خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت هفتم + دانلود قسمت ۷ سریال جذر و مد

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت هفتم سریال جذر و مد به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز ۸ تیر منتشر می شود.

خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت هفتم + دانلود قسمت ۷ سریال جذر و مد
صفحه اقتصاد -

پخش سریال نمایش خانگی «جذر و مد » به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی مهران مهام از روز یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی استارنت آغاز شد،  این سریال در  روزهای یکشنبه  از این پلتفرم منتشر می شود. سریال «جذر و مد » یک سریال اجتماعی، خانوادگی است. 

آرش مجیدی، سعید چنگیزیان، مهرو نونهالی، سمیرا حسن‌پور، آزاده زارعی، حسین سلیمانی، بردیا دیانت و فقیهه  سلطانی نیز از بازیگران این سریال می باشند. در ادامه خلاصه قسمت هفتم سریال جذر و مد را خواهید خواند. 

سریال جذر و مد

خلاصه قسمت هفتم سریال جذر و مد

نیلوفر میره انبار تا با بهنام صحبت کنه، بهش میگه اگه شغلت رو دوست داری پاتو از زندگی دختر من بکش بیرون، مادر من اگه این موضوع رو بفهمه خیلی برات بد میشه، از این به بعد دختر منو نه می بینی نه باهاش صحبت می کنی، من اومدم باهات اتمام حجت کنم. هرچی بهنام بهش میگه ما همدیگه رو دوست داریم نیلوفر حرف خودش رو میزنه و ازش میخواد درباره ملاقاتشون هم  چیزی نگه تا دوباره اون روی خودشو به بهنام نشون نده، میگه پرونده شما و دختر من بسته شده. بعد از رفتن نیلوفر، بهنام به باقری تعریف میکنه که رابطهٔ من و پردیس رو فهمیده و بهش میگه چه چیزهایی گفته.

سه روز بعد

گوهر جلوی آینه اتاقش نشسته بود و مشغول درد و دل کردن با عکس پدرش بود و گریه می کرد، بعد که میخواد راهی شرکت بشه جلوی در پرویز رو می بینه که توپش پره، به گوهر میگه وای به حالت اگه بفهمم کار تو بوده که جلوی چک رو گرفتن، یالله بریم شکایت. گوهر میگه از اولش هم من اون چک رو نمیخواستم برم الان چی بگم، شما چک رو بدید ببرم بدم بهشون.

گوهر با یه ربع تاخیر میرسه شرکت، فردوس بهش گوشزد میکنه که تاخیر داشته و نباید اینطوری جلو بره، فردوس آقای زارعی مدیر فروش رو به گوهر معرفی می کنه تا زیر نظر اون کارش رو شروع کنه و گوهر رو بعنوان کارشناس فروش معرفی میکنه.

فردوس میره اتاق امیر و بهش میگه که دختر عیسی اومده و کارش رو شروع کرده، بعد بهش میگه که کارش اشتباهه، نباید اینقدر به این خانواده نزدیک بشی، ما اینجا براش کار نداریم. امیر میگه اشکال نداره بذار راست راست بچرخه، یه سوالی ازت دارم بهم دروغ نگو؛ فائقه چی شد؟ به پرهام چیزی نگفته؟ فردوس میگه نه برنمی گرده، اون بچه رو هم از مسخره بازیتون دور کنید. امیر میگه مسخره بازی خواهر توست، بعد گوشی رو برمی‌داره به پرهام زنگ بزنه، فردوس مانع میشه میگه الان بچه خوابه بهم سه روز فرصت بده درستش می کنم، امیر میگه نمیخوام تو درست کنی فائقه هر چقدر دوست داره بمونه اما پرهام باید برگرده، تو ویزای منو درست کن من برم پرهام رو برگردونم.

پردیس زنگ میزنه بهنام، اما بهنام رد تماس میکنه، فردوس میاد و حواله های انبار رو می خواد، بهنام مشغول آماده کردن مدارکی که فردوس خواسته میشه پردیس دوباره و سه باره تماس می گیره، بهنام پیام میده تو جلسه ام، پردیس میگه جلوی شرکتم می خوام برم فرودگاه خواستم خداحافظی کنم، باشه پس رفتم. بهنام سریع زنگ میزنه که یه لحظه صبر کن اومدم.

پردیس به بهنام میگه من چند روز رو بخاطر تو اومدم اما تو اصلا جواب تلفن منم ندادی. بهنام میگه ببخشید سرم شلوغ بود، پردیس میگه سرت شلوغتر از بابام و داییمه؟ راستشو بگو چی شده؟ اگه پشیمون شدی و میخوای بهم بزنی همین الان بگو. بهنام میگه واقعا درباره من اینطور فکر میکنی؟ پردیس میگه آره و دفعه دیگه اگه تکرار بشه فکر نمی کنم خودم کات می کنم دوست ندارم آویزون باشم، بهنام میگه باشه یه چیزی بهت میگم اما قول بده به کسی نگی، بعد ماجرای اومدن مادرش رو بهش میگه.

گوهر تو شرکت کار زیادی نداشت از بیکاری خسته میشه و میره به زارعی میگه من اصلا نمیتونم بیکار باشم زارعی میگه برو تو شرکت بچرخ با همکارها و طرز صحبت کردنشون با مشتری ها آشنا بشو، اما گوهر میگه اگه میشه کار دیگه ای بهم بگید، همون لحظه امیر میاد و به گوهر تبریک میگه که کارش رو شروع کرده، اما گوهر میگه هنوز شروع نکردم، زارعی میگه ایشون چون اولین روز کارشون بود گفتم با کارها و پروژ هامون فعلا آشنا بشن، گوهر میگه که من قبلا آشنا بودم حتی تو محیط کار قبلیم مشتری هایی که دنبال واحد آپارتمان بودند رو به شما معرفی کردم و چند تایی هم خرید داشتن. امیر میگه پس مثل اینکه کارشون رو از قبل شروع کردن، بعد از زارعی میخواد که راهش بندازه. بعد از رفتن امیر، زارعی ناراحت میشه و به گوهر میگه مدیر بالا دستی شما منم نه آقای مهندس، اینطوری بخوای پیش بری کلاهمون میره تو هم.

پردیس که به فرودگاه رسیده بود، به بهنام میگه از هر کسی توقع داشتم جز مامانم، بهنام میگه یه وقت نفهمه که بهت گفتم، پردیس میگه اتفاقا باید بفهمه الان یه سلفی دو نفره می گیرم براش میفرستم، بهنام میگه اوضاع رو بدتر از این نکن. پردیس میگه پس بخاطر همین جواب منو نمیدادی؟ میخواستی کات کنی؟ بهنام میگه نه نمیدونستم چیکار کنم گفتم یه کم فکر کنم یکار درست بکنیم. پردیس میگه ما یک کار بیشتر قرار نیست بکنیم، بهنام میگه آره اما به همین راحتی ها نیست، پردیس میگه مگه نمیدونستی؟ خود من همون اولین بار که بهم پیام دادی گفتی، چی گفتم. بهنام میگه من گفتم؟ تو گفتی ازت خوشم میاد اینطوری پیش بره عاشقت میشم، پردیس عصبانی میگه اما تو اول پیشنهاد دوستی دادی من گفتم میفهمی چی میگی خونواده من محاله راضی بشن، اونموقع که گفتی میدونم حالا چی شد؟ بهنام میگه باشه تو راست میگی حالا چیکار کنیم. پردیس میگه الان وقتشه بیای جلو و منو خواستگاری کنی. بهنام میگه الان وقتش نیست اگه الان بگن نه ممکنه کارم رو هم از دست بدم، پردیس میگه حالا فهمیدم تو عاشق من نیستی، عاشق برای رسیدن به عشقش با تموم دنیا می جنگه تا عشقش رو بدست بیاره تو ترسوتر از این حرفهایی. بعد از ماشین پیاده میشه و میره تا به پرواز برسه، بهنام جلوشو میگیره که صبر کن اما پردیس میگه دیگه دنبالم نیا و نمی خوام ببینمت. بهنام داد میزنه به درک خیلی لجباز و بی منطقی.

امیر شام میره خونه مادرجون، مادر بهش میگه چیزی شده حواست به خودت هست؟ من تو رو می شناسم این حال تو برای دلتنگی نیست، اگه این سر و وضع رو نداشتی میگفتم به آیدا ربط داره اما حالا با این قیافه اصلا به اون ربط نداره، حالت زبونم لال واسه عیاشی هم نیست، اصلا این دختره از تو چی می خواد؟ امیر میگه نگران نباشید چیزی نیست، مادر می گه اونیکه باید ناراحت باشه زن بی خیالته که گذاشته رفته، من نگران خودتم اگه چیزی هست بگو تا به کمک همدیگه حلش کنیم اگه نه پس خودتو جمع کن تو مدیرعامل یه شرکت بزرگی برازنده نیست این وضع بگردی، امیر می خواد بگه قضیه چیه اما مادر ادامه میده میدونم اومده واحد بخره، هرچی میخوای بفروش اما هوش و حواست رو نفروش.

گوهر میره خونه اختر، خواهرش از کارش می پرسه و میگه خداروشکر خیلی آدمهای خوبی هستن، گوهر میگه آره مخصوصا مهندس تیمورفام. اختر میگه خیلی ماهه زدی تو گوشش؟ بعد راجع به چک میگه و اینکه کاش چک رو میگرفتی لااقل یه کولر گازی واسه طبقه بالا میذاشتم مسافرها بهونه نیارن، میدونم بخاطر دایی پرویز اینکار رو کردی اما خب میگفتی بدن به خودمون، وامه دیگه پس می‌دادیم.

روز بعد بهنام هرچی زنگ میزنه به پردیس جوابش رو نمیده، براش پیغام میذاره که من طاقت این کارهاتو ندارم نگرانتم، نیلوفر میاد و از بهنام میپرسه که کاری که ازت خواستم رو انجام دادی؟ چند روزه که دیگه بهش زنگ نزدی؟ بهنام میگه نه نزدم، نیلوفر میگه اون چطور؟ بهنام میگه زد اما جواب ندادم. نیلوفر آفرین میگه و میره. 

گوهر میره با خجالت از امیر می خواد که به جای اون چک میشه بهم پولش رو بدید بهتون پس میدم، مهندس با کمال احترام میگه اون پول حق شماست، شماره شبا بهم بدید براتون واریز می کنم.

با پولی که امیر برای گوهر واریز میکنه، اختر و شوهرش،می تونن یه کولر گازی برای خونه بخرن، لحظه ای که کولر رو میارن پرویز میرسه و درباره کولر می پرسه، شوهر اختر مجبور میشه بگه قسطی از دوستش تو منطقه آزاد خریده، ازش سراغ گوهر رو میگیره اما اختر میگه خبر ندارم کجاست.

بعد از ساعت کاری گوهر کنار خیابون منتظر ماشین میشه امیر میاد میگه اینجا سخت ماشین پیدا میشه سوارشید تا یه جایی برسونمتون، تو مسیر از رشته تحصیلی گوهر میپرسه و اینکه چرا ادامه نداده، گوهر میگه دیگه دانشگاه آزاد بود شرایط محیا نشد. از امیر می خواد که نگه داره چون می خواد بره سر خاک، امیر میگه خودم میرسونمتون و می خوام فاتحه بخونم، سر خاک که بودن پرویز میرسه و از دور گوهر و امیر رو با هم میبینه و ...

دانلود سریال جذر و مد قسمت هفتم

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار