گزارش اختصاصی صفحه اقتصاد؛
بدهی دولت؛ بمب ساعتی در دل تأمین اجتماعی
سازمان تأمین اجتماعی، بهعنوان بزرگترین نهاد بیمهگر اجتماعی کشور، این روزها درگیر بحرانی چندوجهی است که اگر امروز برای آن چارهاندیشی نشود، فردا به بحرانی ملی تبدیل خواهد شد. ضعف در ارائه خدمات درمانی، بدهی انباشتهی دولت، تضعیف تشکلهای کارگری و ناآگاهی بدنه صنفی از قوانین بیمهای، از جمله مسائلی است که آینده این نهاد ملی را تهدید میکند.

یکی از جدیترین معضلات تأمین اجتماعی، بدهی سنگین دولت به این سازمان است. برآوردها نشان میدهد میزان این بدهی از ۹۰۰ هزار میلیارد تومان گذشته است؛ اما نکته نگرانکنندهتر، عدم اراده دولت در پرداخت بهروز این بدهیها و تفسیری نادرست از اصل مطالبات است. همین موضوع منجر شده سازمان تأمین اجتماعی از اجرای بسیاری از قوانین حمایتی و افزایش خدمات بازبماند. این مسئله نهتنها قدرت مانور سازمان را در ارائه خدمات کاهش داده، بلکه بازنشستگان را با مشکلات جدی در دریافت حقوق و مزایا مواجه کرده است.
بحران درمان؛ کارگر همچنان زیر فشار
درمان، از وظایف اصلی سازمان تأمین اجتماعی است، اما به نظر میرسد این وظیفه به تدریج بر دوش کارگر و بازنشسته منتقل شده است. امروز پرداختهای چند مرحلهای برای درمان، از جمله حق بیمه پایه، بیمه تکمیلی و طرحهای موازی نظیر "بیمه اکمل"، دردی مضاعف بر قشر کارگری تحمیل کرده است؛ در حالیکه هنوز هم از کیفیت و دسترسی به خدمات درمانی رضایت وجود ندارد.
تشکلهایی که نه یارند و نه بار
از سوی دیگر، تشکلهای کارگری و بازنشستگی نیز با نوعی بلاتکلیفی ساختاری مواجهاند. نه در جایگاه حامی قدرتمند سازمان ایستادهاند و نه توانستهاند نقش مطالبهگر حرفهای را ایفا کنند. نگاه مصرفگرایانه به منابع سازمان، بدون مشارکت فعال در راهبردها، این نهادها را از مسیر اصلی خود دور کرده است.
سؤال اساسی این است که آیا تشکلها یار سازمان تأمین اجتماعی هستند یا باری بر دوش آن؟ اگر نقش خود را روشن نکنند، نه میتوانند از منافع کارگران دفاع کنند، و نه از فروپاشی تدریجی ساختار سازمان جلوگیری خواهند کرد.
ناآگاهی، پاشنه آشیل مطالبهگری
یکی از چالشهای کمتر دیدهشده، فقدان آگاهی کافی تشکلها از قوانین و ساختارهای بیمهای است. بدون دانش بیمهای، حتی بهترین نیتها در مطالبهگری بیاثر خواهد بود. این ضعف، دست تشکلها را در مذاکرات بسته نگه میدارد و عملاً قدرت چانهزنی آنها را از بین میبرد.
ضرورت دارد که سازمان تأمین اجتماعی، بهجای نگاه صرفاً اداری، به آموزش و توانمندسازی این بدنه صنفی نیز توجه ویژه داشته باشد. تنها از مسیر آموزش و آگاهی است که میتوان به سمت تعامل سازنده رفت.
شورای راهبردی؛ حلقه گمشده تصمیمسازی
در ساختار فعلی، شورای راهبردی سازمان تأمین اجتماعی میتواند به رکن کلیدی تصمیمسازی تبدیل شود، اما در عمل با ضعفهایی در ترکیب و عملکرد مواجه است. نبود نمایندگی مؤثر کارفرمایان، مشارکت منفعل برخی نمایندگان کارگری و نبود خروجی مشخص، شورا را به نهادی تشریفاتی تبدیل کرده است.
اصلاح ترکیب شورا و تعریف دقیق وظایف متقابل میتواند این نهاد را به ابزار راهبردی برای نجات سازمان از وضعیت فعلی تبدیل کند.
ضرورت اجماع برای نجات یک نهاد ملی
سازمان تأمین اجتماعی در نقطهای حساس قرار دارد. برای نجات این نهاد ملی، باید مثلث دولت، تشکلهای کارگری و بدنه مدیریتی سازمان وارد یک تعامل واقعی، صادقانه و مسئولانه شوند. وقت آن رسیده که همه طرفها از منافع آنی و جناحی عبور کرده و با نگاه ملی و بلندمدت به اصلاح ساختار، بازپرداخت بدهیها، توانمندسازی تشکلها و بازسازی نظام درمانی اقدام کنند. اگر امروز تصمیم نگیریم، فردا ممکن است دیگر فرصتی برای تصمیمگیری باقی نماند.
نظر شما