خلاصه داستان قسمت ۹۴ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۴ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت 94 سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۴ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).

خلاصه داستان قسمت ۹۴ سریال ترکی قضاوت

دادستان دریا از پدر جهان میپرسه تنهایی زندگی میکنین؟ او میگه نه با دخترم یشیم زندگی میکنم سپس صداش میزنه تا بیاد. یشیم تو اتاقش در حال تعویض لباس است و لباس هاشو قایم میکنه سپس روی ویلچر میشینه و خودشو فلج نشون میده و میره بیرون. دادستان دریا و ایلگاز بهم نگاه معناداری میکنن. جیلین در دفتر کارش مشغول تمیز کاریه. زنگ در به صدا درمیاد و جیلین از چشمی میبینه که متین کایاست و با اکراه در را باز میکنه متین اجازه میگیره که بره داخل.

پدر جهان درباره گرفتاری ها و اینکه چجوری یشیم روی ویلچر نشسته میگه که دریا میپرسه درمانی نداره؟ او میگه نه دکتری نیست که نرفته باشیم ولی درمانی نیست! سپس میگه از وقتی که جهان کشته شد دیگه حال ما خوب نشد! ایلگاز میگه که چاتاش قاتل پسرتون کشته شده انها با خوشحالی میگن جدی میگی؟ یشیم میره تا قهوه بیاره. پدر جهان ازش میپرسه که چجوری مرده؟ ایلگاز میگه یه نفر مسمومش کرده بعدشم کشته! بعد از رفتن یشیم ایلگاز داروهایی که اونجاس نگاه میکنه و درباره اش حرف میزنه وقتی یشیم میاد از قصد کاری میکنه پاش بهش گیر کنه و با نگاه به دریا میفهمونه.

متین به جیلین میگه فهمیدم دادخواست دادی جیلین تایید میکنه و میگه فکر کردی میزارم با همون دید رئیس پلیس نمونه ادامه بدی؟ سپس بعد از کمی حرف زدن در را باز میکنه و میگه دیگه بهتره بری متین موقع رفتن میگه انگار درخواست طلاق دادین! نکنین! زندگیتونو خراب نکنین ما از زندگی ایلگاز بیرون میریم ولی با جداشدنش از تو زندگیش سخت میشه! و با غصه از اونجا میره. سردار جلوی در اتاق پارس نشسته و از استرس مدام به خودش میلرزه.

یکتا باهاش حرف میزنه و ازش میخواد که آروم باشه و با کلافگی میگه چطور راحت دوتا تیر زدی بهش ریلکس بودی الان استرس گرفتی؟ سپس به جنید میگه بره یه لیوان آب بیاره. یکتا باهاش تمرین تنفس میکنه و میگه آرم نفس بکش و سعی کن به خودت مسلط باشی. نوا با عجله و عصبانیت به اتاق پارس میره و ازش گلگی میکنه که چرا یکتارو دستگیر نکرده! کل دادگاه دارن درباره این موضوع حرف میزنن که پارس دلیلشو میپرسه نوا ماده ای را بهش میگه که طبق این ماده به جرم فراری دادن متهم و موکلش که پارس میگه اونو دست کم گرفتی؟

قسمت ۹۴ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۹۴ سریال ترکی قضاوت

یا نمایشی راه انداخت که من رفتم با دستای خودم آوردمش واستون و ما چیکار میخواستیم بکنیم؟ سپس میگه من مطمئنم قتل ظفر کار سردار بوده و یکتا داره سرپوش میزاره! نوا میپرسه از کجا میدونی؟ که پارس میگه واسه دشمنیش با جیلین! حتی رفته بوده نیش چینار تا وکیلش بشه! این آدم حد و مرز نداره. ایلگاز پیش جیلین میره و باهاش درباره پرونده چاتاش حرف میزنه و میپرسه اون دختره اینجی که اومد پیشت چجور دختری بود؟ جیلین میگه دختر خیلی ناز و جذابی بود چطور؟ ایلگاز میگه خیلی عجیب نیست؟

این دختر میاد پیشت و ازت میخواد تا چاتاش و جانسو را پیدا کنی و بلافاصله بعد از پیدا کردنشون چاتاش کشته میشه! خیلی غیر منطقی نیست؟ سپس تصمیم میگیرن برن به بیمارستان پیش جانسو. پارس از سردار میپرسه چرا یهو غیبت زد و فرار کردی؟ سردار میگه من فرار نکردم رفتم بعد از آزاد شدنم یخورده تفریح کنم! پارس میگه پس چرا آزاد شدنتو به کسی نگفتی؟ سردار میگه واسه اینکه نمیخواستم کسی بفهمه خواستم با خیال راحت تفریح کنم! پارس میگه باشه اینو قبول میکنیم چرا به اسم جعلی اتاق گرفتی؟

یکتا میگه جوونن دیگه یه کارهایی میکنن که آدم توش میمونه! خامن! پارس میگه اینارو اصلا ول کن برمیگردیم به ۳ ماه و نیم پیش! سیگنال گوشیتو گرفتیم از خانه کایا رفتی پارک بعدش قبرستون و از اونجا رفتی محل قتل چرا؟ انگار داشتی چینارو تعقیب میکردی! سردار میگه آره من ظفر و چینارو دیدم و کنجکاو شدم رفتم دنبالشون تا رسیدم به اون ساختمان متروکه! اونجا بین چینار و ظفر درگیری شد یه تیری هم شلیک شد بعدش افتادن زمین چینار بهش دوتا شلیک کرد بعدشم کنارش بیهوش شد!

پارس میگه آهان تمام مدت داشتی نگاه میکردی!؟ تخمه نمیشکوندی؟ چرا نرفتی سمتشون؟ سردار میگه ترسیدم! پارس میگه دوست صمیمیت اونجا با اسلحه درگیر بود بعد تو ترسیدی بری جلو؟ بعد چی؟ سردار میگه دیدم رفت خونه بعد متین کایا اومد بیرون حدس زدم که میخواد بره سمت جنازه منم وقتی رفت تو بیمارستان از صندوق عقب جنازه را برداشتم یکتا میگه اینجاست انسانیت که خواسته خاکش کنه! پارس نگاهی معنادار بهش میکنه و میگه ماشالله هرجا هم که رفتن تو انقدر بیکار بودی که دنبالشون باشی! انگار یه وظیفه بوده که رو دوست گذاشتن!

سپس میگه یه تنفس بدیم بعد دوباره بریم واسه ادامه اش یکتا میگه تنفس چرا دیگه دادستان؟ شما استراحت کنین ما هم میریم باشه بقیه اش واسه یه روز دیگه٬ پارس میگه همونی که گفتم! سپس به مامورها میگن تا سردار را ببرن بازداشتگاه. جیلین و ایلگاز به بیمارستان میرن و حال جانسو را میپرسن بعد از کمی حرف زدن از اونجا بیرون میان که یکدفعه صدای داد و هوار جانسو و یه مرد دیگه را میشنون آنها به سرعت به اونجا برمیگردن که میبینن یه مرد در حال خفه کردن و کتک زدن جانسو هستش ایلگاز جداش میکنه و به دیوار میچسباندش جیلین جانسو را در آغوش گرفته و در حال دلداری دادن به جانسو هست و میگه تموم شد همه چیز، آرم باش!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار