خلاصه داستان قسمت ۸ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۸ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال غریبه 

مژگان به نرگس کمک میکنه تا بعد از جلسه انرژی درمانی ببرتش به اتاقش که تو حیاط حالش بد میشه و بالا میاره مژگان کنارش میشینه و کمکش میکنه بعد از چند دقیقه حالش بد میشه و از حال میره. مژگان کمک میخواد و ازشون میخواد تا کمکشون کنن و سریع زنگ بزنن به آمبولانس. نرگس به بیمارستان منتقل میشه و دکتر بهش میخواد دارو بده که نرگس نمیخوره ترانه که همراهش رفته دکتر بهش میگه چرا دارو مصرف نمیکنه؟ ترانه بهش میگه چون چندبار دارو خورد و بهش نساخته بود دیگه قطع کرد و تحت انرژی درمانی بود اگه مرخص بشن حالشون بهتر میشه فکر کنم دکتر میگه خواهش میکنم تو کار من دخالت نکنین باید درمانو دوباره شروع کنن. 

نرگس بستری میشه و تو یه فرصت مناسب سینا و احسان به اونجا میرن. سینا باهاش حرف میزنه و بهش میگه چرا دارو مصرف نمیکنین؟ اگه نخورین به مشکل میخورین! نرگس میگه پس شمارو فرستادن تا به زور دارو بدین بهم که بمیرم؟نمیخورم منو مرخص کنین برم به باغ بهشت اونجا زود حالم خوب میشه سینا میگه این همه عالم و آدم مریض میشن میرن پیش دکتر دارو شیمیایی میخورن خوب میشن! کی گفته به کشتنتون میده؟ سپس بعد از کمی حرف زدن نرگس را به یه اتاق حفاظت شده منتقل میکنن و خبر مرگ نرگس را پخش میکنن. مژگان با شنیدن این خبر حالش بد میشه و تو حیاط باغ میشینه و گریه میکنه و تمام خاطراتشو با نرگس مرور میکنه. 

سینا سر قرار با راحله رفته تو یه کافه تا باهم حرف بزنن راحله بهش میگه برام سخته ولی میخوام اعتراف کنم که دوستت دارم سینا میگه این که خیلی خوبه منم دوستت دارم راحله میگه ازت خواهش میکنم وسط حرفم نپر بزار حرفمو کامل بزنم همین الانشم خیلی واسم سخته این حرفارو بزنم سپس بهش میگه که بهتر همینجا از همدیگه جدا بشیم با خاطره خوب سینا بهش میگه داری شوخی میکنی دیگه؟ راحله میگه نه و حرف های دلشو میزنه. مراسم خاکسپاری نرگس برگزار میشه و همه میرن اونجا بعد از مراسم وقتی همه میرن ترانه سر خاکش میشینه و گریه میکنه و میگه این تلما کی بود که تا اسمش اومد اینجوری شد! تو چی میدونستی که نباید میدونستی؟ چی میدونستی که داروهاتو قطع کردن تا بمیری؟ و با گریه باهاش درد و دل میکنه یکی از مأمورین سینا از دور اونو زیر نظر دارن و ازش عکس میگیرن.

خانم خان بابایی صاحب و مدیریت باغ بهشت پیش ترانه میره و میپرسه در چه حاله او میگه هیچی راسیتش به تصمیم گرفتم که برم شهر خودمون او ازش میپرسه تو که گفتی کسیو نداری مادر و پدرت مردن؟! ترانه میگه آره همینطوره ولی یه خانه پدری هست میخوام برم اونجا اگه اشکالی نداشته باشه او میگه باشه حرفی نیست برو کی میری حالا؟ ترانه میگه پس فردا خان بابایی میگه باشه آدرس اونجا و بفرست واسم یکسری وسیله واست بفرستم ترانه قبول میکنه. سینا میره به اتاق نرگس و باهاش شروع میکنه به حرف زدن و میگه تلما میشناسی؟ او میگه نه سینا میگه میزاشتی حداقل فامیلیشو بگم بعد بگی نه! بازم فکر کن درست جواب بده الکی از کسی که میخواسته تورو بکشه دفاع نکن! نرگس که باور نکرده میگه چرا باید منو میکشته؟ سینا میگه حتما چیزی میدونی که نباید میدونستی!

سپس بهش اعلامیه خودشو نشون میده که نرگس جا میخوره و میگه از کجا معلوم اینو خودتون الکی درست نکرده باشین؟ سینا فیلم مراسم خاکسپاریشو به خودش نشون میده که نرگس جا میخوره و میگه من از مرگ میترسم چرا اینارو به من نشون میدین؟ اصلا چرا منو جوری نشون دادین که انگار مردم؟ سینا میگه چون ازتون محافظت کنیم سپس باهاش حرف میزنه و میگه هرچی میدونه بگه نرگس میگه تلمارو از قبل میشناسم باهم تو یه بیمارستان کار میکردیم باغ بهشتم تلما بهم معرفی کرد سینا میپرسه اونجا چیکار میکردی؟ نرگس میگه فقط باهاشون تو یه سری از جلسات خارج از کشور باهاش میرفتم چیزیم نمیفهمیدم چون به زبان دیگه ای حرف میزدن! و هرچی میدونه از خانم خان بابایی بهشون میگه. سینا وقتی از اونجا بیرون میاد با زویا میرن به شرکت پدریشون اونجا سینا با همه آشنا میشه و در آخر پرونده هارو بهش نشون میدن تا ببینن چجوری میتونن قسطای بانکو بدن....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه