دانلود مستقیم قسمت ۱۳ سریال بدل + خلاصه داستان سریال بدل قسمت ۱۳

سریال بدل هر شب بعد از اذان مغرب از شبکه سه سیما منتشرمی شود، در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد لینک دانلود قسمت سیزدهم سریال بدل را خواهیم دید.

دانلود مستقیم قسمت ۱۳ سریال بدل + خلاصه داستان سریال بدل قسمت ۱۳
صفحه اقتصاد -

سریال بدل به کارگردانی علی مسعودی می باشد، این سریال با هنرنمایی شهرام قائدی، داریوش سلیمی، ساعد هدایتی، اشکان اشتیاق ، گیتی معینی، فرحناز منافی ظاهر و ... در سال ۱۴۰۲ ساخته شده است.

سریال بدل در ماه رمضان هرشب بعد از افطار و اذان مغرب به افق تهران از شبکه سه سیما منتشر می شود، در اینجا لینک دانلود سریال بدل و خلاصه داستان سریال بدل قسمت سیزدهم را خواهید دید.

دانلود سریال بدل قسمت ۱۳ از شبکه سه

https://telewebion.com/program/۰x۱۱bc۵a۹۷

خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال بدل

رضا و کیوان همچنان تو خوابگاه منتظرن تا یه نفر درو باز کنه و به حرفشون گوش بده. بعد از چند دقیقه در باز میشه و معتادهای دیگه‌ای را به اونجا میارند سلطان به رضا و کیوان میگه حالا دکتر چی بودین شما؟ آنها میگن ساخت فضاپیما سلطان پوزخند می‌زنه و بهشون میگه آماده شین باید بریم پیش دکتر. کیوان خوشحال میشه و میگه اینجوری بهتره حرف ما رو بهتر می‌فهمن اونا و به اتاق معاینه پزشک میرن و منتظر میشن تا مشاوره نفر جلوییشون تموم بشه. رضا به کیوان میگه وقتی نوبت ما شد من خودمو می‌زنم به مریضی حواس دکترو پرت می‌کنم تو بیا جلو و بزن تو سر دکتر تا بیهوش بشه حواست باشه نکشیش! بعد از این پنجره فرار می‌کنیم میریم، کیوان قبول می‌کنه.

مکرم و عزت به همراه تورج و رعنا رفتن به حرم اونجا دنبال رضا و کیوان می‌گردن و تورج هر کیو می‌بینه که خوابه میره بیدارش می‌کنه تا ببینه رضا و کیوان هستند یا نه. از طرفی مادر کیوان حسابی استرس داره و به مادر شوهرش میگه از دیشب گوشی کیوان خاموشه هرچی بهش زنگ می‌زنم جواب نمیده! هنوز گوشیشو روشن نکرده خیلی نگرانشم نکنه اتفاقی افتاده؟ دخترش دلداریش میده و میگه انقدر خودتو اذیت نکن بچه که نیست حتماً موقعیتش پیش نیومده خودش زنگ می‌زنه. اما او دلش آروم نمی‌گیره آنها میرن سراغ خسرو پدر کیوان و ازش می‌خوان تا بره دم در خونه پدر رضا تا ببینه اونا خبری ازشون دارم یا نه. او وقتی اصرارهای همسرش و مادرشو می‌بینه کلافه می‌شه و به سمت خانه مکرم راه می‌افته. مکرم به همراه خانواده‌اش رفتن پیش پلیس حرم و بهشون گزارش گم شدن رضا و کیوانو میدن و ازشون می‌خواد تا هرچه سریع‌تر خبری از اون‌ها گیر بیارن و بهشون بدن.

آنها بعد از نشون دادن محل قرارشون بعد از حرم ه پلیس‌ها از آخرین باری که آنها را دیدند اطلاعات میدن آنها بهشون میگن که می‌سپاریم تمام دوربین‌های اطراف حرم را بررسی کنند شما برگردین به هتلتون هر چیزی که گیرمون اومد بهتون خبر میدیم. آنها به خانه مادر هاشم برمی‌گردند که حاج آقا به همشون میگه حاضر شین اتوبوس منتظر می‌خوایم بریم پاساژ گردی برای خرید عزت بهش میگه دستتون درد نکنه از پسر ما خبری نیست گم شده بعد مکرمو می‌خواین ببرین گردش؟ در آخر آنها راضی می‌شوند تا با بقیه همراه بشن. همگی به پاساژ رفتند و هر کسی هر خریدی داره انجام میده و قرار می‌شه که یک ساعت دیگه جلوی در پاساژ جمع بشن برن برای صرف شام.

کیوان و رضا وقتی نوبتشون میشه نقشه‌شونو عملی می‌کنن رضا خودشو می‌زنه به مریضی که نمی‌تونه نفس بکشه و تنگی نفس گرفته کیوان با کپسول آتش نشانی می‌زنه تو سر دکتر که اون بیهوش میشه و زیر تخت پنهانش می‌کنن سپس از طریق پنجره اون اتاق از اونجا فرار می‌کنن. بعد از چند دقیقه آنها متوجه میشن که کیوان و رضا فرار کردند سلطان آدماشو می‌فرسته برن دنبال آنها و موفق میشن که گیرشون بندازن. خسرو رفته به دم در خانه مکرم اما هرچی در می‌زنه کسی درو باز نمی‌کنه نانوای محل اونو می‌بینه و ازش می‌پرسه که اینجا چیکار دارین و ازش می‌خواد که خودشو معرفی کنه؟! اون میگه من پدر دوست دکتر رضا هستم که با همدیگه خارج از کشور بودن از پسرم خبری نداشتیم گفتم بیام از آقا مکرم بخوام از طریق پسرشون خبری از پسرم بهم بده او می‌شناستش و میگه پس شما پدر آقا کیوان هستین! 

و بعد از کمی خوش و بش کردن بهش میگه که مکرم به همراه خانواده‌اش دیشب با هواپیما رفتن مشهد سپس به مکرم زنگ می‌زنه. مکرم با خسرو صحبت می‌کنه و خسرو حال پسرشو می‌خواد بپرسه که مکرم میگه گوشیش انگار خراب شده من دیدمش میدم گوشیمو بهش که بهتون زنگ بزنه خیالتون راحت حالشون خوبه. بعد از قطع تماس عزت میگه ساعت ۱۰ شد هنوز خبری ازشون نیست چرا؟! مکرم میگه خودمم دارم استرس می‌گیرم همان موقع پلیس‌های حرم به مکرم زنگ می‌زنند و میگن که به این آدرس بیاین آنها خوشحال میشن و سریعاً به اونجا میرن و ازشون می‌پرسن که پس رضا و کیوان کجان؟ آنها میگن ما اینجا متوجه شدیم پسرتون و دوستش داخل حرم با شما نیومدم بلکه از شما جدا شدن و اومدن اینجا تو این قهوه خونه سپس با همدیگه میرن فیلم دوربین قهوه خانه را چک می‌کنن.

 آنها محل کیوان و رضا را پیدا می‌کنند و فردای آن روز مکرم به همراه تورج، حاج آقا و کربلایی به همراه پلیس‌ها به کمپ ترک اعتیاد میرن اونجا ‌میبینن که کله اونا رو از ته تراشیدن که مکرم باهاشون دعوا می‌کنه و میگه چرا همچین بلایی سرشون آوردیم به چه حقی با چه اجازه‌ای؟ اونا مدام ازش معذرت خواهی می‌کنن و میگن یه سوء تفاهم پیش اومده بود اما وقتی مکرم می‌فهمه که اونا با کپسول زده بودن تو سر دکتر و از اونجا فرار کردن جا می‌خوره و چیز دیگه‌ای نمی‌تونه بگه سپس به طرف خانه برمی‌گردند. رضا و کیوان میرن به جایی تا مقداری دلار تبدیل کنن به ریال...

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار