خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).

خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت

جیلین به ایلگاز میگه الان تو به عنوان دادستان اومدی امکان داره فرار کنه یا بترسه حرف نزنه بهتره تنها برم اولش اما ایلگاز میگه اونا فراریه معلوم نیست تو چه حالی باشن جیلین میگه خوب میگی چیکار کنیم؟ ایلگاز میگه بزار فکر کنم. اما در آخر به دم در خانه اش میرن، چاتاش از جیلین میپرسه که اونی که باهات اومده میگه؟

جیلین میگه دادستان کایا فقط اومده ببینه جانسو حالش خوبه یا نه پلیس باهامون نیست خیالتون راحت. دادستان پارس به اتاق دادستان دریا میره که میبینه موهاش بازه او شروع میکنه به تعریف کردن ازش و هل میکنه. سپس بهش باسلوق میده و میگه برای تشکر بابت سوپ گفتم بهتون بدم دوست دارین دیگه؟ دریا میگه عاشقشم شما هم از نوا پرسیدین دیگه و میدونستین که دوس دارم! پارس میگه من از نوا نپرسیدم!

ولی دریا میگه خودش بهم گفت که بهتون گفته پارس که ضایع شده از اونجا میره. چاتاش واسشون میگه که من چرا باید قاضی که منو آزاد کرده بکشم؟ خدا ازش راضی باشه! یعنی خدا رحمتش کنه ولی من دلیلی نداشته که بکشمش! ایلگاز بهش میگه چرا فرار میکنین؟ و به جانسو میگه طلاق بگیر راحت زندگی کنین! جانسو میگه نمیشه راحت نیست اون اگه بفهمه میخوام طلاق بگیرم جفتمونو میکشه! ایلگاز میگه مگه الکیه؟

حکم دوری ازتونو میگیریم که نتونه نزدیکتون بشه من به عنوان یه دادستان پشتتونم خیالتون راحت. پارس به اتاق نوا میره و با گلگی بهش میگه مگه تو خواهر من نیستی؟ چرا رفتی صاف گذاشتی کف دست دریا؟ منم رفتم بهش میگم نمیدونستم تصادفی بوده! نوا خنده اش میگیره ومیگه واقعا این عصبیت کرده؟ پارس بعد از کمی کل کل کردن از اونجا میره. ارن به مدرسه توچه میره تا باهاش کمی حرف بزنه ببینه از سردار چیزی میدونه یا نه. بعد از کمی پیاده روی ارن بهش میگه که اون سردار بیشرف باید هرچی سریعتر پیدا بشه خبری ازش داری؟

توچه میگه نه پست جدید گذاشت واسش کامنت گذاشتیم پیام دادیم بهش خوند پیامو ولی جواب نداد سپس بهش میگه خبری شد خبر بده بهش که توچه قبول میکنه. ایلگاز به اوزگه میگه که دادخواست طلاقشونو به دادگاه خانواده بده و اصلا کسی چیزی نفهمه اوزگه ناراحت میشه از این خبر. جیلین به خانه خودشان میره که مادرش شروع میکنه باهاش با کنایه و طعنه حرف زدن درباره خانواده کایا که جیلین میگه اومدم وسایلمو جمع کنم برم و خیالت راحت داریم از همدیگه طلاق میگیریم این خبر واست خوب باشه شاید و به اتاقش میره و شروع میکنه به جمع کردن لباس هاش که آیلین پیشش میره و میگه مگه الکیه؟

قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۹۳ سریال ترکی قضاوت

شما عاشق همین! کجا میخوای همچین چیزیو پیدا کنی! جیلین با عصبانیت در حال جمع کردن لباس هایش هست که آیلین ازش میخواد گریه کنه حداقل آروم بشه و کمی بیشتر فکر کنه جیلین میگه نباید گریه کنم! این چیزیه که خودشم میخواد من نتونستم زبونمو نگه دارم! و کمی باهاش حرف میزنه و خالی میکنه خودشو. اوزگه با رضوان نشسته رضوان وقتی میبینه بهم ریخته ست ازش میپرسه چیشده؟ اوزگه میگه که جیلین و ایلگاز دارن از هم جدا میشن.

شوند شوکه میشه. ایلگاز به خانه میره که همزمان با جیلین میرسه ایلگاز بهش میگه اومدم تا یکسری وسایلمو بردارم جیلین میگه چه خوب، چه تصادفی! ایلگاز وسایلشو جمع میکنه که وقتی میخواد بره جیلین بهش میگه میتونم برای آخرین بار بغلت کنم؟ ایلگاز بدون هیچ حرفی نگاهش میکنه که جیلین میگه ببخشید درخواست خیلی مسخره و غیر اصولی داشتم و میخواد بره که ایلگاز جلوشو میگیره و همدیگر را در آغوش میگیرن و میبوسن.

پارس وقتی از رضوان میفهمه که آنها درخواست طلاق دادن حسابی شوکه میشه و میخواد بره که رضوان جلوشو میگیره و ازش میخواد چیزی نگه چون اوزگه عصبی میشه ازش اما پارس بدون هیچ حرفی از اونجا میره. پارس به اتاق ارن میره و از اونجایی که مدام کار میکنه با طعنه بهش میگه که تخت خواب و وسایلتم بیار تو این اتاق دیگه! سپس ازش میخواد تا پیش ایلگاز بره چون الان بیشتر از هرکسی به رفیق احتیاج داره و بهش خبر میده که داره از جیلین جدا میشه.

ارن قبول میکنه حرفشو و میگه البته اون به جای یکی به دوتا دوست احتیاج داره شما اگه دیدتون و حستون به ما تغییر میکنه واسه ما اینجوری نیست! پارس میگه راست میگی و باهمدیگه به طرف خانه کایا راهی می شوند. ایلگاز از خواب بیدار میشه و یواش لباس هاشو میپوشه و سپس پیشانیشو می بوسد و میگه خداحافظ عشقم و از اونجا میره. بعد از رفتنش جیلین چشماشو باز میکنه و بغض می کند. ایلگاز به طرف خانه خودشان راهی میشه.

او به طرف کاروانش میره و شروع میکنه به درست کردن و ترمیم کردن اون. بعد از چند دقیقه پارس و ارن به اونجا میره، ارن اول میره تا سر و گوشی آب بده و به پارس میگه دیدم با عصبانیت و چکش افتاده به جون کاروان! پارس میترسه و فکر میکنه که بهش حمله عصبی دست داده و میخواد بره پیشش که ارن ماجرارو میگه. آنها باهم به کاروان میرن که ایلگاز با دیدنشون لبخند میزنه و باهمدیگه شروع میکنن به ساختن کاروان و در آخر شب دفنه با پتو و بالشتش به اونجا میره سپس ایلگاز را در آغوش میگیره و می خوابد ایلگاز بیدار میشه و رویش پتو میندازه و متین کایا از بالکن اونارو میبینه و غم تو صورتش می نشیند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان