرشان را بدهند. مردم به دور از اسم ها باید به دنبال کسانی باشند که شیطان درون را کنترل کرده باشند ، تا در برابر قدرتها کوتاه نیایند .
نماینده باید در برابر بلیط و هتل خارجی دست و دلش نلرزد و به انتقال امتیازهای حوزه انتخابیه اش رضایت ندهد. نماینده باید چشم و دل سیر باشد و در برابر خواهش های نفسانی کوتاه نیاید.
اصلاح طلب و اصول گرا برای مردم دیگر ارزشی ندارد.
نماینده باید وامدارمردم باشد تا احزاب؟
نماینده ای را انتخاب کنید که سیر باشد
و بعد از انتخابات در دسترس مردم باشد
"گذشته و کودکی اش"را چک کنید.
مجلس گرم کن در انتخابات یکی از عناوین زشتی است که در خفا به فرد علاقمند نامزد اطلاق می شود.
و کاش قیمت کارش را قبلا دریافت کرده باشد که از طرف خانواده ات زیر سوال نرود.
ای کاش اهل درد و دغدغه مردم متحد بشوند و خودفروشی نکنند.
ببینید کدام نماینده انگیزه مقابله با ظلم را دارد.
هر کدام از فعالان اجتماعی و سیاسی از نظر بعضی از نامزدها یک دستمال کاغذی هستند .
اصل قدرت در دست اسپانسرهای مالی و سیاسی هست.
کاش کمی فکر کنیم ، حقیقت را باید گفت.
از نظر بعضی ها، فعالان اجتماعی و سیاسی قیمت های مختلفی دارند، در حد شام ، در حد عکس دونفره، در حد کمی پول... یک مثالی هست که می گوید " همه خریدنی هستند، منتها قیمت ها فرق می کند"
بعد از انتخابات فقط فامیل ها و اسپانسرها سر سفره باقی می مانند. کسانی که لقمه را قبل از انتخابات بردارند، برنده اند.
من کودک درون بسیاری از نامزدها و نماینده ها را دیده ام که برای فقط یک رای بیشتر اخلاق را زیرپا می گذارند. در این میان بعضی ها شرافت شان را هم می فروشند یا به نامزد و یا به اسپانسرها.
باید روحیات نامزد را چک کرد و بعد ...
البته بر اساس تجربه از چهره افراد می توان به عقده ای بودن یا نبودن شان پی برد. رفاقت و فامیلی هم یک نیاز است ، نیاز به محبت، نیاز به استفاده از قدرت نماینده و نامزد این را خوب درک می کند و به دلبری های اطرافیان اهمیت نمی دهد.
با نزدیک شدن به روز انتخابات، بعضی از نامزدها اطرافیان را مثل ریزه خوران درگاه خود می بیند و دچار حقد می شوند و آنها راهی برای برگشت ندارند ، اوج ذلت و شکست روحی.
من نامزدی را در شب انتخابات دیده ام که خودش را فروخت و سهم طرفدارانش چه بود؟
از فردای اعلام نتایج، وقتی غبارها نشست و نامزد مورد نظر تاج پادشاهی را بر سرش دید اول درب بارگاه را قفل می کند. کاش انسان عزت نفسش را فدای نیازهایش نکند ، این داستان تلخ انتخابات است.
ذلت بعضی از افراد از زبان بدنشان که خود را بزرگتر جلوه می دهد پیداست و اینجاست که نامزدی که عزت نفس داشته باشد میتواند در برابر خواهش های نفسانی شیطان وجودش مقاومت کند.
شاید کاسبان انتخابات جزء باهوش ترین افراد باشند که نقدا تسویه می کنند.
افراد ضعیف ، وعده های نامزد را می پذیرند که احتمالا هیچ وقت به فعل تبدیل نخواهد شد.
وقتی در اواخر ایام تبلیغات پدیده انتخابات که قرار است نماینده بشود شناخته میشود ، اگر در حال شمارش اسکناسهای دستمزدت باشی احساس پیروزی خواهی کرد.
شخصی را دیدم که بعد از نماینده شدن، باعث "تنزل درجه" اکثرا اعضای ستاد انتخاباتی خودش شد
پس به ایام کودکی طرف رجوع کن و بعد خودت را بفروش
آن هم نقد و نه نسیه....
اعضای ستاد نماینده ای را دیدم که بخاطر رفتار بچه گانه اش در دور بعد دشمنش شدند و به زیر کشاندنش.
دقت کن که برای چه موجودی خودت را میفروشی و به چه قیمتی!
وای بر حال مردمی که شعارهای دلنشین نامزد را باور کنند.
موقع انتخاب نامزدها برای حمایت به شخصیت حقیقی آنها توجه کنیم تا کرسی نمایندگی ما در مجلس تضعیف نشود. من نماینده ای را دیدم که در آنجا حسابش نمی کردند و در خفا سوژه طنز می شد. بدان که انتخابات یک معامله مالی بزرگ است و نامزد تدارکات چی این معامله و طرفداران نامزد ، به حساب نمی آیند.
و حرف آخر این که مردم ، این دفعه باید یک بار برای همیشه دور باطل را بشکنند و به دور از احساس یک نامزد قدرتمند را انتخاب کنند، تا شاهد رشد و توسعه شهرشان باشند.
*روزنامه نگار و فعال اجتماعی
نظر شما