خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۴ + دانلود قسمت چهارم سریال جان سخت

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت چهارم سریال جان سخت که در روز جمعه ۲۸ دی منتشر شده است را برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۴ + دانلود قسمت چهارم سریال جان سخت
صفحه اقتصاد -

سریال جان سخت در ژانر اجتماعی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت منتشر می شود، در این سریال بازیگرانی چون فرهاد اصلانی، مهرداد صدیقیان، امیرحسین هاشمی، مجتبی پیرزاده، الناز حبیبی، ماهور الوند، مجید یوسفی، نسرین مقانلو، مسعود کرامتی و... حضور دارند. خلاصه داستان قسمت چهارم سریال جان سخت را در ادامه این مطلب می خوانیم.

خلاصه قسمت ۴ سریال جان سخت

حامد توی اسلحه خونه پادگان گیر افتاد، فتاحی پنجره اتاقک رو باز میکنه و میگه به من میگی بیا بیرون کار واجب دارم اومدی اسلحه بدزدی؟ من دیدم حالت بده گفتم بیام ببینمت. نمیدونستم منو میپیچونی. حامد میگه فتاحی بخدا من نمیخواستم دورت بزنم. فتاحی میگه چطوری اومدی؟ حامد میگه از دیوار پشتی پریدم تو. فتاحی میگه اگه میبردی پدرم رو در میوردن. حامد میگه قاتل داداشم غیبش زده میخواستم بترسونمش خودشو نشون بده. بزار من برم نمیزارم هیشکی بفهمه. فتاحی میگه هر چی برداشتی بزار سر جاش تا دکمه خطر رو نزدم ۵۰ نفر بریزن اینجا ببرنت زندون حشمتیه. 

احمد، داداش بزرگه حامد از مادرش خداحافظی میکنه و میره تا خودشو به زندان معرفی کنه. حامد از احمد میپرسه کی این زندون تو تموم میشه برگردی خیلی تنهام؟ احمد میگه شاکی خصوصیه باید پولش رو بدیم دیگه، بعد از حامد می خواد مراقب مادرش باشه چون نه گریه میکنه نه حرف میزنه. با رفتن احمد، حامد یاد خاطرات وحید میفته که از علاقه اش به نگار می‌گفته.

نگار میاد عکاسی پیش باباش ، پدرش میگه دیشب دیر اومدی نشد حرف بزنیم قضیه فرزاد چیه؟ نگار میگه تقصیره رفیقای وحید بود از اون اول مدام اذیت کردن. پدرش میپرسه حالا  دعواشون سر چی بود؟ نگار با مکث جواب میده نمیدونم. پدرش میگه حالا خداروشکر قتلش غیر عمد هست هرچه قدر این آقا ناصر آرومه این پسراش شر شدن ، گوشی نگار زنگ می خوره و مجبور میشه بره، تو راه به هانیه زنگ میزنه میگه که داره میره دفتر صبوحی وکیل.

حامد میاد خونه و با باباش میرن اداره آگاهی. نگار میرسه دفتر وکیل، صبوحی به نگار یه چیزی میگه نگار باشنیدن حالش بد میشه تا برسه پاتوق وقتی که میرسه اشکان میگه چرا گوشیتو جواب نمیدی ؟ نگار میاد تو و زار زار گریه میکنه.

حامد و باباش میرن آگاهی و پلیس میگه علت مرگ وحید قتل عمد نبوده و دلیلش شکستگی جمجمه مغز و ضربات به سر بوده. حامد میگه کدوم ضربات سر؟ پلیس میگه شاهدین و مخصوصا رفیق های خودتون گفتن قبل از تصادف فرزاد چند تا مشت زده به سر وحید که پزشکی قانونی همین ضربه ها رو دلیل مرگ تشخیص داده و دیگه جرم فرزاد قتل غیرعمد نیست. حامد میگه حالا اعدامش میکنن؟ پلیس میگه اگه قاضی تشخیص بده آره. حامد میگه حله اگه خودتون هم پیداش نکنید خودم پیداش میکنم. من هر کاری میکنم اعدام بشه و بعد میگه این طرفا عکاسی چاپ فوری میشناسید؟ 

حمید به فرزاد میگه گوشیت خاموش باشه بهتره شاید پلیس ردت رو بزنه. نگار به فرزاد میگه پاسپورت خودتو گم و گور کن، بگیرنت اعدامت میکنن. حمید میگه من میگم فرزاد بره. هانیه میگه داداش شاهین ارمنستانه فرزاد هم بره پیش اون نه ویزا میخواد نه چیزی. فرزاد میگه من هیچ جا نمیرم حداقل میرم زندان. نگار میگه نمیری زندان اعدامت میکنن. اشکان میگه چاره ای جز این نداری باید بری. 

حامد عکس فرزاد رو با روبان سیاه میزنه در خونه الهام بعد به الهام میگه بیاد سمت زمین خاکی، الهام میاد بیرون جلوی در و میبینه عکس فرزاد چسبیده رو در، کاغذ رو میکنه و میره پیش حامد.

سریال جان سخت

حامد میگه به داداشت بگو بیاد خودشو معرفی کنه دیگه جرمش قتل عمد هست باور نمیکنی برو از پلیس بپرس من الان از اونجا میام.  من دیروز هم بهت گفتم دنبال رضایت نیایید خدا هم بیاد ما رضایت نمیدیم بعد گردنبندی که الهام بهش داده بود رو میکنه و میندازه زمین. 

حامد میاد خونه و به پدر و مادرش در مورد وحید و کار فرزاد حرف میزنه که شما دو نفر صاحب خون جوونی هستید که الان زیر خاکه من و احمد هیچ گلی به سرتون نزدیم و قرار هم نیست بزنیم ولی وحید دلسوزتون بود و هواتون رو داشت کسی که بهترین رفیق من بود ما دیگه کی میتونیم وحید رو ببینیم، هیچ وقت. پدرش میگه چرا این حرفها رو میزنی؟ حامد میگه خواستم با صدای بلند بگم چه بلایی سرمون اومده من به دادگاه و پلیس کار ندارم ولی تو رو به خاک وحید اگه اومدن رضایت ندید حتی چند ماه دیگه هم نباید سرد بشید، من قرار گذاشته بودم خودم بکشمش اما الان دیگه لازم نیست من اینکار رو بکنم که اگه رضایت بدید بخدا خودم این کار رو میکنم کاری هم ندارم تهش چی میشه، بعد عکس وحید رو میذاره بغل مادرش و بهش میگه این عکس پسرته که دیگه نمیبینیش و بعد میره تو حیاط، مادرش با شنیدن این حرفها بغضش میترکه و فریاد و ضجه میزنه.

پلیس میاد خونه بابای فرزاد تا خونه رو بگردن و ازش سراغ فرزاد رو میگیرن و میگن با قایم کردنش کار رو سختتر می کنید پدرش میگه ولی باور کنید من ازش خبر ندارم، پلیس میگه اینبار من خونه رو میگردم چون جرمش قتل عمد شده.

اشکان به شاهین میگه با شهروز هماهنگ کردی، میگه آره اما گفته باید بیاد تبریز بعد بیاد لب مرزو بعد سوار سواری بشه بیاد ایروان. اشکان به هانیه که تازه رسیده میگه ما میرم خونه فرزاد، هانیه میگه یوقت داستان نشه بگیم اونها بیان، اشکان میگه فرزاد گفته میخوام آخرین بار خانواده و خونمون رو ببینمشون .

فرزاد و نگار و هانیه و اشکان و شاهین و حمید تو ماشین می شینن که برن خونه بابای فرزاد تا پاسپورتش رو برداره . شاهین به فرزاد میگه برو تو صندوق عقب ماشین، تابلوئه اگه تو محل ببینن همه باهمیم تو نباشی بهتره، هانیه میگه بالاخره چی داریم میریم در خونشون، اشکان میگه فرزاد کوچه پشتی پیاده میشه از خرابه میره تو خونه، فرزاد بره تو صندوق بهتره.

تا میان بیرون می بینن رفیق های وحید جلوی درن و پاتوق رو پیدا کردن. حامد سراغ فرزاد رو از حمید میگیره، از اشکان میپرسه کجاست جون مادرت رو قسم بخور و بهش زنگ بزن؟ اشکان قسم می خوره و زنگ میزنه تا حامد ببینه گوشی فرزاد خاموشه. بعدش حامد به حمید میگه بیا صندوق رو وا کن، تا حمید صندوق رو میزنه ...

دانلود سریال جان سخت قسمت ۴

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه