خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال غریبه 

آخر شب سودابه پروانه را با دهن و دست بسته میبره به داخل گودال و میخواد بهش شلیک کنه که پروانه ازش خواهش میکنه تا نکشتش او یهو یه صدای باز شدن درو میشنوه و فکر میکنه پیروزه او دنبال صدا میره که پروانه آروم از پشت سر به طرفش میره و با چوب میزنه تو سرش و از اونجا فرار میکنه.  پروانه خودشو به یه مسافرخانه رسونده پیروز اونو تعقیب کرده و زنگ میزنه و میگه که اومده تو یه مسافرخانه همونجوری که خواستین شد کاری کردم سودابه رو بزنه و فرار کنه او میگه باشه هرچی شد به خود خانم خبر بدین. پروانه به داخل اتاق رفته و با حالی داغون نشسته و آب میخوره تا این اتفاقاتو هضم کنه. سینا به گفته آنا و زویا رفته به خانه شون تا با دوست صمیمی پدرشون که حکم عموشونو داره حرف بزنن برای مشکل شرکت یه راه حل پیدا کنن.

سینا وقتی میره داخل میبینه اون شخص بهرام همونیه که تو قالب دکتر آریازند رفته بوده پیشش تا سر از کارش دربیاره و  حسابی جا میخورن. زویا میگه شما همو میشناسین؟ بهرام میگه بله ولی با فامیلیه آریازند آنا میگه تو اسم و فامیلیتو عوض کردی؟ سینا میخنده و میگه راسیتش وقتی از شاهمیری جدا شدم خواستم رو پای خودم وایساده باشم نه زیر سایه شاهمیری بزرگ واسه همین اسم و فامیلمو عوض کردم که کسی نشناسه منو آنا ناراحت شده. بهرام میپرسه دارو چیکار کردی؟ آنا میگه دارو چیه؟ بهرام میگه ایشون همه فن حریفه یه دارویی ساخته که اگه عملی بشه تحول بزرگی تو علم پزشکی رخ میده سینا بهش میگه راسیتش سپردم دست خودتون دیگه کی بهتر از شما. زویا به بهرام میگه راسیتش عموجون گفتیم بیاین اینجا تا ازتون کمک بگیریم که چیکار باید بکنیم دیگه پولیم نداریم که چکیو پاس کنیم او میگه یه مقدار میزنم به حسابتون تا با اون چکارو سر کنین که به حسابدارم بگم ببینه چیکار میشه کرد.

بعد از رفتن بهرام سینا میگه منم برم خونه خودم دیگه. پلیس میره دم در اتاق پروانه و اونو بازداشت میکنه پیروز به خان بابایی زنگ میزنه و میگه خانم دستگیرش کردن بردن همونجوری که خواستین خان بابایی میگه باشه و قطع میکنه. فردای آن روز سینا میره به اداره و به مافوقش میگه بهتره من از این پرونده کنار گذاشته بشم او دلیلشو میپرسه که سینا میگه دیشب اتفاقی متوجه شدم دکتر ضیائی دوست صمیمی شاهمیری پدرم بوده انگاری بعد از رفتن من از خونه باهم همکاری داشتن من اگه تو این پرونده باشم شبه هایی پیش بیاد مافوقش میگه تو بمون سر همین پرونده با دقت بیشتر.

امیرعلی به ارغوان زنگ میزنه که او با سردی جوابشو میده امیرعلی میگه شاید باورت نشه ولی الانم جلوی داروخانه ام ارغوان میگه چرا نباید باور کنم؟ اتفاقا خوبم باور میکنم امیرعلی میگه چرا همش با کنایه حرف میزنی؟ ارغوان با کلافگی میگه تو داری با روح و روان خودتون و اطرافیانت بازی میکنی دیگه به من زنگ نزن و قطع میکنه سپس به طرف خانه ی خودش میره و به کارگرها میگه تا تمام جهیزیه شو از تو خونه جمع کنن بار بزنن امیرعلی به اونجا میاد و میگه تو داری چیکار میکنی؟ ارغوان میگه تو از کجا فهمیدی اومدی؟ امیرعلی میگه صاحب خانه زنگ زد چرا بدون اطلاع دارین میرین! آخه این چه کاریه؟ تو الان عصبی و دلخوری آروم باش یکم! بزار خودتو جای من! ارغوان میگه گذاشتم جات که الان این تصمیمو گرفتم و بهترین کار همینه سپس کلید خونه رو بهش میده و میگه خواهشن خودت درو ببند و میره.

وقتی به خانه میره مادرش بهش میگه مطمئنی از تصمیمت؟ ارغوان تأیید میکنه که مادرش میگه چی بگم من این روزارو میدیدم که بهت میگفتم یکم بیشتر فکر کن ارغوان میگه من چه میدونستم یهو ماجرای تلما میاد رو! مادرش میگه ولی میدونستی که قراره یه عمر با یاد تلما زندگی کنی ارغوان ازش میخواد سرزنش نکنه و میره به اتاقش. سینا رفته پیش یکی دیگه از مافوق هاش و ماجرارو برای اونم تعریف میکنه او بهش میگه بهتره همین روندو جلو بری اما احتیاط کن خیلی سپس بهش آدرس و شماره ای میده و میگه درباره گذشته ات و پدرت اطلاعات خوبی داره برو سراغش سینا جا میخوره و از اونجا میره.... 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه