خلاصه داستان قسمت چهارم سریال گناه فرشته
در این مطلب خواهیم خوانده که در قسمت چهارم سریال گناه فرشته چه گذشت؛
سریال گناه فرشته – Fereshteh’s Sin محصول سال ۱۴۰۲ که برای پخش در زمستان امسال در شبکه نمایش خانگی تدارک دیده شده است، به تهیه کنندگی، نویسندگی و کارگردانی: حامد عنقا تولید و ساخته شده است.
اسامی بازیگران سریال گناه فرشته:
آشا محرابی , امیر آقایی , امیرحسین هاشمی , بهروز رضوی , پردیس پورعابدینی , دیبا زاهدی , سامیه لک , شهاب حسینی , فخرالدین صدیق شریف , فرید سجادی حسینی , لادن مستوفی , مهدی سلطانی , مهرداد ضیایی , نفس بازغی , جعفر دهقان , جمشید گرگین
خلاصه داستان سریال گناه فرشته:
آتیش چیز بدی نیست، اونچه اضافه اس رو می سوزونه، چیزی موندنی باشه می مونه! شعار این سریال این است: “برای فرشته دعا کنید”
آنچه در قسمت چهارم گناه فرشته گذشت :
قسمت چهارم گناه فرشته با اتفاقات جالب و هیجان انگیزی آغاز می شود. حامد دوباره قرار ملاقات با فرشته می گیرد و به دیدار او می رود. در خلال صبحت های او با فرشته سرنخ های جدیدی به دست می آید. مهم تر از همه این که در روزهای منتهی به قتل امیر عشیری اتفاقات عجیبی رخ داده بود.
یکی از این ها موردی بوده است که عشیری و همسرش بر اثر جر و بحثی که داشته اند با یکدیگر به مشکل می خورند و زن خانه را به مقصد شمال ترک می کند. وقتی فرشته به خانه می آید همانند همیشه مشغول تمیز کردن خانه بوده و تعدادی روزنامه را از اتاق عشیری به سطل زباله می اندازد. اتفاقی که پس از بازگشت امیر عشیری به خانه با عصبانیت او مواجه می شود.
عشیری بزرگ فرشته را وادار می کند تا به کوچه برود و همگی سطل های زباله را بگردد و آن روزنامه ها را برایش پیدا کند. عملی که بسیار برای فرشته عجیب بوده است. حامد درباره تیتر و اطلاعات آن روزنامه ها از فرشته پرسش هایی می کند ولی فرشته هیچ گونه اطلاعاتی از آن زمان یادش نیست.
در نتیجه حامد برای یافتن حقیقت ماجرا به نزد مشفق می رود و به همراه او به بررسی روزنامه های آن تاریخ و با تیتر های مربوط به عشیری می پردازند، در نهایت مشخص می شود که ماجرا درست است و حتی چند مقاله در این رابطه پیدا می شود. از جمله مقاله ای از شخصی به نام واعظ که درباره فساد گروهی مافیایی و این که شریک عشیری یعنی جرجانی بود.
در خلال آن مقاله حتی این مساله که عشیری در معرض مرگ و از بین بردن به وسیله آن گروه مافیایی است، بیان شده بود. پیش بینی که درست از آب در می آید. حامد، همکارش نازلی را مامور پیدا کردن نویسنده مقاله می کند. وی به سختی او را که از دید همگان پنهان شده بود را پیدا می کند و به دفتر می آورد.
واعظ که روزی نویسنده ای اجتماعی سیاسی و متعهد به جامعه بوده که دغدغه عدالت اجتماعی بوده است امروز به دلیل سختی های حبس و تهدیدها و ملامت هایی که در سالیان سال کشیده است به یک فرد معامله گر بده شده و حاضر به همکاری با حامد و مشفق نیست و تنها در صورت دریافت مبلغ پیشنهادی خودش حاضر می شود که اسنادی را به آن ها بدهد.
مشخص نیست که چگونه ولی مهتاب از این دیدار بو می برد و با واعظ دیدار می کند تا با ارایه پیشنهاد بالاتر او را از تصمیم خود منصرف کند. واعظ پذیرفته بود که با رقم بالا از حامد، اطلاعات را به او بدهد ولی از آن سو با مهتاب نیز مذاکره کرده بود. مهتاب با رقم بسیار پایین تر و از آن سو تهدید به احضار او به دادگاه وی را از تصمیمش منصرف می کند.
درست در همین فاصله که واعظ پول را از مهتاب گرفته و به صرافی رفته تا ارز دریافت کند و حتی پاسپورتش را نیز به همراه دارد تا ایران را ترک کند به وسیله افرادی با وضعیتی وحشتناک ربوده می شود. در آن جا از او امضا و نامه خودکشی می گیرند. سپس آمپولی به او تزریق کرده و از طبقات بالای یک مجتمع نیمه کاره به پایین پرت می شود.
نکته جالب، ساختمان نیمه کاره مذکور دقیقا همان سازه ای است که 14 سال پیش پروانه (مادر حامد) نیز به عنوان خودکشی از آن جا به پایین پرت شده بود. پس از حاضر شدن پلیس در صحنه، علت مرگ را خودکشی اعلام می کنند ولی حامد و مشفق به هیچ وجه این قضیه را باور نمی کنند.
نظر شما