خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).
خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی قضاوت
یکتا پیش دادستان کل میره و میگه وقتی نتیجه آزمایش اومده با چیز هایی که گفته شده نباید جیلین خانم به زندان برگرده؟ دادستان کل بهش میگه باشه آقا یکتا شما درخواستتونو با مدرک فرستادین دیگه میتونین برین یکتا تایید میکنه و میره. ایلگاز و جیلین تو دفتر روی تخته سیاه اسامی که تو پرونده هستن را مینویسه و با اطلاعاتی که از هر فرد میدونن میگن. ایلگاز میگه به نظر من یکی این وسط اجیر شده واسه این کارها جیلین تایید میکنه. پارلا طبق نقشه میره تو یه کیف فروشی و طبق نقشه میگه من دنبال یه کیف با خط های قرمز، قهوه ای، کرمم. فروشنده کیفو بهش میده و پارلا بعد از دادن پول از اونجا بیرون میره.
چینار که از دور پارلا را زیر نظر داشت متوجه میشه یه مامور مخفی دنبال پارلاست و به دنبالش میره سپس به سردار زنگ میزنه. سردار که تو مغازه ست بهش میگه نگران نباش دخترها کارو تموم میکنن و به بهونه مشتری تلفنو قطع میکنه. جیلین با عصبانیت میره تو دفتر حقوقی یکتا و باهاش دعوا میکنه و میگه تو چجور آدمی هستی؟ تو مشکلت با منه! با ایلگاز چیکار داری؟ یکتا با طعنه باهاش حرف میزنه و میگه ببین کی اومده شوهرت رفته اونجا کلا خواسته روند دادگاهو عوض کنه من تازه از مراسم خاکسپاری پسرم اومدم اونوقت تو قاتل پسرم هنوز داری راست راست میچرخی واسه خودت! جیلین میگه تو خودت خوب میدونی که من نکشتمش!
سپس باهم بحث میکنن که زنگ میزنن نگهبانی تا بیان ببرنش. مدیر مدرسه به عثمان میگه که پارلا چند روزیه نمیاد مدرسه عثمان بهم میریزه و فکرش درگیر میشه. پارلا وارد یه مغازه لباس فروشی میشه که تو اتاق پرو مواد جابه جا میشه و به دست مروه می افته. پارلا وقتی از فروشگاه بیرون میاد مامور جلوشو میگیره و کارت شناساییشو میگیرن سپس استعلام میکنن از طرفی دیگه یه مامور زن میاد خودشو و داخل کیفو میگرده. پارلا حسابی از ترس به خودش میلرزه که مامورها وقتی میبینن چیزی پیدا نکردن از اونجا میرن. بعد از رفتن مامورها چینار پیش پارلا میره و اونو در آغوش میگیره و آرومش میکنه.
جیلین به خاطر رفتنش به دفتر یکتا و دعوا کردنشان بازداشت شده و دوباره تو بازداشتگاه است. وقتی به ایلگاز خبر میدن او به سرعت به اونجا میره و با دیدن جیلین میگه الان راحتی؟ خوب شد؟ خیالت راحت شد؟ میدونی دوباره مارو تو دردسر انداختی؟ ارن به اونجا میاد و میگه بچه ها به نظرتون جای بدی نیست اینجا واسه قرارهاتون؟ یخورده جاتونو تغییر بدین! سپس در سلول جیلین را باز میکنه و آنها همدیگرو در آغوش میگیرن. جیلین میگه عذرخواهی میکنه به خاطر کارش ایلگاز هم دلداریش میده. شب چینار میره پیش سردار و باهاش دعوا میکنه که چرا اون بچه هارو تو خطر انداخته! توچه طبق نقشه تو سرویس بهداشتی یه کافه کیفو از مرده میگیره.

قسمت ۵۷ سریال ترکی قضاوت
پارلا تو اتاقش نشسته که عثمان و آیدین به اتاقش میرن و میگن که ما فهمیدیم چند وقتی نمیری مدرسه! چرا؟ آیلین با پارلا تند صحبت میکنه که او بهش میگه چون نمیتونم میرم احساس خفگی میکنم همه بهم بد نگاه میکنن سپس بهش حمله عصبی دست میده. فردای آن روز ایلگاز و جیلین سراغ یه نفر به نام آرزو میره که نامزد قبلی صالح بوده. آرزو وقتی پیششون میره میگه من نمیدونستم که اصلا ایپک وجود داره و قبل از ازدواج ازش بچه داشته منم تا فهمیدم کلا خواستم ازش جدا بشم. ایپک هم فقط به خاطر اینکه میخواست صالح را نگه داره و دوباره باهم آشتی کنن رفت سراغ بچه اش آنها بعد از کمی حرف زدن ایلگاز ازش میخواد تا به دادگاه بیاد و اونجا هم همینارو بگه به عنوان شاهد که ایپک فقط واسه برگردوندن صالح سراغ بچه اش اومده.
ارن پیش متین میره و میگه پنج نفری که گفتین درباره اش تحقیق کنم تحقیق کردم ولی به حساب هاشون پول عجیبی وارد یا خارج نشده! نیازی به اونجا میاد و میگه من احتمال میدم که کسی باشه متین عصبی میشه و میگه احتمال چیه دیگه هست یا نه! نیازی تایید میکنه و میگه گوکسو! فردای آن روز آیلین به عثمان میگه ای کاش یخورده سخت میگرفتی اگه میگفتی باید بری مدرسه میرفت اینجوری که نمیشه! عثمان میگه بزار دو روز تو حال خودش باشه. وقتی در خانه را باز میکنن با زمرد روبرو میشن که با یه سینی غذا اومده و بهشون میگه زیور درست کرده دیشب خواست همون موقع بیاره اما دیر وقت بود دیگه امروز آوردم آیلین از زیور تشکر میکنه و به داخل خانه میره. یکتا با لاجین و سدا وارد اتاق پارس میشن.
پارس به لاجین میگه شما اول گفتین ماشینو شما واسه فراری دادن پسرتون نیاوردین و سوییچ دست خودتونه اصلا اما سوییچ رو ماشین بوده! گفتین زمان حادثه، شما ساحل رفته بودین اما بعد گفتین شیله بودین ولی مشخص شده که اون شب تو هیچ کدوم از این موقعیت ها نبودین! سپس ازش یکسری سوال میکنن که لاجین میگه نمیخوام حرفی بزنم و از حق السکوتم استفاده میکنم. پارس میگه حرف نزدن خیلی بده اینجوری شکم بهتون بیشتر میشه لاجین با ناراحتی از اونجا میره. وقتی سوار ماشین میشه مراد ازش میپرسه چیشده؟
لاجین میگه بهم شک کردن! بعد از رفتن لاجین یکتا به پارس میگه که چرا درخواستی که دادیم بهش رسیدگی نمیشه؟ جیلین چرا هنوز آزاده؟ از ایلگاز بازجویی شده؟ پارس با عصبانیت میگه هنوز موقعش نرسیده دیگه! نوبتش که بشه بهش رسیدگی میکنم. یکتا ماجرای رفیق بودنش با ایلگاز را میگه که داره پارتی بازی میکنه که پارس باهاش دعوا میکنه آنها هم میگن اصلا میریم سراغ دادستان کل تا اون به پرونده رسیدگی کنه پارس با کلافگی میگه برین هرکاری میتونین بکنین…..
نظر شما