ایران و آمریکا با هم توافق می کنند؟ + جزئیات کامل
در این خبر به توضیحاتی درباره توافق ایران و آمریکا بر سر زندانیان پرداخته شده است.
آرون دیوید میلر مذاکرهکننده در دولتهای دموکرات و جمهوریخواه در فارن پالیسی نوشت: هفته گذشته، ایران چهار شهروند دوتابعیتی ایرانی-آمریکایی را که در زندان اوین بودند به حبس خانگی منتقل کرد. گزارش شده است که این انتقال، اولین گام در سلسله اقداماتی است که در نهایت به آزادی پنج شهروند آمریکایی ختم میشود. در ازای آزادی این افراد، ایران تحت نظارتهای دقیقی میتواند از قریب به ۶ میلیارد دلار از داراییهای بلوکه شده خود برای خرید غذا و دارو استفاده کند.
در ادامه این مطلب آمده است: واکنش منتقدان قابل پیشبینی بود. تام کاتن، سناتور جمهوریخواه ایالاتمتحده، این معامله را «باج دادن» و «یک مماشات وسوسه کننده» خواند. سناتور جیم ریش نیز اظهار کرد که این امر «سود بادآورده ای» برای ادامه فعالیتهای ایران فراهم میکند.شاید اینگونه باشد، اما فراموش نکنیم که با این توافق، پنج آمریکایی آزاد میشوند که برخی از آنها سالها زندانی بودهاند و جمهوری اسلامی ایران نیز به منابع مالی خود دسترسی مستقیم ندارد بلکه این پولهای آزاد شده، تحت نظارتهای سفت و سختی صرفا برای خریدهای بشردوستانه به مصرف خواهد رسید.
البته از نظر منتقدان این توافق، نمیتوان از این واقعیت گذشت که آزاد شدن این پولها، حتی اگر ایران از آن صرفا برای خرید کالاهای بشردوستانه استفاده کند، سبب میشود تهران لازم نباشد سایر منابع مالیاش را برای خرید این کالاها مصرف کند و بتواند از این پولها برای اهداف خود استفاده کند. اگر اختیار امور با این منتقدان بود، تنها تعامل ایالات متحده با ایران، اعمال فشار بیشتر بود.علاوه بر این، ممکن است موارد بیشتری وجود داشته باشد که برای منتقدان ناخوشایند است. جدا از بحث آزادی زندانیان، مقامات آمریکایی در حال کار کردن روی مجموعهای از تفاهمات غیررسمی و نانوشته با ایران هستند که برای کاهش تنشها، بهویژه در مورد موضوعاتی مانند غنیسازی اورانیوم طراحی شده و شاید از برخی جهات به یک توافق رسمیتر مانند برجام منتهی شود.
اما نکته اصلی اینجاست: هیچ توافق خوبی با ایران وجود ندارد، بلکه انتخاب بین بد و بدتر است. برای دولت ایالات متحده که گرفتار مجموعهای از معضلات از جنگ اوکراین و روسیه گرفته تا رقابت با چین است و انتخابات دور دوم ریاست جمهوری را نیز در پیش دارد، تلاش برای جلوگیری از یک بحران جدی بر سر برنامه هستهای ایران، یک بازی هوشمندانه و مسوولانه است.
آخرین چیزی که دولت بایدن به آن نیاز دارد، بحران در خاورمیانه بر سر برنامه هستهای کنترل نشده ایران است.در واقع، اگر این استراتژی جواب دهد و بخت و اقبال با دولت بایدن یار باشد، ممکن است بتواند پرونده ایران را تا پس از انتخابات ریاست جمهوری مدیریت کند. (البته نباید احتمال برخی تحرکات ایران یا اسرائیل در این دوره را دست کم گرفت؛ اقداماتی که ممکن است منجربه به هم خوردن همه محاسبات شود) و بعد از انتخابات نیز ممکن است گزینههای بیشتری درباره نحوه مواجهه با برنامه هستهای ایران در دسترس باشد.هرکسی که شاهد روند پر پیچ و خم مذاکره با ایران بر سر موضوع هستهای بوده است، میداند که هیچ توافق مطلوب و قطعی با ایران منعقد نمیشود، بلکه فقط توافقات تاکتیکی است.
البته باید این را هم در نظر گرفت که محدودیتها و رفتار واشنگتن، بهویژه تصمیم بیملاحظه دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ برای خروج از برجام نیز بخش مهمی از مشکلی است که امروز دولت بایدن با آن مواجه است.
اما بیایید با واقعیات روبه رو شویم: تهران به دنبال نفوذ عمده در حداقل چهار پایتخت عربی (بیروت-لبنان، دمشق-سوریه، صنعا-یمن، و بغداد-عراق) است و از حملات علیه نیروهای آمریکایی حمایت میکند. علاوه بر این، جمهوری اسلامی اکنون نقش مهمی در حمایت از تجاوز روسیه به اوکراین ایفا میکند. و در نهایت، موضوع هستهای وجود دارد. به بیان ساده، آمریکا با ایران مشکل راهبردی دارد، اما راهحل راهبردی برای آن ندارد. تلاشهای واشنگتن، از برجام گرفته تا آخرین تلاشها برای کاهش تنش از طریق مجموعهای از تفاهمات، همگی توافقاتی غیرتحولآفرین، موقت و جزئی هستند. سیاستهای داخلی ایران و آمریکا، همه تلاشهای دیپلماتیک را محدود میکند
و این محدودیتها هستند که مشخص میکنند در نهایت چه چیزهایی میتواند مورد توافق قرار گیرد. ایران اکنون یک کشور در آستانه دستیابی به تسلیحات هستهای است، یعنی ظرفیت توسعه همه عناصر مورد نیاز برای ساخت بمب، از جمله توانایی تولید مواد شکافتپذیر کافی در سطح درجه تسلیحاتی برای حداقل دو بمب هستهای را دارد. این به آن معنا نیست که ایران در مسیر تولید بمب اتمی است یا حتی تصمیم به انجام این کار گرفته است. اما ایران دانش، فناوری و منابع لازم را دارد که به گفته برخی، ظرف دو سال میتواند به تسلیحات دست یابد.تنها راه تضمین اینکه ایران هرگز به سلاح هستهای دست پیدا نکند، تغییر حکومت است که نیاز یا تمایلی به دستیابی به این تسلیحات نداشته باشد، دشمنی بسیار کمتری با غرب داشته باشد، و به جای تمرکز بر گسترش ایدئولوژی انقلابی خود در منطقه، بیشتر به دنبال تعامل با کشورهای منطقه باشد. صادقانه بگویم، تصور آن به این زودیها سخت است و شاید هم هرگز چنین چیزی محقق نشود.
به جز تغییر حکومت، همه گزینههای موجود از جمله دیپلماسی و فشار اقتصادی و سیاسی، تنها راهحلهای موقتی را در اختیار میگذارند. حتی استفاده از نیروی نظامی در بهترین حالت ممکن است برنامه ایران را به تاخیر بیندازد و به گفته تامیر هیمن، رئیس سابق سازمان ضداطلاعات ارتش اسرائیل، استفاده از زور حتی میتواند تمایل ایران به دستیابی به بمب را شتاب بخشد. میتوان یک راهبرد قوی برای پیگیری رویکردی مبتنی بر بازدارندگی ایجاد کرد: تحریمهای اقتصادی پایدار و فشار سیاسی و همچنین آمادهسازی یک گزینه نظامی معتبر، همراه با هشدارهای خصوصی و علنی مبنی بر آمادگی
ایالاتمتحده برای حمله در صورت اقدام به غنیسازی سطح بالا یا رد کردن خطوط قرمز تسلیحاتی. اما با این حال، ایران همچنان یک کشور در آستانه دستیابی به سلاح هستهای باقی خواهد ماند.بدون برخی مسیرهای دیپلماتیک برای تعیین اینکه آیا برنامه هستهای ایران ممکن است توسط یک توافق رسمی محدود شود یا خیر، تنشهای منطقهای دیر یا زود به یک درگیری منتهی خواهد شد. در واقع، اسرائیل و ایران سال هاست که درگیر یک بازی خطرناک حمله و ضدحمله در جبهههای هوایی، زمینی، دریایی و سایبری در سوریه، لبنان، عراق و خلیج فارس بودهاند. علاوه بر این آستانه تحمل اسرائیل برای اقدام نظامی، بهویژه در مورد برنامه هستهای ایران، بسیار کمتر از ایالات متحده است.رویکرد دولت بایدن باید در چارچوب انتخاب بین گزینههای بد، درک شود. با توجه به اینکه دیگر تقریبا هیچ شانسی برای احیای برجام ۱۰۰ صفحهای وجود ندارد و با در نظر گرفتن اینکه آمریکا هیچ تمایلی به این ندارد که برنامه افسارگسیخته هستهای ایران منجر به حمله اسرائیل شود و پای واشنگتن هم به ماجرا باز شود، دولت بایدن به طور غیرمستقیم با ایران بر سر یکسری تفاهمات برای کاهش تنشها مذاکره کرده است.
براساس گزارشهای مطبوعاتی منتشر شده درباره تفاهمات غیرمکتوب ایران و آمریکا، تعهدات تهران شامل محدود کردن غنیسازی به ۶۰درصد، پایان دادن به حملات نیابتی به نیروهای آمریکایی در سوریه و عدمفروش موشکهای بالستیک به روسیه است. در مقابل، ایالاتمتحده (احتمالا به همراه اروپاییها) متعهد میشود تحریمها را تشدید نکند، اقدام به توقیف نفتکشهای حامل نفت ایران نکند و به دنبال تصویب قطعنامههای تنبیهی علیه تهران در سازمان ملل یا آژانس بینالمللی انرژی اتمی نباشد
من نزدیک به ۲۰ سال است که در مذاکرات مختلف در خاورمیانه حضور داشتهام و آنها را از نزدیک دنبال کردهام. با توجه به این تجارب، معتقدم در نظر گرفتن دو نکته ضروری است: اولا، هر آنچه که مطبوعات گزارش میکنند لزوما کل داستان آن چیزی نیست که توافق شده یا خواهد شد. ثانیا، مساله این است که چه چیزی نوشته شده و چه چیزی نامکتوب است. «قانون بازنگری توافق هستهای ایران در سال ۲۰۱۵»(INARA)، دولت را موظف میکند تا هر توافق هستهای را که با ایران حاصل شده است و همچنین گزارش ارزیابی دقیق راستیآزمایی و تاییدیه برای یک دوره بازبینی مشخص را ظرف پنج روز به کنگره ارائه کند.
دولت بایدن برای جلوگیری از اجرای این قانون، به دنبال توافقنامه مکتوب رسمی با ایران نیست، بلکه در پی دستیابی به مجموعهای از تفاهمات متقابل نانوشته است که به صورت یکجانبه و شاید با درجاتی از هماهنگی اجرا شود. برخی از این موارد ظاهرا هم اکنون در حال اجرا هستند. والاستریت ژورنال هفته گذشته گزارش داد که ایران «تولید اورانیوم غنی شده در سطح نزدیک به استفاده برای مقاصد نظامی را به شکل قابلتوجهی کاهش داده و مقداری از ذخایر خود را نیز رقیق کرده است.
این فرآیند حتی از این هم مبهمتر میشود، زیرا بسیاری از آنچه به عنوان مفاد تفاهمات گزارش شده، نیازی به «اجرا» توسط هیچیک از طرفین را ندارد، بلکه صرفا شامل خویشتنداری و عدمانجام اقدامات مشخصی است. البته این ترتیبات باید رسمی و به دقت نظارت شوند. بدترین گزینه برای دولت بایدن این است که پس از توافق بحث برانگیزش برای آزادی شهروندان ایرانی-آمریکایی در ازای آزادسازی ۶ میلیارد دلار از درآمدهای نفتی بلوکه شده ایران، تهران دست به اقدامات تحریکآمیزی مانند غنیسازی ۹۰درصدی بزند.
با این حال، همانطور که ساموئل گلدوین، غول بزرگ هالیوود گفته است، «یک قرارداد شفاهی، ارزش کاغذی که روی آن نوشته شده را نیز ندارد». باید امیدوار باشیم که گلدوین اشتباه کرده باشد. قانون بازنگری توافق هستهای ایران (اینارا)، به طور هدفمند تعریف گستردهای از «توافق با ایران» دارد. اما حتی اگر دولت بایدن بتواند از اینارا طفره رود، باید در جلسه علنی یا غیرعلنی، به کنگره توضیح دهد که چه تفاهماتی به دست آمده است.
آنتونی بلینکن، وزیر خارجه ایالات متحده، تمام تلاش خود را کرده است تا ادعا کند که دولت به دنبال توافق هستهای با ایران نیست، و همین هفته گذشته نیز اظهار کرد که تلاشهای اخیر برای آزادی شهروندان آمریکایی موجب کاهش تحریمهای ایران نخواهد شد. اما در هر صورت، حتی تفاهمات غیررسمی نیز در کنگره آمریکا و در اسرائیل با طیفی از واکنشها از شک و تردید گرفته تا خصومت آشکار، مواجه خواهد شد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پیشتر این توافق را کمک مالی به گروههای تروریستی تحت حمایت ایران دانسته و آن را مورد انتقاد قرار داده است.
