دانلود قسمت ۴ سریال پایتخت ۷ از شبکه یک + خلاصه داستان سریال پایتخت۷ قسمت چهارم
علاقمندان سریال پایتخت می توانند در این مطلب از صفحه اقتصاد قسمت چهارم سریال پایتخت ۷ را با لینک مستقیم تلوبیون تماشا کنند.

فصل هفتم سریال پایتخت که به کارگردانی سیروس مقدم و تهیهکنندگی الهام غفوری ساخته شده، از روز چهارم فروردین روی آنتن شبکه یک رفت.
فصل هفتم سریال پایتخت بدین شرح است که؛ نقی معمولی، دوباره قرار است در مسابقات پیشکسوتان کشتی شرکت کند و این بار به کشور تاجیکستان سفر خواهد کرد. اما ماجرای اصلی که خانواده معمولی را درگیر میکند، عاشق شدن دوباره ارسطو است. این عشق جدید، پای یک دختر تاجیکی را به داستان میآورد و...
بازیگران اصلی پایتخت ۷ محسن تنابنده، احمد مهران فر، ریما رامین فر، نسرین نصرتی، حاجی عبداللهی و… می باشند.
دانلود سریال پایتخت ۷ قسمت ۴
https://telewebion.com/program/۰x۱۱e۵eaeb
لینک پخش زنده سریال پایتخت ۷ قسمت چهارم از شبکه اول
خلاصه داستان سریال پایتخت ۷ قسمت ۴
ارسطو به فهمیه زنگ میزنه تا برای رحیم برن اونجا و میگه اگه هستین شب بیایم واسه امر خیر فهمیه فکر میکنه واسه خود میخوان بیان که او حسابی خوشحال میشه و میگه آره بیاین قدمتون رو چشم. ارشاد خواستگار سارا به خونه ارسطو اومده و با همدیگه در حال صحبت کردنند. بهروز میخنده و سارا را اذیت میکنه و میگه دایی نقی را نگاه کن رو صندلی پادشاهیش نشسته منتظره که همه به صف بشن و دست و پاشو ببوسن! سپس میخنده و میگه ارشادو نگاه کن قشنگ مشخصه کلش فقط تو کتاب بوده حتی لقمههای غذاشم مامانش تو دهنش گذاشته سپس میخنده و میگه دکترم که از طرز نگاهش مشخصه داره تمام بیماریهای ارشاد، زیر و بمشو در میاره.
هما یک دفعه گریه میکنه که بهروز با تعجب به سارا میگه زن دایی گریه کرد! سارا جا میخوره و از دور مادرشو نگاه میکنه که ببینه چی شده نقی بهش میگه چی شده؟ اگه پشیمون شدی همین الان همه رو بیرون میکنم مادر ارشاد ازش میپرسه که اتفاق خاصی افتاده هما خانم؟ او میگه نه یک لحظه احساساتی شدم وقتی به این فکر کردم که این دخترمم داره ازدواج میکنه و قراره بره گریه ام گرفت سپس بحث جدی شروع میشه و اونا با همدیگه صحبت میکنن. پدر ارشاد شروع میکنه تعریف کردن از ارشاد و میگه از وقتی که یادمونه سرش تو درس و کتاب بود قابل گفتن نیست ولی توی جدول ضرب هم مهارت بسزایی داره نقی شروع میکنه چند عدد را ازش پرسیدن که ضربشون چه جوری میشه ارشاد همه را جواب میده که نقی و بقیه تشویقش میکنند.
سپس بهش میگه اهل ورزش هستی؟ بالاخره ما خونوادگی ورزشکاریم! پدرش میگه آره شطرنج نقی میگه نه منظورم شطرنج و منچ و مارپله نیست سپس از ارشاد میخواد تا بلند شه سپس بهش میگه فکر کن من الان دزدم و میخوام گوشیتو بدزدم نقی سعی میکنه گوشیشو بگیره و در آخر با یه فن اونو رو هوا بلند میکنه و محکم از کمر میزنه به زمین میزنه. همگی حسابی ترسیدن و بالا سر ارشاد رفتن. ارشاد از جاش تکون نمیخوره آنها سریعا به آمبولانس زنگ میزنند تا بیاد. مادر و پدر ارشاد نقی را دعوا میکنند که این چه کاریه مگه اردوی انتخابی تیم ملی که زور و بازو رو میسنجین؟ سپس آمبولانس میاد و اونا با کلافگی ارشاد را میبرن به بیمارستان.
همون موقع ارسطو به همراه رحمان، رحیم و رحمت به اونجا اومدن که ارسطو با دیدن آمبولانس میگه ای وای نکنه نقی مرده! رحمت میگه خدا نکنه بریم ببینیم چی شده. آنها ارشاد را روی برانکارت میبینند و از بهروز میپرسند که چی شده؟ بهروز بهشون میگه هیچی دایی نقی یهو ارشادو بلند کرد رو هوا چرخوند زد زمین رحمت میگه آخه به چه دلیل؟ ارسطو میگه دلیل بالاتر از اینکه اومدن خواستگاری دخترش؟ آنها همون موقع میترسند و وقتی نقی ازشون میپرسه که اینجا چیکار میکنین؟ آنها چیزی بهش نمیگن و از اونجا میرن. فهیمه که فکر میکرد اومده بودن برای خواستگاری از اون برای رحمت کلافه میشه و با خودش میگه الان آخه وقت خواستگار کشون بود دادش؟
خوب معلومه که اونا هم میترسن و میرن! سپس به داخل میره. فردای آن روز دولت شوهر نیکا تماس تصویری میگیره تا با نقی صحبت کنه درباره مراسم عروسی که هرچه زودتر برن به تاجیکستان. سارا و ارشاد سر کلاس درس تو دانشگاه هستند که خبر خواستگاری رفتن ارشاد به خانه سارا بین بچهها پخش شده سپس بچهها از ارشاد میخوان تا بره برای آنها شیرینی تر بخره. رحمان و رحیم او را از دور میبینند و فکر میکنند که مزاحم سارا شده به خاطر همین بعد از خرید شیرینی و برگشتش به دانشگاه رحیم از پشت سر میره لگدی به کمرش میزنه که رو زمین میافته سپس شیرینیها رو لگد میکنه و سریعاً سوار ماشین میشه و از اونجا میرن....
نظر شما