خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne). این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.
خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی قضاوت
جیلین وقتی از خانه ایلگاز میخواد بره با متین روبرو میشه متین بهش میگه چرا دست برنمیداری؟ از طریق اینکه وکیلشی میخوای از تو ویرانش کنی؟ برازنده یک خواهر هستش؟ جیلین مقابله به مثل میکنه و میگه شما چی؟ به عنوان یک پدر کنارش هستین؟ متین با کلافگی میگه ازش حمایت کنم که همچین خطایی کرده؟ جیلین میگه نه فقط پدر باشین احساس کنی یه حامی داره سپس میخواد بره که عمه ایلگاز صداش میزنه و میگه تو با ایلگاز چه رابطه ای داری؟ چرا همش با همدیگه هستین؟ با اون عروسک کجا رفت؟ جیلین پوزخندی میزنه و میگه رفت اداره نمیخواد ناراحت یا نگران باشین ما فقط برای کار کنار همدیگه هستیم و میره. عمه ایلگاز وقتی میخواد به خانه برگرده متین میگه از چیزی که خبر نداری نباید حرف بزنی میدونی اون کیه؟ خواهر دختری که کشته شده! بودن اون دو نفر با هم دیگه غیر ممکنه! یکتا ظفر را با خودش به پارکینگ دانشگاه و پیش ماشین اینجی می برد سپس سوئیچ را بهش میده و میگه حالا میخوای چیکار کنی؟ ظفر بدون هیچ حرفی سوار ماشین میشه و میره. یکتا بلافاصله زنگ میزنه به جیلین و میگه فکر کنم صبح وقتی با ایلگاز از اداره بیرون میومدی پدرت دیده اومده بود پیشم یکسری سوال می کرد جیلین با کلافگی میگه تو چی گفتی؟ یکتا میگه انکار کردم ادامه بدم به انکار کردن یا نه؟ جیلین خیالش راحت میشه و میگه آره به انگین هم گفتم یه مدت می خوام دفتر رو ببندم برو پیش پدرت فعلاً که چیزی نگفته خیالتون راحت باشه برمیگرده پیشتون ایلگاز پیش چینار میره و عروسک را جلوش میزاره سپس شروع میکنه باهاش حرف زدن و میگه تو چطور میتونی همچین کاری کنی؟محافظت کردن از خانواده ات این شکلیه؟ چطور تونستی اینو نزدیکه دفنه ببری! اون بچه است اگه یکیشو میذاشت تو دهنش چی؟ اگه بلایی سرش میومد چی؟ فکر می کنی؟ چینار میگه من نمی خواستم همچین اتفاقی بیفته دفنه واسم مهمه ایلگاز سازنده شش میکنه که چینار عصبی میشه و میگه آره من نمیتونم آدم خوبی باشم من خسته شدم از بس مقایسه شدم با تو از اینکه همش تلاش کردم مثل تو باشم ولی نشدم!

قسمت ۱۱ سریال ترکی قضاوت
بعد از کمی حرف زدن ایلگاز میگه حالا داری سرپوش میزاری روی کارهایی که کردی؟ منم دیگه خسته شدم از بس با گند کاری های تو روبرو شدم و پوشوندم ولی باید تقاص این کارتو بدی و از اونجا میخواد بره که چینار برادرش رو صدا میزنه و میگه نرو اما ایلگاز بهش اعتنایی نمیکنه. او به حیاط اداره میره و روی نیمکت می نشیند جیلین پیشش میره و به طرفش بطری آب میگیره سپس بهش میگه خودتو رها کن واسه من که خیلی خوب بود بعد از چند دقیقه ایلگاز از جاش بلند میشه که جیلین بهش میگه تو برو دیگه سپس خودش پیش چینار میره. چینار با دیدن او مدام بهش میگه داداشم کو؟ کجا رفت؟ فقط بهم گفت باید تاوان بدی و رفت! او چیزی نمیگه و سکوت میکنه چینار کلافه میشه و میگه چرا هیچی نمیگی؟ یه حرفی بزن! جیلین بهش میگه وقتی سکوت می کنی و حرف نمیزنی طرف مقابلت همینقدر دیوونه میشه حالا میتونی منو درک کنی! سپس ازش میخواد تا حرف بزنه و بهش میگه اگه وضعیتت اینجوریه و به اینجا رسیدی واسه اینکه تا الان سکوت کردی و حرف نزدی چینار بهش میگه اگه اون موادو تحویل بده اونا تو زندان هم منو پیدا می کنن و می کشن فقط من نه کل خانواده ام جونشون تو خطر میافته! سپس بهش میگه فقط به یک شرط بهت میگم که چه اتفاقی افتاد که ایلگاز این موادو تحویل نده راضیش کن جیلین بهش میگه تو میدونی قاتل کیه؟ چینار میگه بعد از خونه استادش میدونم کجا رفته.
جیلین قهوه میگیره و به خانه ایلگاز میره سپس سعی میکنه از چینار دفاع کنه سپس بهش میگه خیلی خوش شانسی حداقل برادرت زنده است من حاضر بودم خواهرم زنده بود و هر عذر خواهی که میکرد قبول میکردم بعد از کمی حرف زدن ایلگاز میگه تو میگی چیکار کنم؟ چند بار باید از اینجور خطاهاش چشم پوشی کنم؟ تا کی؟ چند بار برگردوندمش ولی بازم داره انجام میده بین دعواهای آن ۲ دو نفر متین از راه میرسه و می پرسه اینجا چه خبره؟ ایلگاز همه چیز را تعریف میکند سپس متین میگه همون کاری رو انجام بده که باید انجام بدی. جیلین میگه یک بار هم که شده برای آرامش پدر باشین خانواده باشین دل سوزش باشین نه کمیسر و دادستان! اون به محبت احتیاج داره! اما او هرچی میگه نظر آنها تغییر نمی کند ایلگاز وقتی اصرار او را میبینه بهش میگه باهات معامله کرده؟ او تایید میکنه میگه گفت اگه موادو تحویل ندیم میگه اون شب چه اتفاقی افتاده متین بیشتر از عصبانی میشه و میگه چقدر پررو هست که با ما معامله هم می کند سپس به ایلگاز میگه هر کاری که لازمه انجام بده و میره. ارن به اونجا میاد جیلین بهش میگه کمکم کن مواد پیدا شده تو خونه اگه زمینه پرونده نکنیم چینار چیزی که درباره اون شب میدونه میگه بهم کمک کن تا نظر ایلگاز را تغییر بدیم اما وقتی ایلگاز از ارن میخواد تا موادو ببره اداره ارن به جیلین میگه ببخشید جیلین ولی نتونستم مخالفت کنم در همین حین نوا به اونجا میاد تا حالی ازشون بپرسه چون فکر میکنه به خاطر اینکه به آینده کاری اون لطمه نخوره ازش جدا شده. وقتی به اونجا میره جیلین را هم اونجا میبینه. وقتی از خانه بیرون میاد میبینه پارس منتظرشه او بهش میگه چیشد؟ حتی واسه یه قهوه هم دعوتت نکرد؟ نوا میگه خودشون درگیر بودن ارن هم اونجا بود به دخترم بود که پارس میگه اون جیلینه وکیله و میفهمه که پنهانی دارن کاری میکنن. جیلین وقتی به خانه میره پدرش میگه هر اتفاقی بیوفته باید سر این میز همگی جمع بشین جیلین ازش میخواد تا باهم حرف بزنن….
نظر شما