خلاصه داستان قسمت ۶ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقهای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش میشود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریالهایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰
خلاصه داستان قسمت ۶ سریال غریبه
راحله از سمیه نظر میپرسه که کدوم لباسو بپوشه او میگه هرکدومو میخوای بپوشی بپوش که الان سینا میرسه. سپس بعد از اومدن سینا همگی باهمدیگه ناهار میخورن که سینا به راحله میگه یه کاری پیش اومده باید برم راحله میگه باشه. سینا میره خونه مادرش آنا که ببینه حالش خوبه یا نه. وقتی حالشو میپرسه او میگه خوبم سینا میگه یجوری رویا خبر داده که ترسیدم. راحله به خاطر رفتار سینا مشکوک شده و بهش زنگ میزنه که همان موقع رویا صداش میزنه راحله میگه اون صدای کی بود؟ سینا میگه هیچکی یه آدرس میدم بیا اینجا. راحله میره اونجا که با دیدن سینا میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ سینا میگه بیا تو جلوی در و همسایه بده. تو حیاط سینا بهش میگه که اینجا من بزرگ شدم دوتا خانم توشه که یکیش خواهرمه یکیش حق مادری داره به گردنم. راحله میگه تو که گفتی همه خانواده ات مردن! سینا میگه دروغ نگفتم مادر و پدر واقعیم مردن اون خانمی که تو این خونه ست حکم مادری داره به گردنم ولی سر یه اختلاف من از اینجا زدم بیرون و دیگه پشت سرمم نگاه نکردم راحله با عصبانیت میگه من نه ازت پول خواستم نه ماشین نه خونه فقط صداقت خواستم! گفتم خط قرمزمه! و میخواد بره که آنا بهش سلام میکنه و میگه ناخواسته یکم از حرفاتونو شنیدم میشه بیاین داخل یکم باهم حرف بزنیم با ناراحتی نرین؟ راحله اول قبول نمیکنه اما بعد میگه باشه. تو خونه کمی از ماجرارو واسش تعریف میکنه که راحله بهش میگه من تا الان نه از کسی طلبکار بودم نه با صدای بلند حرف زدم الانم میخوام برم چون میترسم صدام بره بالا واستون چون الان از آقازاده تون طلبکارم با این دروغی که بهم گفته من بهش اعتماد ندارم دیگه. سپس بعد از کمی حرف زدن میخواد بره که سینا ازش میخواد برسونتش اما او میگه میخوام تنها باشم سینا میگه باشه میرسونمت ولی حرفی نمیزنم راحله قبول میکنه. امیرعلی مژگان را تعقیب میکنه که میبینه او میره تو یه ساختمان خیلی بزرگ مژگان به داخل میره و میگه میخوام خانمو ببینم اما اون زن بهش میگه شنل بپوشین بعد از مراسم باهاشون صحبت کنین مژگان قبول میکنه. امیرعلی در حال تلفن حرف زدنه که یه نفرو میبینه میزه داخل ساختمان که شبیه تلماست او صداش میزنه اما او میره داخل. مأمور سینا هم امیرعلی را زیر نظر داره. بعد از مراسم مژگان میره سراغ خانم تا باهاش حرف بزنه او بهش میگه دیروز میخواستم خودمو خلاص کنم چون هرکاری کردم به پریسایم نرسیدم حتی نمیدونم زنده ست یا نه! او میگه من میدونم هم زنده ست هم حالش خوبه مژگان میگه پس من کی چجوری میرسم به دخترم؟ اون خانم میگه با هیچ کاری نکردن. امیرعلی از روی دیوار داخل خانه پریده از زن های داخل ساختمان اونو میبینن و ازش میپرسن تو کی هستی؟ همه جمع میشن و مژگان با دیدنش میگه ایشون شوهر دوست من هستن که فوت کرده احتمالا یکیو دیده شبیه دوستم بوده اومده داخل امیرعلی میگه بله همینطوره اگه مشکلی دارین میخواین زنگ بزنین به پلیس اون خانم میگه نمیخواد و ازش میخواد بره. سینا به امیرعلی زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره. سینا بهش میگه مگه قرار نبود هرکاری میکنین باهم بکنیم تنهایی کاری نکنین! او میگه ببخشید خودتون آدرس مژگانو دادین من حق دارم بدونم چه بلایی سر زن و زندگیم اومده! بعدشم شما به پرونده دزدی رسیدگی میکنین این چه ربطی داره به ماجرای زنم! سینا میگه ربطشو ما میدونیم و به خودمون ربط داره اینو بسپارین به ما همه تو این پرونده مضنونن حتی خود شما امی علی میگه هنوز به من مشکوکین؟ او تأیید میکنه و میگه گفتم بهتون که شک داشتن به همه جزء کار ماست امیرعلی میپرسه راستی اون پولی که گفتین اومده تو حسابم چیشد؟ سینا میگه درباره اونم واستون به موقعش توضیح میدم سپس بعد از کمی حرف زدن امیرعلی میگه واسه همین چیزا گفتین بیام؟ سینا میگه آره امیرعلی میگه خوب پشت تلفن هم میشد بگین منو الکی از اون سر تهران کشیدین اینجا! سینا میگه روال کاریه و میره....
نظر شما