خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت سوم + دانلود قسمت ۳ سریال جذر و مد

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت سوم سریال جذر و مد به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز ۱۸ خرداد منتشر شده است.

خلاصه داستان سریال جذر و مد قسمت سوم + دانلود قسمت ۳ سریال جذر و مد
صفحه اقتصاد -

پخش سریال نمایش خانگی «جذر و مد » به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی مهران مهام از روز یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی استارنت آغاز شد،  این سریال در  روزهای یکشنبه و سه شنبه از این پلتفرم منتشر می شود. سریال «جذر و مد » یک سریال اجتماعی، خانوادگی است. آرش مجیدی، سعید چنگیزیان، مهرو نونهالی، سمیرا حسن‌پور، آزاده زارعی، حسین سلیمانی، بردیا دیانت و فقیهه  سلطانی نیز از بازیگران این سریال می باشند. در ادامه خلاصه قسمت سوم سریال جذر و مد را خواهید خواند. 

خلاصه قسمت سوم سریال جذر و مد

با پرت شدن عیسی، فردوس میاد بالا سرش می بینه نبض نداره، به امیر میگه چیکار کردی؟ مرده. امیر حسابی ترسیده بود و می گفت من کاری نکردم فقط یدونه زدم تو گوشش. فردوس میگه می دونم بلند شو بریم الان صبح میشه همه میریزن اینجا، پلیس باور نمیکنه هر چی بگیم. امیر میگه خب تو شاهدی چی شد. فردوس میگه درسته من بودم اما نمیتونم ثابت کنیم. فردوس امیر رو راضی می کنه از اونجا برن که همون لحظه صدای ریختن چیزی میرسه، میترسن برمی گردن ببینن چی شده، فردوس صدا میکنه کی اینجاست بیا بیرون دیدمت. کارگر افغانی که قایم شده بود مجبور میشه بیاد بیرون و می خواد فرار کنه که نمیتونه و می برنش اتاق نگهبانی. ازش میپرسن اینجا چیکار می کنی؟ مجبور میشه بگه که شبها میومده اونجا می مونده، میگه که ۴۰،۵۰ روزه میام خود آقا عیسی بهم اجازه داده. امیر صدای رسیدن ماشینی رو می شنوه میگه ساکت باشن، پرویز میاد دم انبار ماشین فردوس رو اونجا می بینه، چند باری زنگ انبار رو میزنه وقتی کسی باز نمی کنه داد میزنه عیسی باز کن پرویزم میدونم که هستی اومدم دنبال کارت سوختم، بنزین تموم کردم، وقتی می بینه کسی در رو باز نمیکنه به گوشی عیسی زنگ میزنه تعجب میکنه که صدای زنگ گوشیش میاد اما چرا جواب نمیده. پرویز مجبور میشه بی خیال بشه میگه باشه میرم آزاد میزنم اما تا قرون آخرش رو ازت می گیرم.

با رفتن پرویز، فردوس از کارگر افغانی می پرسه اینجا چیکار می کنی؟ میگه من تازه از افغانستان اومدم نه کار دارم نه جای خواب، اسمم فتاح هست، چون قاچاقی اومدم کسی بهم کار نمیده، تو رو خدا بذارید برم باور کنید به کسی چیزی نمی گم، پلیس منو بگیره می‌فرسته افغانستان.

فردوس به فتاح میگه به پلیس زنگ میزنی که آقا عیسی خودش درگیری رو شروع کرد خودش هم پاش پیچ خورد افتاد پایین، ما آدم کش نیستیم اما اگه بخواهیم به پلیس بگیم باور نمی کنه، تو هم اگه پسر حرف گوش کنی باشی هم جای خواب پیدا می کنی هم کار وگرنه خودم برات دردسر درست می کنم و میگم اومده بودی دزدی و خودت با عیسی درگیر شدی، پلیس اینطوری حرف ما رو بیشتر باور می کنه تا تو رو.

فردوس به فتاح آدرس و شماره اش رو میده که ساعت ۵ بیاد اونجا بعد بهش یه مقدار پول هم میده و روانه اش می کنه.

فردوس، امیر رو سوار ماشین میکنه تا از اونجا دور بشن، امیر اصلا حال خوبی نداشت و مدام از فردوس می خواد که برن پیش پلیس، اما فردوس با حرفهاش امیر رو آروم میکنه و نظرش رو عوض میکنه. امیر بهش میگه فردا اگه اونیکه اومد جلوی در ماشین تو رو بشناسه بدبخت شدیم، تو شاهدی که من نمی خواستم این کار رو کنم. فردوس میگه پای پلیس رو نباید بکشیم وسط. امیر هر چی اصرار میکنه که تو شهادت میدی دوربین ها هم هست همه رو می بینن می فهمن، فردوس میگه من فامیلتم شهادت منو قبول نمی کن. دوربین ها هم سه هفته است سوختن دادیم تعمیر الان دوربینی نداریم. امیر هم عصبانیه هم آشفته.

صبح گوهر سراسیمه از خواب می پره یه زنگ به پدرش میزنه اما وقتی جواب نمیده مشغول آماده کردن صبحانه میشه، دوباره تماس می گیره اما پاسخی دریافت نمیکنه. 

باقری که انباردار شرکته میره در انبار، عیسی رو صدا می کنه وقتی می بینه باز نمیکنه کلید میندازه میره داخل، می بینه عیسی خونی افتاده روی زمین، فورا به فردوس زنگ میزنه.

فردوس و امیر راهی انبار میشن، توی راه فردوس به امیر میگه که ما تا دیروز غروب با هم بودیم، عیسی نصف شب زنگ زده واسه رفع تکلیف و ما باهاش تلفنی حرف زدیم. به انبار که می‌رسن می بینن ماشین پلیس اونجاست و شلوغه. وارد انبار میشن باقری همه چیز رو توضیح میده، بهنام میگه کاش لااقل وامش رو بهش داده بودم. باقری میگه خدا لعنت کنه اونی رو که زده کشتش. فردوس میگه مگه نگفتی از بالا افتاده؟ باقری میگه این نظر منه اما پلیس میگه کشتنش چون قبل اینکه بیفته علائم کبودی روی صورتشه.

پلیس میگه عجیبه که یه جایی مثل اینجا رو چند روزه بدون دوربین گذاشتید. فردوس میگه اینجا همیشه امن و امان بود تابحال همچین اتفاقی نیفتاده، پلیس لیست تمام نگهبان ها و افرادی که به انبار رفت و آمد دارند رو ازشون می خواد.

گوهر طاقت نمیاره و خودش میاد انبار تا ببینه باباش کجاست که جواب نمیده، جلوی در ماشین پلیس و جمعیت رو می بینه، وارد انبار میشه با دیدن جسد پدرش فریاد میزنه و ضجه میکشه. امیر که فریادها و شیون گوهر رو می بینه از حال میره.

فردوس، امیر رو به بیمارستان منتقل میبره، بهش سرم می زنن، بهوش که میاد بهش میگه اینکار رو با خودت نکن همش اتفاق بود، امیر با گریه میگه دیدی دخترش رو؟ اینا دنبال قاتل می گردن ول نمی کنن. فردوس میگه همینطوری هم پلیس مشکوکه دیگه تو با کارهات بدتر نکن، من درستش می کنم نگران نباش، هرچی شد من گردن می گیرم تو فقط آروم باش.

شهباز میاد پیش پدرش و بهش خبر میده که عیسی مرد. پرویز که خواب بود هراسون بلند میشه و با شهباز میرن خونه عیسی تا ببینن چه خبر شده. 

امیر و فردوس میرن شرکت، مرجان که از صبح تو شرکت منتظرشون بود به فردوس میگه که به مامان جریان رو گفتم خیلی ناراحت شد. بعد از حال امیر می پرسه فردوس میگه دلتنگ پرهامه. امیر که حالش حسابی بد بود حتی تماس پرهام رو جواب نمیده و میگه تو جلسه هستم. 

فتاح میاد سر قرار با فردوس و با هم میرن.

پرویز از شهباز می پرسه کی به تو گفت که عیسی رو کشتن؟ شهباز میگه یکی از کارگرها گفت که پلیس شک کرده، من مطمئنم دزدی چیزی به انبار زده، انبار به اون بزرگی فقط یه نگهبان داشت مگه میشه؟ پرویز میگه فعلا برید حلوا و خرما بخرید واسه خونه مهمون میاد زشته هیچی نیست.

پرویز میره کلانتری و به پلیس توضیح میده که دیشب رفته بوده انبار کارت سوختش رو بگیره از عیسی ولی خب عیسی احتمالا مهمون داشته در رو باز نکرده بعد میگه که یه ماشین لوکس دم در پارک بود. یه هیوندای نقره ای  که مال همین محل بوده، توضیح میده که ماشین رو ببینم می تونم تشخیص بدم. بعد میپرسه که جناب سروان یعنی کشتنش؟ پلیس میگه فعلا تنها سرنخی که داریم همین ماشینه که اگه پیداش کنیم خیلی چیزها مشخص میشه...

سریال جذر و مد

دانلود سریال جذر و مد قسمت سوم

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه