خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال طوبی از شبکه یک همراه با پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال طوبی از شبکه یک سیما می باشید، همراه ما باشید.
سریال «طوبی» به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه کنندگی سید حامد حسینی بعد از سریال «فراری» از اواسط مرداد ۱۴۰۳ به روی آنتن شبکه یک سیما رفته است. هومن برق نورد، امین زندگانی، فرهاد آئیش، شبنم قربانی، فریبا متخصص، رامین راستاد، سودابه بیضایی، پرویز فلاحی پور و رحیم نوروزی از بازیگران سریال طوبی هستند. این سریال هر شب از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما پخش می شود.
خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال طوبی
پریناز و طوبی در حال حرف زدن تو حیاط خانه هستن از طرفی هم تدارکات نذریه امام حسینو آماده میکنن. پریناز به طوبی میگه باورم نمیشه که فخرالدین همچین کاری کرد! فکر نمیکردم همچین آدمی باشه که سرت هوو بیاره از طرفی باور نمیشه که تو چجوری راضی شدی و اجازه دادی! طوبی چپ چپ نگاهش میکنه که پریناز میگه مگه چی میگم؟ اینه دیگه کی آخه با هوو اومدن سرش راضیه؟ اونم تو! طوبی ازش میخواد بس کنه و میره داخل. بعد از چند دقیقه مأمورین عراقی که بهشون راپورت دادن به اونجا میان و به در محکم ضربه میزنن! فخرالدین حاجی را راهی میکنه از اونجا بره چون واسش خیلی بد میشه و بقیه هم تو دردسر میوفتن. سپس وقتی درو باز میکنن مأمورین شروع میکنن به بهم ریختن اونجا و مردهارو زدن!
سپس اسلحه ای میزارن رو سر فخرالدین و میگن مگه نمیدونی که عزاداری واسه محرم قدغنه! فخرالدین میگه ما اینجا داریم برای سال پدرم مراسم میگیریم همین! مأمور میگه آره تو راست میگی! پس این پارچه هایی که به دیوارها زدی چیه؟ او میگه اگه اجازه بدی بهتون میگیم و ازتون پذیرایی هم میکنیم! خاتون در حال آماده سازی خونه اش برای موکبه که طوبی به اونجا میره و بهش میگه که برای پیدا سدن و خوب بودن حال عماد نذر کردم میخوام برم نجف از اونجام برم کربلا میای؟ خاتون میگه نمیتونم باید اینجا باشم بالاسر کار ولی اگه تونستم سریع میام و برمیگردم. خانواده آنیه شب به خانه آنها مهمونی اومدن که وقتی میفهمن فخرالدین با طوبی رفته بیرون عصبی و ناراحت میشه که برادرش میگه آنیه نمیخوام به خاطر اینکه زن دومی بهت بی احترامی بشه و کاری که با طوبی میکنه با تو هم باید همونجوری رفتار کنه آنیه میگه همونجوریه! نگران نباشید خاتون اینجا نیست رفته!
من اینجا حرف اولو میزنم! تو شرکت هم دیگه راهش نمیدم و بهش گفتم که دیگه حق نداره اونجا بیاد منم دیگه امور کارخانه کامل دست خودمه! بعد از چند دقیقه فخرالدین و طوبی به اونجا اومدن که پریناز رفته پیششون و میگه کجایین؟ شیخ اومده با خانواده اش اینجا عصبی شد شما رفتین بیرون آنیه تو خونه بوده! آنیه برای خوب نشون دادن رابطه اش با فخرالدین تو یه بشقاب غذا میخورن که طوبی حرص میخوره و سعی میکنه غذاشو بخوره. شب پریناز تو خونه اش با ضیاء حرف میزنه و ازش میخواد اجازه بده با طوبی بره پیاده روی اربعین ضیاء اول نمیزاره آنها کمی حرف میزنن که در آخر رضایت میده. فردا صبح آنها راه افتادن سمت نجف که با کلک باردار بودن طوبی سریعا از ایست بازرسی ها در میرن.
سر میز تو خانه شیخ وقتی او متوجه میشه پریناز تو خونه دوستش نیست با ضیاء دعوا میکنه و میگه چجوری همچین کاری کرده و چرا گذاشته پریناز بره نجف سپس سرش داد میزنه و میگه برو مرده یا زنده شو بیار نباید کسی بفهمه وگرنه موقعیت من به خطر میوفته و تنزل درجه میگیرم. تو مسیر پیاده روی مأمورین میرن و آنها همه پراکنده میشن ضیاء از بین زائرین داره دنبال پریناز زنش میگرده و دعا میکنه که بتونه پیداش کنه و کشته نشده باشه!....
لینک پخش آنلاین قسمت ۳۱ سریال طوبی
https://telewebion.com/live/tv۱?e=۰xed۹f۰۲۸
نظر شما