نقد و بررسی سریال جذاب و پرطرفدار طوبی از شبکه یک سیما
سریال «طوبی» جدیدترین ساخته سعید سلطانی، دو هفتهای میشود که جایگزین «فراری» در جدولپخش شبکه یک سیما شده است. درباره این سریال و اقتباسش از کتاب «اربعین طوبا» یِ محسن امامیان در این مدت نوشته شده است.
سریال «طوبی» جدیدترین ساخته سعید سلطانی، دو هفتهای میشود که جایگزین «فراری» در جدولپخش شبکه یک سیما شده است. درباره این سریال و اقتباسش از کتاب «اربعین طوبا» یِ محسن امامیان در این مدت نوشته شده است. مخاطبان تلویزیونی سعید سلطانی را هم با «پساز باران» و سه فصل «ستایش» و «بوم و بانو» و این اواخر هم با «یاور» میشناسند. در این نوشته قرار است سریال «طوبی» را از بُعد بازیگری بررسی کنیم.
سریالی که با تعاریف امروزی سلبریتی ندارد؛ اما ترکیب نسبتاً کاملی از بازیگران را برای بیان این قصه تاریخی جمعآوری کرده است. سلطانی برای نقش اصلیاش، یعنی طوبی، سراغ یک چهره نسبتاً جوان و تازه رفته است. شبنم قربانی که سال گذشته برایش در عرصه بازیگری فوقالعاده بود. قربانی با «عشق کوفی» به شهرت رسید و برای بازی در فیلم سینمایی «مجنون» برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از جشنواره فیلم فجر شد.
با وجود اینکه برخی از اختلاف سن قربانی با سن طوبی انتقاد کردهاند، نگاهی به نمونههای مشابه از سریالهای تاریخی و حتی معاصر در دهههای اخیر نشان میدهد کم نبودهاند بازیگرانی که سنشان با سن نقشی که بازی کردهاند، تفاوت داشته و ضربهای هم به سریال وارد نشده است. قربانی در نقش طوبی برای مخاطبباورپذیر است و نشان داده که در بازیگری دارای تعریف و چارچوب است.
هومن برقنورد در چند سال اخیر پرکارتر از قبل شده است. حضورش در قامت نقشهای جدی و کمدی در سینما، پلتفرمها و سریالهای تلویزیون موفقیتآمیز بوده است. برقنورد در «طوبی»، عماد پدر طوبی است و ظاهراً نقش کوتاهی دارد؛ اما در نقش یک پدر مهربان که دلش پسر میخواسته و حالا صاحب سه دختر است و البته مقتدری که با سختیهای زیادی مواجه است، عملکرد قابلدفاعی دارد. از برقنورد در سال جاری، دو سریال طنز «زیرخاکی ۴» و «دربندون» را هم دیده بودیم و حالا او با یک نقش جدی به تلویزیون برگشته و «طوبی» فرصتی است برای نمایش مجدد تواناییهای یک بازیگر کاربلد.
فرهاد آئیش نیازی به اثبات خودش ندارد و در هر اثری استانداردش را حفظ میکند. این بار و در طوبی هم در قامت یک بزرگ خانواده با ویژگیهای پیچیده، آنچنان درخشیده که برای مخاطبانش دلبری میکند و بهعنوان قطعه قابلتوجهی از یک پازل بزرگتر، جا و جایگاهش را تثبیت کرده است.
اگر بپذیریم که امین زندگانی و رحیم نوروزی اکثر شهرتشان را مدیون قاب تلویزیوناند، حضور چندبارهشان در سریالهای تلویزیونی را میتوان تثبیت یا ارتقای این شهرت و محبوبیت دانست. از هردوی این بازیگران، سریالها و نقشهای بهیادماندنی کم ندیدهایم و در فهرست بازیگران خوشنقش و موردعلاقه مخاطب تلویزیون قرار میگیرند. این دو بازیگر البته دو روی سکه بازیگریاند؛ اگر امین زندگانی را بیشتر با نقشهای مثبت به یاد میآوریم، سهم نوروزی از یاد و خاطرات بینندگان تلویزیونی، نقشهای منفی است و البته حضور قوی در این نقشها. این دو بازیگر در طوبی حضوری گرم و باورپذیر دارند و بازی بدون ادا و بهاندازهشان به مسیر صحیح روایت داستان، کمک قابلتوجهی کرده است.
