خلاصه داستان قسمت ۵ سریال فریبا از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵ سریال فریبا را برایتان آماده کرده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال فریبا از شبکه سه سیما + عکس
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۵ سریال فریبا را برایتان آماده کرده ایم. شبکه سه از امشب سریال «فریبا» را به تهیه‌کنندگی سیدرامین موسوی‌ملکی و کارگردانی محمود معظمی روی آنتن می‌برد. این سریال در ۴۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای و با موضوعات اجتماعی وپلیسی، به بررسی مسائل وچالش‌های فضای مجازی و اینفلوئنسرها می‌پردازد و داستان‌های جذابی را در این زمینه روایت می‌کند.

سریال فریبا از ۲۲ دی‌ماه هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سه پخش خواهد شد. در این مجموعه، بازیگران مطرحی همچون علیرضا خمسه، محمود پاک‌نیت، ثریا قاسمی، حمیدرضا پگاه، ساناز سعیدی، نسیم ادبی و... به ایفای نقش پرداخته‌اند و با هنرنمایی خود، به جذابیت داستان کمک می‌کنند. 

خلاصه داستان قسمت ۵ سریال فریبا

ترنم فیلمی که ساخته را به مادرش نشون میده که او خوشش میاد و میگه فکر نمیکردم عمو رجب انقدر خوب بازی کنه ترنم میگه ولی فکر نکنم استقبال بشه ازش خیلی خوب درنیومد! اصلا شاید پاکش کنم مادر ترنم بهش میگه اینهمه همه رو درگیر گرفتن این فیلم کردی حالا الان پاک کنی عمو رجب ناراحت میشه و میگه چرا فیلمو پاک کردی کی میزاری! ترنم حسابی ناراحته و سراغ گوشیش هم نمیره و خاموش میکنه. نسترن رفته به کافه بهروز تا اونجا بهش سوغاتی که واسش خریده را بده و حالشو بپرسه. بهروز با دیدنش سورپرایز میشه و میگه الان با دیدنت حسابی حالم خوب شد و باهمدیگه سر یه میز میشینن و حرف میزنن.

سپس وقتی بهروز میبینه که سوغاتیش همون بازی فکریه که خیلی دوسش داشت خوشحال میشه و ازش حسابی تشکر میکنه. او بهش میگه که یه فکری زده به سرم و بهش پیجشو نشون میده و میگه که دارم بازی های فکریو آموزش میدم الان دنبال یه اسپانسرم که یه بازیو تولید کنم و از فکرهایی که تو سرش هست بهش میگه نسترن میگه به نظرت این چیزی که میگی شدنیه؟ میشه یه زندگی دو نفره رو جمع کنه؟ بهروز میگه چرا که نه خیلیم خوب میشه و اگه بگیره میترکونه! و درباره این موضوع باهم حرف میزنن. بهروز به نسترن میگه که با مادرش صحبت کرده تا به خونتون دوباره زنگ بزنه و برای پنجشنبه این هفته اجازه بگیرند برای خواستگاری که ایشالله این سری دیگه مخالفت نکنن. نسترن کمی استرس می‌گیره و به خاطر وضعیتشون نمی‌دونه خانواده‌اش بهروز را قبول می‌کنند یا نه.

خواهر نسترن وقتی با پدرشون تنها میشه باهاش حرف می‌زنه و بهش میگه که انگاری بهروز خواسته بیاد خواستگاری نسترن هم بهم گفت واسش عجیبه که چرا اجازه یه جلسه جلو اومدنو نمیدین! پدرشون میگه ببین الان محسن مدیره کار و بارش مشخصه اما این پسر چی؟ نمی‌دونم اصلاً از پس زندگی و دخترم بر میام یا نه خواهر نسترن باهاش حرف می‌زنه و میگه که محسن و بهروز از نسل همدیگه نیستند همین من با نسترن خیلی با هم تفاوت داریم و همو کامل درک نمی‌تونیم بکنیم دیگه چه برسه به اونا! پدرش بهش میگه باشه بزار یه کمی فکر کنم ببینم چی میشه دنبال یک نشونه الهیم شاید اینجوری از همدیگه دست بکشن! فریبا به همراه سوگند رفتن پای ساختمان‌هایی که مهندس صولتی کار تبلیغاتشو به فریبا سپرده بوده تمام افرادی که تو اون ساختمان سرمایه تزریق کردن جلوی ساختمان شعار میدن که ما خواستار فسخ قراردادیم پولمونو پس بدین! فریبا و سوگند وقتی به اونجا می‌رسند فریبا میره جلو و باهاشون صحبت می‌کنه و میگه من الان یه جلسه باهاشون دارم میرم بالا و حرف‌های تک تکتونو به گوششون می‌رسونم من حقتونو پس می‌گیرم اینجا اومدم که حق شما ضایع نشه! سپس با سوگند به طبقه دفتر صولتی میرن. صولتی به سوگند میگه می‌بینی فریبا خانم چه ماجرایی برای من درست کردن! سوگند بهش میگه با کارهایی که انجام دادی ازم توقع نداری که این ماجرارو ختم بخیر کنم و طرف تو رو بگیرم؟

آنها سر موضوعشون با همدیگه بحث می‌کنند صولتی چک ضمانت را به سوگند پس میده و میگه اینم از حسن نیت من فقط ازتون می‌خوام این ماجرا را جمع و جورش کنین آنها بعد از کمی حرف زدن با همدیگه به توافق می‌رسند. فریبا وقتی به پایین میره بهشون میگه من تمام حرف‌های شما را به گوششون رسوندم قرار شده که واحدهایی در شان و شخصیت شما بهتون تحویل بدن همونجوری که تو قرارداد بوده آنها میگن ما خونه نمی‌خوایم فسخ قراردادمونو می‌خوایم فریبا بهشون میگه فسخ قرارداد نه برای من و نه برای شما خونه نمی‌شه منم اومده بودم که قراردادمو فسخ کنم اما وقتی دیدم می‌خوان جبران کنن گفتم یه فرصت بدم شما هم مختارین می‌تونین قراردادتونو فسخ کنین می‌تونین صبر کنین تا واحدتونو بگیرین. طرفدارهای فریبا همگی تشویقش می‌کنن و تو فضای مجازی او را به عنوان حمایتگر خطاب می‌کنند و براش پست و استوری میزارن.

 شاهرخ پدر بهروز به بیمارستان میره تا با پدر نسترن صحبت کنه بعد از کمی هم صحبتی بهش میگه که با ازدواجشون مخالفه اومدم بگم که اگه شما مخالفت کنین قائله ختم به خیر میشه اما من اگه مخالفت کنم کش پیدا می‌کنه سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. ترنم سمت گوشیش اصلاً نمیره که مادرش ازش می‌خواد تا بره یه نگاهی بکنه و ببینه اوضاع چه جوریه تا برن سراغ خوردن شام. ترنم وقتی گوشیشو روشن می‌کنه می‌بینه سپیده دوستش بهش زنگ زده او بهش زنگ می‌زنه تا بپرسه چیکارش داشته سپیده گلگی می‌کنه که چرا گوشیش خاموشه و ازش می‌خواد بره یه سر بزنه به فضای مجازی چون فیلمی که گذاشته بود حسابی ترکونده ترنم حسابی خوشحال شده و میره پستی که گذاشته بود را چک می‌کنه و از خوشحالی جیغی خفیف می‌کشه و به مادرش نشون میده. ترنم از مادرش می‌خواد تا یه پرس غذا هم برای عمو رجب ببرند آنها با همدیگه به دم در مغازه عمو رجب میرن. ترنم ازش کمی فیلم می‌گیره و بهش میگه که اگه اجازه بده می‌خواد بیاد اونجا شاگردش بشه و ازش یاد بگیره مادرش مخالفت می‌کنه و میگه این کار برای تو نیست تو هیچ سررشته‌ای نداری عمو رجب هم میگه کار خیلی سختیه مناسب دختر نیست اما ترنم پافشاری می‌کنه تا بتونه آنها را راضی کنه...

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال فریبا

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار