خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).

خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت

مامورها با تجسس اتاق یکتا میفهمن که یه در مخفی اونجاست سپس یکتا با درماندگی میره در را باز میکنه. در اون اتاق یه گاوصندوق هست که مامورها تورو خالی میکنن و میگن یه گوشی هم هست! یکتا را با دستبند به دست بیرون میارن که همگی با خوشحالی بهش نگاه میکنن اسلگاز به جیلین میگه اجازه زندگی کردن بهش نمیدم! خبرنگار درباره یکتا گزارشش را پخش میکنه. خبرنگارها جلوی در اداره پلیس جلوی یکتارو میگیرن و ازش میخوان تا به سؤالاتشون جواب بده مامورها اونو به داخل میبرن.

یکتا که خون خونشو میخوره به اتاق بازجویی میره. یکتا کلافه میشه و احساس خفه گی میکنه ولی میبینه که پنجره هم باز نمیشه، ساعت ها یکتا تو اتاق بازجویی نشسته تا اینکه بالاخره مامورین مربوط به پولشویی به اونجا میرن و ازش بازجویی میکنن و با مدارکی که جلوش میزارن حسابی درمانده شده. پارس و بقیه او اتاق ارن نشستن و منتظر گوشی هستن که مامور میاد و میگه ما بررسی های لازمو انجام دادیم، ارن میگه بریم ببینیم تو اون گوشی چی داره!

تو اون گوشی فیلمی که سردار گرفته بود و برای انگین فرستاده بود را میبینن و جیلین حسابی حالش گرفته میشه سپس چت های سردار و انگینو میخونن. جیلین میگه من با دست های خودم اون عوضیو میکشم سپس با ناراحتی به بیرون از اداره میره تا کمی هوا بخوره، ایلگاز پیشش میره جیلین بهش میگه اون بیشرف بی همه چیز به خاطر پول بابامو کشته! اونم به دستور کسی که بهش میگفتم دوستم!

سپس گریه میکنه پارس به اوجا میاد و میگه همه چیز روبراهه؟ اومدم بگم سریعا دستور دستگیری سردار را صادر کردم که شما هم خبر داشته باشین. سردار کسیو که ارن گذاشته بود تا او را تعقیب کنه بیهوش کرده، همان موقع میبینه که ارن بهش زنگ میزنه و بیشیم را روشن میکنه که میشنوه به همه خبر دستگیر کردن سردار را میده او به سرعت از اونجا میره.

یه هفته بعد؛ خانواده. ارن رفتن دم در زندان تا به بدرقه چینار برن. چینار از ایلگاز بازم معذرت خواهی میکنه که او میگه گذشته ها گذشته دوباره مثل یه خانواده دور هم جمع شدیم. مردان به چینار میگه باید به ایلگاز زمان بدی تو توی زندان اون تو بیرون مجازات شد همه چیزشو از دست داد! زجرهای بزرگیو تحمل کرد! بهش زمان بده تا باهات اوکی بشه. سپس به طرف خانه راهی میشن.

جیلین با دو دسته گل به طرف قبرستون میره. او اول سر خاک انگین میره و میگه ببین یه عشق یه طرفه به کجاها کشیده شد اول خواهرم بعد پدرم آخرشم خودت! ارزششو داشت؟ هروقت بهش فکر میکنم از تو عصبی نمیشم بیشتر واسه خودم که بهت اجازه دادم بهم انقدر نزدیک بشی! خیلی از دست خودم عصبانیم که گذاشتم با زندگی این همه آدم بازی کنی ! همیشه از خودم میپرسیدم که میتونم تورو ببخشم یا نه؟ نگو اشتباه بوده چون نمیدونستم و باید میپرسیدم که خودمو میتونم ببخشم یا نه!

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی قضاوت

نمیدونم این بار گناهامو چجوری باید از روی شونه هام بردارم حتی نمیدونم میتونم تورو ببخشم یا نه! اگه یه روز بتونم عصبانیتمو بزارم کنار شاید تورو بخشیدم سپس از اونجا میره. جیلین سر خاک پدرش و خواهرش میره و دسته گل هارو روی خاک میزاره. سپس سرشو روی سنگ ببر اینجی میزاره و شروع میکنه به گریه کردن.

متین در حیاط خانه اش شروع میکنه به گل کاری. ایلگاز وسایلشو جمع کرده و میخواد با کاروان بره طبیعت که دفنه میگه چقدر طول میکشه برگردی؟ ایلگاز میگه نمیدونم شاید یه هفته شاید ۱۰ روز سپس ازش میخواد تا اونو هم با خودش ببره اما ایلگاز میگه نمیشه میخوام خودم تنها باشم کمی فکر کنم با خودم کنار بیام!

متین به دفنه یادآوری میکنه که قرار بود بهش کمک کنه تو تعویض گل های باغچه برای تابستون دفنه تایید میکنه و میگه راست میگه خودمم کار دارم. بعد از رفتن ایلگاز آنها پشت سرش آب میری و و آرزوی سلامتی میکنن واسش. پارلا با تاکسی به دم در خانه چینار رفته و میگه بیا بریم دنبال بچه های دیگه چینار میگه مادرت خبر داره؟ مدرسه رو که نپیچوندی؟ پارلا میگه نه امروز یکشنبه ست بخوامم نمیتونم برم مدرسه! سپس به طرف بقیه میرن.

ایلگاز تو دل جاده و طبیعت زده که یکدفعه میبینه یه نفر جاده را بسته و ماشینش خراب شده سپس پیاده میشه که میبینه جیلینه. ایلگاز میگه ساعت حرکته مسیرمو کی بهت گزارش داده جیلین میگه حتما میخواستی یکی جلوتو بگیره که همه چیزو به رفیقت گفتی دیگه! ایلگاز میخنده و میگه آهان ارن! سپس جیلین میگه درسته حقته بعد از اون همه مشکلات بخوای بری مسافرت ولی این که تنها بدون من اصلا نشدنیه!

چجوری دلت اومد! ایلگاز میگه نمیدونستم قبول میکنی که بیای سپس جیلین میگه من فهمیدم که بودن تو نمیشه! اسلگاز میگه من خیلی وقته فهمیدم ولی گذاشتم تو هم بهش برسی سپس همدیگرو میبوسن. در یه فضای سرسبز و باز کلی صندلی چیده شده و مراسم عروسی ایلگاز و جیلین هست. همگی تو مراسم حضور دارن و پارس و ارن شاهدهای اونا هستن. شهردار بعد از مراسم آنها را زن و شوهر اعلام میکنه و همگی خوشحال میشن و واسشون دست میزنن.

۶ ماه بعد؛ جیلین را به جرم قتل دستگیر کردن و ارن بالاسرش تو اتاق بازجویی نشسته و منتظره که اعترافاتشو بخونه. وقتی میبینه راحت نیست میره از پشت پنجره میبینتش، سپس بعد از نوشتنش میره پیشش و برگه را میگیره که میبینه فقط نوشته من کشتمش. ازن کلافه میشه و به امید میگه ضمیمیه پرونده کنه سپس جلوش میشینه و میگه واسم تعریف کن. چجوری؟ چطوری تونستی؟ جیلین از بالای چشمش نگاهی بهش میندازه، ارن با حرص و ناراحتی میگه چجوری تونستی ایلگاز کارارو بکشی؟……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان