خلاصه داستان قسمت پنجم سریال گناه فرشته
در این مطلب خواهیم خواند که در قسمت پنجم سریال گناه فرشته چه گذشت؛ خلاصه داستان قسمت پنجم سریال گناه فرشته.
سریال گناه فرشته – Fereshteh’s Sin محصول سال ۱۴۰۲ که برای پخش در زمستان امسال در شبکه نمایش خانگی تدارک دیده شده است، به تهیه کنندگی، نویسندگی و کارگردانی: حامد عنقا تولید و ساخته شده است.
اسامی بازیگران سریال گناه فرشته:
آشا محرابی , امیر آقایی , امیرحسین هاشمی , بهروز رضوی , پردیس پورعابدینی , دیبا زاهدی , سامیه لک , شهاب حسینی , فخرالدین صدیق شریف , فرید سجادی حسینی , لادن مستوفی , مهدی سلطانی , مهرداد ضیایی , نفس بازغی , جعفر دهقان , جمشید گرگین
خلاصه داستان سریال گناه فرشته:
آتیش چیز بدی نیست، اونچه اضافه اس رو می سوزونه، چیزی موندنی باشه می مونه! شعار این سریال این است: “برای فرشته دعا کنید”
آنچه در قسمت پنجم گناه فرشته گذشت :
در تمامی شغلها آدمهای شریفی حضور دارند که باعث اعتبار آن شغل میشوند. همانطور که حامد تهرانی با وجدان بیداری که دارد نماینده وکلای باشرفی است که تلاش میکند طرف حق بایستد. اما در گناه فرشته شاهد حضور وکیلی هستیم که حاضر است به خاطر گرفتن پول پا روی حقیقت بگذارد و آدم بیگناه را بالای دار ببرد. رسولی نماینده افرادی است که آزمندی و طمع همواره اولویت اصلی کار و شغلشان است و البته در نهایت در همین مسیر و به خاطر طمع بیشتر سرش را به باد داد.
حامد پس از آنکه موفق شد دادگاه را برای ادامه تحقیقات قانع کند به سراغ مشفق رفت تا بتواند با کمک مشفق ردی از مانیا پیدا کند. دختری که گویا سرنخ اصلی ماجرای عشیری و پروندههای اقتصادی در دستان اوست و حالا این دختر در جایی از این شهر پنهان شده و پیدا کردنش شبیه پیدا کردن سوزن در انبار کاه است. با این حال مشفق تلاشهای خودش را ادامه داده و با تطمیع کردن آبدارچی شرکت عشیری آدرسی از خانه مانیا پیدا کرد. اما مانیا درون آن خانه نبود تا ماجرای پرونده قتل عشیری باز هم پیچیده شود.
نازلی با بازی دیبا زاهدی یکی از آن دست دختران نسل امروز است که شادابی و فعالیتش در عرصه رسانه کمک بزرگی به پیدا شدن سرنخها برای حامد تهرانی میکند. او بعد از مرگ مشکوک محمود واعظ حسابی ترسیده و سعی میکند از خانهاش بیرون نیاید و آشفتگی و ترس او باعث شد دیگر نشانی از آن نازلی شاداب و با نشاط نباشد. با این حال مشفق تلاش میکند با حرفهایش نازلی را قانع کند که زندگی هنوز ادامه دارد و رسیدن به حقیقت بزرگترین انگیزه آنها برای بقا است.
حامد حالا با اختلافهایی که در خانه با همسرش پیدا کرده زندگی مشترکشان را دچار مشکل میبیند و برای همین تلاش میکند دخترشان را نسبت به جر و بحثهایی که شکل میگیرد قانع کند. اینکه دختر حامد و مهتاب به عنوان ناظر بر رفتارهای آنها چه نتیجهای میگیرد در تربیت او نیز تاثیر میگذارد. برای همین حامد تلاش کرد تا با صحبت کردن با دخترش او را قانع کند که مسیر حق و حقیقت را پیش گرفته است.
نظر شما