پرویز فلاحیپور و فریبا متخصص هم از آن دسته بازیگرانیاند که در هیچ اثری از استاندارد بازیگریشان پایینتر نمیآیند و در همان فهرست بازیگران گرم و محبوبِ مخاطبان قرار میگیرند. این دو در طوبی هم با تکیه بر تجربه و دانش بازیگری و همچنین دیالوگها و داستانِ روان و گیرا حضوری درخشان و باورپذیر دارند و تماشاگر را همراه نقششان و خودشان میکنند و در مجموعه جذاب بازیگرهای «طوبی» جایِ درستی قرار گرفتهاند.
رامین راستاد و سودابه بیضایی هم از دسته بازیگران قدرتمندیاند که آنها را بیشتر با نقشهای منفی شناختهایم و در طوبی هم شاهد بازیهای دقیق و درستشان هستیم. از راستاد «داریوش» هم درحال پخش است و با مقایسه این دو، شاهد یک اندازه انرژی و تکنیک بازیگری از سوی راستادیم. راستاد و بیضایی در «طوبی» این پازل بازیگری را کامل کردهاند و کمتر مجموعه تلویزیونی را سراغ داریم که چنین ترکیب دلنشین و قدرتمندی از بازیگران را جمعآوری کرده باشد و طوبی از این منظر هم سریالی قابلاعتنا و دیدنی است. سریالی که هرچه جلوتر میرود، جذابتر میشود و تماشاگران بیشتری را جذب خودش میکند.
از نجلا تا طوبی
استفاده از اسم زنانه یا معشوقه برای عنوان فیلم، کشاندن داستان به عراق، حضور دختری بهاصطلاح جسور بهعنوان قهرمان داستان با دلباختههای فراوان، نگاه سطحینگر به مسائل اجتماعی و سیاسی روز، ریتم کند، دیالوگهای خسته، نمایش روابط عاشقانه و خانوادگی دههی پنجاه بهشیوهی روابط امروزی، شخصیتپردازی دمدستی، طراحی صحنهی بسیار مصنوعی، بازی با مضمون پیادهروی اربعین و تحمیق مخاطب، از اشتراکات «نجلا» و «طوبی» است. اما مهمترین ضعف اشتراکی «نجلا» و «طوبی» تاریخندانی و ناآشنایی نویسنده(ها) با سوژهای است که روی آن دست گذاشتهاند و از بسط دادن آن برای یک سریال ناتواناند.
«طوبی» روی دههی پنجاه ایران و عراق دست گذاشته. سالهای پرالتهاب و پرخفقان و پرتناقض قبل از انقلاب و جنگ. سالهای مهم و پرحادثهای که همهی اقشار را بهنوعی درگیر مبارزه و عضویت در انواع و اقسام گروههای مبارز کرد. آن هم تحت شدیدترین نظارتهای سرویسهای ساواک که خودشان تحت نظر زبدهترین افراد موساد آموزش دیده بودند. در دورهای که از گمنامترین جوانان تا اساتید دانشگاه و بهخصوص بزرگان حوزه تحت عنوان زندانی سیاسی تبعید شده بودند یا وحشیانهترین شکنجهها را تحمل میکردند. در سالهایی که با وجود رشد بالای درآمد نفتی ایران، فقر و شکاف طبقاتی شدید همچنان پابرجا بود. در زمانی که خفقان صدام و استخباراتش، ارشدترین افسران حزب بعث را هم میترساند، چه رسد به یک دختر بیکس و کار و پروندهدار. حالا در این میان این دختر که فن خاصش این است که در کارهای قنادی به پدرش کمک میکند و به عاشقانش اخم، قرار است نقش قهرمان را بازی کند. اما متاسفانه مانند باقی کاراکترهای اینچنینی در سریالهای زرد، ما از دختر قهرمان چیزی جز حماقت و لوسی و بیفکری نمیبینیم. همانطور که نجلا در سریال «نجلا» و مهربانو در سریال «از یادها رفته» و... چنین بودند. آتش زدن کافه، به دردسر انداختن پدر و فخرالدین، گوشهی جاده رفتن و سوار ماشین مردان ناآشنا شدن در یک کشور غریب و دهها موارد از این دست، جزو کنشهای غیرمنطقی این دختر هستند. ما تقریباً کنش هوشمندانهای از «طوبی» نمیبینیم. بد نیست سیدحسین امیرجهانی قبل از نوشتن فیلمنامه، ابتدا روی کاغذ مفهوم حماقت و دیوانگی را از شجاعت و جسارت تفکیک کند و سپس گام بعد را که شخصیتپردازی است بردارد. قهرمانهایی چون طوبی (یا نجلا) اگر میخواهند در راه اثبات عقاید و منش خود به دیگران قدم بردارند ابتدا باید یک شخصیتپردازی درست داشته باشند، نه اینکه کورکورانه عمل کنند یا با همه چیز مخالف باشند.
گرچه نویسنده از ترفند درست «سفر» برای تغییر طوبی استفاده کرده اما این ترفند هم قربانی بیمنطقی فیلمنامه و کشدار بودن آن میشود. یک نمونه از کشدار بودن داستان اینکه در زمان نگارش این یادداشت، سی قسمت حدوداً پنجاه دقیقهای از سریال پخش شده که با توجه به تعداد تمام قسمتهای آن، یعنی پنجاه قسمت، شصت درصد کار تمام شده و دوخطی این شصت درصد میشود: «دختری به نام طوبی برای حفظ جان خود و خانوادهاش به عراق فرار کرده و آنجا ازدواج میکند. بعد بهخاطر حل مشکلات سیاسی به ازدواج مجدد همسرش با زنی از خانوادهای پرنفوذ راضی میشود.» که قسمت سی داستان فقط شامل صحنههای این ازدواج بود!
با توجه به اینکه «طوبی» قرار است از دههی پنجاه تا دههی هشتاد را روایت کند باید بگوییم در شصت درصد ابتدایی کار هنوز در دههی پنجاه هستیم! و چون تجربه ثابت کرده هر کاری که زیادی کش بیاید آخرش ول میشود و بهسرعت از دست در میرود، باید منتظر یک روایت شتابزده از سه دههی باقیماندهی زندگی طوبی باشیم. در کل نویسنده چه در «نجلا» و چه در «طوبی» یک ایده داشته و چون بلد نبوده آن را بسط بدهد، مجموعهای از مشکلات ریز و درشت و بدبختی و اشک و آه و فراق و جدایی به این ایده اضافه میکند تا آن را تبدیل کند به «ژانر فلاکت». ژانر فلاکت همین ژانر کثیفی است که بهطور خلاصه میخواهد با نشان دادن انواع و اقسام بدبختی و بدبیاری، از مردم ایران که خودشان با هزار جور مسئله دست و پنجه نرم میکنند اشک بگیرد.
بعد از تمام این تفاصیل برمیگردیم به پرسش ابتدایی: چرا نظارت و عدالت وجود ندارد؟ سیدحسین امیرجهانی که در «نجلا» تجربهی ناموفق مشابه «طوبی» را داشت، طوری که صدای بسیاری از مخاطبان آثار مذهبی و دفاع مقدسی را هم درآورد، چطور و با چه سابقهی درخشانی توانسته در سال ۱۴۰۰ سمت «مدیر ادبیات نمایشی و تولید فیلمنامهی ادارهی کل فیلمنامهنویسی سیمافیلم» را از آن خود کند؟ سمتی که هنرمندان و نویسندگان و دستاندرکاران فیلمسازی با سی چهل سال سابقه هم نمیتوانند خوابش را ببینند! جالب اینکه طرح اولیهی فیلمنامهی «طوبی» ابتدا در سیمافیلم مطرح و رد شد و در نهایت نگارش طرح به سیدحسین امیرجهانی رسید. طرحی که ظاهراً برآمده یا گرتهبرداری از رمان «اربعین طوبی» نوشتهی محسن امامیان است. امامیان از حوزویانی است که از طریق مدرسه اسلامی هنر وارد داستاننویسی شده و جالب اینکه «اربعین طوبی» اولین رمان این نویسنده است که شهرت و مخاطبی هم به دست نیاورد تا اینکه امامیان از طریق دوستش یعنی سیدحسین امیرجهانی به سیمافیلم معرفی شد. اینجا جایی است که میگوییم عدالت و نظارت وجود ندارد، چون بهترین ساعات پخش و بودجهی یک بیگ پروداکشن به فیلمنامهای بسیار ضعیف برخاسته از اثری بسیار معمولی اختصاص مییابد. آیا به دیگر نویسندگان پیر و جوان و کمسابقه و باسابقه چنین فرصتی داده میشود؟ احتمالاً نه. اما ریشهی این مشکل کجاست؟ احتمالاً در ساختار جدید یا همان تحول سازمان که در ادامه به آن میپردازیم.
دربارهی یک ساختار از پیش شکستخورده یا تحفهی نطنز تحول سیما
در دورههای قبلی مدیریت سازمان زمزمههایی مبنی بر تعطیلی گروه فیلم و سریال شبکههای تلویزیون مطرح بود. گروه فیلم و سریال چیست؟ تا سالیان سال گروه فیلم و سریال در هر شبکه بهنوعی اتاق فکر ساخت سریال برای آنتن آن شبکه بود که جریان سریالسازی موفق ایرانی در تمام ژانرها نشان میدهد کار این اتاقها تا حد زیادی مطلوب و قابل قبول بوده و هر شبکهی سیما با وجود این اتاقها خروجی سریالی خوبی برای مخاطب داشت. اما دلایل تعطیلی اتاق فیلم و سریال چه بود؟ اگر بدبین باشیم کارشکنی! اگر خوشبین باشیم راه آمدن به دل تندروترین منتقدان بهظاهر دلسوز این سازمان! منتقدانی (مانند وحید جلیلی قائممقام امروز سازمان) که بهواسطهی تاختن بیحد و اندازه به صداوسیما برای خود شهرت و رزومه کسب کردند و اعتقاد داشتند اگر ساخت فیلم و سریال به یک متولی سپرده شود بهجز بهبود سرعت در امور بوروکراسی اداری، میتوان بابت کم و کاستها، آن متولی را پاسخگو کرد. این شد که بعد از شلکن سفتکنهای فراوان، در تیرماه ۱۴۰۲ و در صداوسیمای تحت مدیریت پیمان جبلی، اتاقهای فیلم و سریال رسماً تعطیل شد و کار سریالسازی تمام و کمال بر گردهی سیمافیلم افتاد. سیمافیلمی که علیرغم سابقهی درخشان و خوشنامی، ظرفیت پر کردن آنتن یک کشور هشتاد و پنج میلیونی با تنها یک تلویزیون دولتی را نداشت. بنابراین گرچه افت جریان سریالسازی از پیش آغاز شده بود اما با این تصمیم نابجا، افت کمی و کیفی آن شدت گرفت! حالا هم صداوسیما تا حد زیادی از سریالسازی کنار گذاشته شده، هم سیمافیلم زور ندارد تولیدات باکیفیت گذشتهی خود را تکرار کند، چه برسد به اینکه کار باکیفیت جدید بسازد! یک تیر و دو نشان برای کارشکنان! بنابراین گرچه پیش از «طوبی» هم شاهد سریالهای اینچنینی بودیم اما با تعطیلی اتاق فیلم و سریال شبکهها به احتمال زیاد تعداد این سریالها بهشدت بیشتر میشود.
نظر شما