خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید

خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).

خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت

توچه بعد از حرف زدن با اوزلم مادرش متوجه میشه که ارن پدرشه به خاطر همین بهم ریخته و وسایلشو جمع کرده و میخواد از خونه بیرون بره که اوزلم ازش خواهش میکنه که بزاره همه چیزو بهش بگه توچه میگه میخوای چی بگی؟ این همه سال من به اون مرد میگفتم بابا اون منو دخترم صدا میزد چطور تونستی؟ اوزلم میگه من اون موقع ها اصلا اوضاع خوبی نداشتم مجبور بودم!

سپس ازش میخواد تا یه شانس بده که همه چیزو درست کنه اما توچه میگه درست کن اما بعد از رفتن من دیگه مهم نیست و میره. مقبوله از تو تلویزیون میشنوه که جیلین همسر ایلگازه او سریعا به نوا زنگ میرنه و میگه حقیقت داره؟ اگه متین بفهمه خیلی بد میشه! اما نوا میگه بابا متین هم میدونه مقبوله جا میخوره که نوا میگه من باید برم دادگاه دارم و قطع میکنه. منشی نوا به ایلگاز خبر میده که داره حکمو به زندان میفرسته چشمش روشن ایلگاز خوشحال میشه و به اتاق نوا میره و میگه میشه حرف بزنیم؟

قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۴۹ سریال ترکی قضاوت

سپس بهش میگه خواستم فقط بپرسم از روی عدالت این حکمو دادی؟ با فکر باز؟ نوا لبخند میزنه و میگه بزار کمکت کنم من هر حکمی میدادم یه حرفی واسم درمیومد واسه همین قلبمو خاموش کردم و از روی عدالت این حکمو دادم سپس ایلگاز تشکر میکنه و میره. پارس به اتاقش میره و میگه معلوم هست داری چیکار میکنی؟ اینجوری میخوای قلبشو به دست بیاری؟ نوا باهاش دعوا میکنه که من به تو نباید جواب پس بدم از روی عدالت حکم دادم الانم از اتاقم برو بیرون.

نوا با دیدن جنید او را در آغوش میگیره و جنید میگه میدونی با این حکمت همه نگاه ها میاد روت؟ و همچنین من! به جیلین خبر میدن که حکم آزادیت اومده حاضرشو که بریم. جیلین از خوشحالی گریه اش میگیره و لباس هایش را جمع میکنه و بیرون میره.

او با دیدن ایلگاز در آغوشش میره. سدا و جنید به دفتر یکتا میرن و بهش خبر میدن که جیلین حکم آزادی مشروط گرفته یکتا عصبی میشه و میگه چطور ممکنه؟ به خاطر چه مدرکی؟ سدا میگه انگار یه احتمال اومده که نفر سومی هم بوده ولی مدرکشان نمیدونیم چیه یکتا با عصبانیت میخواد تا سریعا مدرکو بفهمن چی بوده و بهش بگن. جیلین با ایلگاز به خانه مادر جیلین میرن. گل براشون میز شام چیده و از ایلگاز تشکر میکنه که دخترشو آورده همگی خوشحالن از اومدن جیلین.

لاجین تو خانه اش در حال دیدن فیلم تولد انگینه که یکتا با عصبانیت میره و میگه از دنیا خبر نداری داری فیلم انگینو میبینی که کنارش قاتلش وایساده؟ سپس خبر میده که جیلین آزاد شده لاجین میگه چجوری؟ یکتا پیشش میره و درباره دروغی که بهش گفته بوده میپرسه که به من گفته بودی خونه بودی ولی راننده گفت ساحل! لاجین میپیچونه و میره تا حاضر بشه بخوابه که یکتا جلوشو میگیره و ازش میخواد تا حقیقتو بگه لاجین میگه من رفتم خونه شیله چون میدونستم هر موکلیتو که میخواستی قایم کنی اونجا میبردی رفتم تا برای آخرین بار انگینو بغل کنم و ازش خداحافظی کنم اما هرچی منتظر شدم نیومد تا اینکه زنگ زدی ترسیدم برگشتم یکتا با کلافگی از اونجا میره.

جیلین به خانه ایلگاز میره و بعد از کمی حرف زدن ازش میپرسه که میتونه اونجا بخوابه یا نه ایلگاز لبخند میزنه و قبول میکنه. متین پیش مقبوله میره و بهش میگه که چرا به جای قهر کردن نمیپرسی چرا ازدواج کردن؟ مقبوله میگه چجوری اونو قبول کردی؟ با اون چجوری زیر یه سقف باشیم؟ به طرف برچسب قاتل بودن خورده! متین میگه چطور با بابات میتونی زیر یه سقف بمونی اگه با اون میتونی پس با جیلین هم بابد بتونی و میره.

فردای آن روز میز صبحانه مفصلی میچینه و باهمدیگه صبحانه میخورن تا به محل جنایت برن که اینجوری ببینن جیلین چیزی یادش میاد یا نه! ارن وقتی از خانه اش بیرون میاد توچه را میبینه که چمدان به دست نزدیک خونه اش نشسته و منتظرشه ارن جا میخوره و به طرفش میره. ایلگاز و جیلین به طرف شیله از همان مسیری که رد شده بود میرن تا با دیدن اونجا ببینن چیزی یاد جیلین میاد یا نه.

جیلین با دیدن مسیر کم و بیش یه چیزهایی یادش میاد و وقتی به خانه انگین میرسن او به یاد میاره که اون شب انگین وقتی رسید از همون اول گفت که من فهمیده بودم تو اومدی میشناسمت دیگه سپس میخواد به طرف خانه ببره که جیلین مقاومت میکنه سپس کشان کشان میبرتش به طرف همان محل جنایت. جیلین میگه منو آورد اینجا بعد میخواست بهم شلیک کنه باهم درگیر شدیم من اسلحه را گرفتم ازش بعد اون افتاد رو زمین اولش با بغض بهم میگفت که بکشمش شلیک کنم و کارو تموم کنم اما یکدفه مثل دیوونه ها گرفت خندید و مسخره کردن بعد یهو از پشت سر یکی زد تو سرم بعدشم لگد زد زیر قفسه سینه ام من کم و بیش تو حالت بیهوشی بودم که دیدم یهو به انگین شلیک کرد و اون افتاد رو زمین من داشتم بهش نگاه میکردم.

ایلگاز بهش میگه خوب؟ چهره اش را دیدی؟ جیلین با کمی فکر کردن بهش میگه اون زن بود اونی که انگینو کشت زن بود! بوی شامپوی موهاش تو هوا پیچیده بود موهاش اینور و اونور میرفت سپس گریه اش میگیره و به ایلگاز میگه زن بود ایلگاز در آغوشش میگیرد تا آروم بشه.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان