خلاصه داستان قسمت ۳ سریال بازنده + لینک دانلود سریال بازنده قسمت سوم
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد بطور اختصاصی خلاصه داستان قسمت ۳ سریال بازنده را که در روز ۱۳ مهر منتشر شده است را می خوانید.
سومین قسمت سریال بازنده به کارگردانی امین حسین پور در روز جمعه ۱۳ مهر ساعت ۸ صبح منتشر شد، سریال بازنده در ژانر درام، معمایی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلمیو منتشر شده است، این سریال با بازی علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صابر ابر، صدف اسپهبدی، رویا جاویدنیا، محمد علی محمدی، پیمان قاسم خانی، امیر غفارمنش، مهدی رکنی، علی مردانه، الهه اذکاری، ترنم کرمانیان، امیرحسین رضازاده، سپیده مولوی و ستاره قهرمانی و ... می باشد. در این مطلب خلاصه داستان قسمت سوم سریال بازنده را خواهیم خواند.
خلاصه قسمت ۳ سریال بازنده
شروع سریال با معرفی حامد شروع میشه
اسمم حامد کیانی هست .مدت زیادی از آخرین پروندم نمیگذره .پرونده ای که خیلی دیر به نتیجه رسید دقیقامثل زندگیم .موقعی که فکر کردم با به دنیا اومدن بچم خوشبختیم شروع بشه اما اشتباه میکردم . اما حامد یه شب که از مهمونی برمیگرده تو ماشین با زنش دعواش میشه، همین دعوا دچار تصادف میشه. با این تصادف حامد پسرش رو از دست میده. گاهی اوقات رقم خوردن تقدیر به دست خود آدمه، وقتی پسرشون مرد حامد فهمید که خوش بختی هیچ ربطی به فقر و ثروت نداره و زنش هم با اون اتفاق ازش جدا میشه.
حامد درباره پرونده دزدیده شدن جانا به مادر و پدر بچه هم که خیلی با تناقض جواب میدن شک کرده . پارسا زنگ میزنه به حامد و میگه رفتم گل فروشی و مرده میگه بچه رو دیده پس باید بیخیال قتل بشیم بعد قرار میذارن که شب همدیگه رو ببینن.
مادر و پدر ارغوان میرن موقع بدرقه مادرش میگه یکی از کارگرهای خونه رو میفرسته اونجا، باباش هم به کاوه میگه دعا کن اتفاقی سر جانا نیوفتاده باشه وگرنه من همه چیز رو از چشم تو میبینم. کاوه میاد تو، آوا به ارغوان میگه انقد فیلم و عکس های جانارو نبین همش خودت رو اذیت میکنی قول میدم پلیس پیداش کنه، حامد میاد تو و میگه میخواستم باهاتون خصوصی حرف بزنم. کاوه و حامد میرن بیرون و حامد بازم همون سوال های تکراری رو میپرسه. کاوه میگه سری آخری که اومدم سمت جانا نرفتم اومدم آب خوردم و حالم بد شد. حامد میگه شما چقدر خانمتون رو میشناسین؟ شما میدونین گه در سن ۱۵ سالگی مضنون به قتل همکلاسیش شده؟ کاوه میگه امکان نداره همچین کاری رو کرده باشه. ارغوان که داره میره اتاقش صدای کاوه رو میشنوه. میاد سمت در حامد میگه وقتی که شما با آوا توی تراس بودی حواستون به دور و اطراف تون نبود ؟ اگه پای آدم ربا وسط باشه ، اون ساعتی که شما اومدید توی خونه ، آدم ربا توی خونه باشه. وقتی هم که رفته شما و آوا توی تراس بودید. شاید هم ربط داشته باشه به حرفی که به خانم حجازی گفتید . کاوه میگه چه حرفی؟ حامد میگه آوا توی صحبت هاشون گفتن که شما قصد داشتید که بهشون نزدیک بشین، ارغوان که میشنوه حالش بد میشه . کاوه میگه من اصلا همچین چیزی نگفتم . حامد میگه اینها اصلا واسم مهم نیست این که یکی از شما ها دارید دروغ میگید به من ربط داره.
کاوه میاد تو و میره سمت آوا و میگه ارغوان کو و آوا میگه رفت دستشویی . ارغوان میاد و میگه دم در با کی حرف میزدی . کاوه میگه با کیانی حرف میزدم .ارغوان میگه خب چی گفت؟ کاوه میگه هیچی همون سوال های همیشگیش رو پرسید . ارغوان با تندی از آوا خداحافظی میکنه و آوا میره. یه شماره ی ناشناس به خونه زنگ میزنه و همکار های حامد میگن از یه کیوسکه شما تا جایی که میتونید ادامه بدید کاوه گوشی رو برمیداره و فقط صدای نفس نفس زدن میاد و قطع میشه. پلیس میگه اگه آدم ربا باشه دوباره تماس میگیره.
پارسا چند تا بسته برای حامد میاره و پیتزا میگیره که بخورند. حامد صحبت های کاوه رو به پارسا میگه. حامد میگه به آوا بگو بیاد اداره کارش دارم. حامد در مورد گذشته ارغوان حرف میزنه اون ون نقره ای.
حامد به پارسا میگه اون خونی که روی لباس بچه بوده خون دست مادر بوده. تماس هم ار یه کیوسک خارج شهر بوده. دکتر چند تا اثر انگشت مختلف پیدا میکنه و میگه که این اثر انگشت ها همه جا بوده و هیچ جا ثبت نشده. حامد میگه این هرکی هست آدم ربا نیست . توی اتاق بچه رفت و آمد داشته مثل پرستار، پارسا میگه یعنی اینا پرستار داشتن به ما نگفتن. آوا میاد تا با حامد حرف بزنه. کاوه چند تا آگهی از گمشدن جانا میزنه تو محل .
ارغوان قرص هاش رو میخوره میره تو فکر که جانا خونه بوده و عکس مینداختن.
کاوه به ارغوان میگه چیزی راجب گذشتت هست که من باید بدونم. مثلا چرا آینه رو شکوندی؟ چرا دروغ گفتی به پلیس؟ ارغوان میگه دروع نگفتم یادم نمیاد چرا شکست، داری من رو بازجویی میکنی؟ موبایل کاوه زنگ میخوره . پلیس زنگ میزنه و میگه کارآگاه میخواد شما رو ببینه و فقط توی همین یکی دوساعت باشه. کاوه میگه باشه من میام شرکت و قطع میکنه.
آوا روی کاغذ همه چیز رو مینویسه و میده به حامد. حامد میگه در مورد اون حرفاتون اون شب با کاوه حرف زدم و اون حرف هارو رد کرد . آوا میگه چون رد کرده یعنی اون راست گفته، بعدش شما گفتید هر چی اتفاق افتاده رو بگم گفتم شاید به دردتون بخوره. حامد میگه شما میدونید بیشتر چه کسایی به خونه ی این ها رفت و آمد میکنن؟ آوا میگه زیاد کسی نمیره خونشون. جز آفرین که نمیدونم چطوری داره ارغوان رو تحمل میکنه. حامد میگه آفرین کیه ؟ ارغوان میگه پرستار بچشون دیگه ، این هم نگفتن بهتون. حامد یه کاغذ میده به آوا میده که بنویسه.
پارسا در حال صحبت با حامد هست که کاوه میاد تا با حامد حرف بزنه . حامد میگه شما چرا به ما نگفتید که بچه پرستار داشته؟ کاوه میگه فکر نمیکردم مهم باشه. پارسا میگه شماها تصمیم نمیگیرید چی مهمه یا نه توی پرونده همه چی مهمه . اون شب چرا از پرستار بچه رو نگه داره؟ کاوه میگه که میخواستیم ولی زنگ زدیم و گفتیم اما کاری براش پیش اومده بود گفت نمیتونه.
حامد گفت کی گفتین که بیان؟ کاوه گفت 2 و 3 ساعت قبل مهمونی. حامد میگه دلیلش رو نگفت؟ کاوه میگه نگفت گفت یه کاری پیش اومده همین. حامد میگه آدما وقتی دروغ میگن میخوان از یه چیزی محافظت کنن. الان از چی داری محافظت میکنی؟ نبردن بچه به مهمونی پیشنهاد تو بود یا آوا؟ کاوه میگه من. حامد میگه تا الان چرا دروغ گفتی؟ کاوه میگه برای محافظت از زندگیم. ارغوان اگه متوجه بشه که به پیشنهاد من بچه رو نبردیم هیچوقت من رو نمیبخشه. حامد میگه چرا نمیخواستی بچه رو ببری؟ کاوه میگه شاید به خاطر رابطمون گفتم شاید بعد مدت ها یه شب دوتایی بدون بچه بریم بهتر میشه. حامد میگه پرستار ایرانیه؟ کاوه میگه اتباعه. پارسا میگه آخرین بار کی اومد خونتون؟ کاوه میگه هفته ی پیش. حامد میگه در مورد مهمونی چیزی بهش نگفتی؟ کاوه میگه نه فقط گفتم بیاد پیشمون. حامد کاغذ میده که شماره و آدرس پرستار رو بده و پرستار بیاد اداره.
خانم جوادی در حال کشیدن سیگار و دیدن ویدئو ارغوان درباره گمشدن بچه اش بود و چند دسته اسکناس تو دستش بود، وقتی در میزنن سریع پولها رو قایم میکنه، پارسا پشت در بود خودش رو امیری معرفی میکنه و میگه که باید بیاین اداره پلیس.
حامد از پرستار می پرسه چند وقته با این ها آشنا شدی پرستار میگه مادرم قبل از مریضیش خونه ی مادر ارغوان کار میکرد حامد میگه اون روز چرا نرفتی سرکار؟ پرستار میگه یکی از دوستام مریض شد زنگ زد بهم رفتم ازش مراقبت کنم. پارسا میگه چه ساعتی بیخیال رفتن شدی؟ پرستار میگه بیخیال نشدم وقتی که رسیدم دم ساختمون دوستم زنگ زد. حامد میگه چه ساعتی رفتی پیش رفیقت؟ پرستار میگه 8 بود. حامد میگه تا کی پیش دوستت بودی؟ پرستار میگه تا صبح. حامد میگه معلومه که دوستت خیلی واست عزیزه. انقدر مهم بوده که از جور کردن پول عمل مادرت رفتی پیش دوستت. شماره ی دوستت رو حفظی؟ پارسا کاغذ میده که بنویسه، پرستار شمارش رو مینویسه. حامد به پارسا میگه آب بیاره، بعد به جوادی میگه تو اون مدتی که اون جا بودی تا حالا شده یه رفتار عجیب از ارغوان ببینی؟ پرستار میگه نه ارغوان خانم خیلی زن خوبیه، همیشه حواسش به من بوده. حامد میگه نه منظورم اینه که تاحالا شده یه کاری کنه یادش بره؟ چرا یه بار جانا خیلی داشت گریه میکرد عصبانی شد بچه رو زد چند دقیقه بعدش از من پرسید که چی شده و هر چی بهش گفتم خودت کردی باور نکرد فکر میکرد که من این کار رو کردم. پارسا اطلاع میده که بچه های خودمون اسمی از پرستار نیوردن، حامد میگه هرکی بوده توبیخ کن و در مورد پرستار و دوستش تحقیق کن یه چیزی رو داره دروغ میگه.
ارغوان زخم دستش رو باز میکنه و میشوره حادثه قبل از مهمونی یادش میاد که می خواستن حاضر بشند و صحبت هاشون درباره گذاشتن جانا تو خونه.
کاوه و ارغوان میخوان شام بخورن که پارسا زنگ میزنه به کاوه میگه باید همین الان بیاین اداره.
کاوه میره اداره پلیس، حامد بهش میگه که خیلی سخته ولی من چاره ای ندارم بگم چند ساعت پیش به ما گزارش شده قتل یه دختر بچه، یه کارتون خواب جسد رو توی سطل آشغال پیدا کرده شما رو خواستیم واسه تشخیص چون صورت بچه از بین رفته. کاوه حالش بد میشه میره تا جسد رو ببینه ...
دانلود قسمت سوم سریال بازنده
لینک دانلود قسمت سوم سریال بازنده
نظر شما