مایکل مککال، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در ۱۵ ژوئن نامهای به جو بایدن ارسال کرد و از دولت خواست به خاطر داشته باشد که قرائت او از قوانین ایالاتمتحده این است که هرگونه توافق، تفاهم یا ترتیبات «حتی غیررسمی» با ایران باید به کنگره ارائه شود. همه دموکراتها نیز مشتاقانه از مذاکره با ایران حمایت نمیکنند.
لیندزی گراهام به همراه سناتورهای دموکرات، رابرت منندز و ریچارد بلومنتال، طرحی دو حزبی ارائه کردند که بر اساس آن، مدیر اطلاعات ملی موظف است ظرف ۴۸ ساعت پس از تولید یا در اختیار داشتن اورانیوم با خلوص بیشتر از ۶۰درصد از سوی ایران، کنگره را از این موضوع مطلع سازد.
هیچ توافق مکتوب یا غیرمکتوب خوبی با ایران وجود ندارد و این مورد نیز از این قاعده مستثنی نیست. بر اساس آنچه در گزارشهای مطبوعاتی منتشر شده، این تفاهمات نه ذخایر اورانیوم ایران را کاهش میدهد و نه کار این کشور روی سانتریفیوژهای پیشرفته را متوقف میکند. ایران زمان بیشتری را برای تقویت سایتهای هستهای خود خریداری خواهد کرد. حرکت از غنیسازی ۶۰درصدی به ۹۰درصد چندان دشوار نیست و ایران در حال حاضر اورانیوم غنی شده تا ۶۰درصد برای تولید چند سلاح هستهای را در اختیار دارد. از نظر برخی منتقدان، این تفاهمات ایران و آمریکا، آن هم بعد از توافق عادیسازی روابط ایران عربستان که با میانجیگری چین به دست آمد، تنها سرعت خروج تهران از انزوای منطقهای و جهانی را بیشتر میکند.
پس فایده این تفاهمات چیست؟ مزیت آن تقریبا منحصرا در ارزیابی و محاسبه ریسک نهفته است. از زمان خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، ما در محیطی زندگی میکنیم که علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران، آن را محیط «بدون توافق، بدون بحران» مینامد. در این دوره تنشهای زیادی وجود داشته است، از ترور [سردار شهید] قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران از سوی آمریکا و حملات شبهنظامیان طرفدار ایران علیه نیروها و پیمانکاران آمریکایی در عراق و سوریه، تا درگیریهای دریایی در خلیجفارس و حملات متعدد اسرائیل به پایگاههای ایران در سوریه؛ اما هیچ درگیری عمدهای بر سر برنامه هستهای ایران وجود نداشته است.
اگر بر این باورید که ایران و اسرائیل برای اجتناب از تشدید تنشها که ممکن است منجر به یک رویارویی جدی شود، تلاش زیادی میکنند، ممکن است به این نتیجه برسید که هیچ تفاهمی، اعم از مکتوب یا غیرمکتوب، ضروری نیست و هیچ مزیتی برای انجام هرگونه معامله با ایران وجود ندارد. در عوض، اگر در واشنگتن با یک برنامه کامل سیاست خارجی نشسته باشید و سعی کنید از در هم تنیدگیها و حواسپرتیهای احتمالی ناشی از چالشهایی که در حال حاضر برای مدیریت آن تلاش میکنید اجتناب کنید، احتمالا امور را متفاوت میبینید. شما میخواهید فعالانه کار کنید تا آنجا که ممکن است از وقوع بسیاری از مسائل جلوگیری کنید، بهویژه مواردی که میتوانند به راحتی منجر به درگیری در خاورمیانه و اقدام نظامی ایالات متحده شوند.رویکرد بایدن نسبت به ایران جسورانه یا زیبا نیست. این رویکرد نمیتواند به طور استراتژیک به مشکل ایران و ایالات متحده بپردازد و جنبههای منفی دارد، اما در مواجهه با ایران و در شرایطی که گزینهها از بد به سوی بدتر میروند، تصور جایگزینی بهتر، دشوار است.
نظر شما