خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقهای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش میشود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریالهایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است.
خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال غریبه
مژگان سر قرار با مرجان کنار دریا رفته مژگان بهش میگه خوشحالم که میبینمتون مرجان میگه منم خوشحالم شنیدم پژمان تو ترکیه زیاده روی کرده! مژگان میخواد از مشکلاتش با پژمان و نبود بچه اش بگه که او میگه من به زندگی خصوصی و مشکلاتتون کار ندارم نمیخوام بدونم مژگان میگه من تا الان هرکاری گفتین انجام دادم مرجان میگه منتی نیست انتخاب خودت بوده میخواستی این رفاه و زندگی که واست فراهم شده نخوای بری تو همون زندگی که شوهرت کلی بدهی گذاشته واست! الانم میتونی بری! مژگان میگه مشکل من فقط پریناز دخترمه دارم دق میکنم از دوریش! مرجان میگه به اونم میرسی بهم بگو تلما کجاست! راحله موفق شده که حسابارو دربیاره و به زویا میگه طبق این قراردادی که من دارم میبینم این پولی که غیب شده برای یه شرکت خارجی زمین گرفته شده که حق خرید زمینو اینجا نداشته و تا چند وقت دیگه واگذار میشه زویا میگه چی؟
یعنی زمینا هم پرید؟ راحله میگه نه خبر خوبم اینه که طبق این قرارداد با واگذاری زمینا پولارو باید برگردونن بهتون زویا خوشحال میشه و به راحله میگه دمت گرم برم یه قهوه بیارم واست خستگیت در بره. سینا پیش امیرعلی میره و بهش میگه شما هنوز زن سابقتونو دوست دارین؟ امیرعلی میگه شما از این سوالا نمیکردین چیشده؟ سینا میگه طبق یکسری از شواهد و مدارک احتمال داره که خانمتون زنده باشه امیرعلی شوکه میشه. ارغوان صبارو به خانه میبره و میره پیش امیرعلی و میگه باید درباره یه مسئله مهمی باهات حرف بزنم امیرعلی میگه منم باهات حرف دارم اتفاقا بشین. ارغوان میگه امروز یه زن رفته مهدکودک به صبا گفته مامانتم بهش یه عروسکم داده فردا باید بریم دوربینارو چک کنیم احساس میکنم به اون ماجرای دزدی از شرکت ربط داره! امیرعلی میگه چه عجیب امروز سینا هم اومد گفت بهم یه سرنخ هایی پیدا کردن که انگار تلما زنده ست!
ارغوان جا میخوره و ناراحت میشه و میگه خوبه تو هم خوشحالی دیگه زنت برگشته یه زندگی خوب دوباره شروع میکنین و با دلخوری میخواد بره که امیرعلی ازش میخواد وایسه و بهش کمک کنه کنارش باشه ارغوان میگه تو اصلا به من فکر میکنی؟ تو فقط به خودتی! و میره. مژگان تو خونه مادرش منتظر تلماست که او میره پیشش و تلما بغلش میکنه و میگه تو معلوم هست کجایی؟ چرا زنگ نزدی؟ مردم و زنده شدم! مژگان میگه ببخشید اصلا نمیتونستم زنگ بزنم و بهش میگه که چه اتفاق هایی افتاده واسش سپس میگه خانم دنبال توعه همش میپرسه تلما کجاست ازم خواست در ازای گفتن جای تو بچه مو بده بهم! سپس باهم حرف میزنن و مژگان بهش میگه میخوام برم پیش پلیس و با اونا همکاری کنم راه دیگه ای نیست.
امیرعلی ماجرای مهدو به سینا گفته و او رفته تا دوربین اونجارو چک کنه که بهش میگن یه هفته ست خرابه سپس از دوربینای خانه کناری مهدکودک میفهمن که اون زن همون تلماست. مژگان به ترانه تو یه پاساژ قرار میزاره او با دیدن مژگان خوشحال میشه و میگه فکر کردم سرتو زیرآب کردن نگرانت بودم مژگان میگه نمیدونی چه بلاهایی سرم اومده میخوام برم پیش پلیس ترانه میگه اگه خانم بفهمه چی؟ مژگان میگه نباید بزاری بفهمه و باهم کمی حرف میزنن سپس از هم جدا میشن. مژگان پیش پلیس رفته بهش میگه میخوام همه چیزو بهتون بگم سینا میگه مثلا چی؟ اینکه تلما زنده ست؟ یا چجوری با پرونده اژدری مارو از مسیر پرونده دور کردی؟ مژگان میگه بچه من دست اوناست مجبور بودم واسشون کار کنم ولی دیگه نمیخوام ادامه بدم میخوام بهتون کمک کنم هرچی بخواین میگم هرکاری بگین میکنم دیگه واسه خودمم چیزی نمیخوام فقط میخواد مراقب بچه ام باشین تا جونش در خطر نیوفته اونا اگه بچه مو زنده هم نگه دارن وارد این بازیاشون میکنن!
سینا میشینه و میگه خوب همه چیزو واسم تعریف کن. امیرعلی رفته به محل کار ارغوان ، او با دیدنش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ واسه چی اومدی؟ امیرعلی میگه تو اصلا نزاشتی من حرفمو بزنم! من انتخابمو کردم اونم تویی میخوام با تو زندگیمو ادامه بدم من دیگه رابطه ام با تلما مثل قبل نمیشه اگه خوشحال شدم واسه اینه که میفهمم چرا یهو غیب شد چرا این همه سال نیومده جلو همین! ازت خواهش میکنم زودتر بریم سر خونه زندگیمون ارغوان تو فکر میره. ترانه میشنوه که خانم با فروغ تصویری داره حرف میزنه و فروغ میگه باید کار مژگانو تو ترکیه تموم میکردیم واسمون دردسر نشه! آنها درباره مژگان حرف میزنن که ترانه میشنوه و از اونجا میره....
نظر شما