خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی بی رحم gaddar + ویدئو
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی بی رحم gaddar را برای دوستداران این سریال گذاشته ایم. همراه ما باشید. تهیه کنندگی سریال Gaddar برعهده Ay Yapım، کارگردانی آن برعهده سینان اوزتورک (Sinan Öztürk) می باشد. هورر ابه‌اوغلو (Hürer Ebeoğlu) فیلمنامه نویس سریال بی رحم می باشد که از شبکه فاکس پخش می شود بازیگران این سریال عبارتنداز؛ اردال اوزیاغجیلار، لاچین جیلان، هاکان سالینمیش، موگه بایرام اوغلو، دنیز اوزرمان، نسلیهان یلدان و…. .

برای دیدن این قسمت به صورت آنلاین اینجا کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی بی رحم gaddar

دوعان و آیدان تا صبح تو جنگل موندن دوعان باهاش کمی حرف می‌زنه سپس دوباره به دعوا و جر و بحث کشیده میشه. دوعان بهش میگه باید یه مدت آفتابی نشی و یه جا مخفی بشی چون هم تو صحنه جرم بودی هم دیدی و اونایی که دنبال فیلما هستن سراغ تو هم میان! آیدان بهش میگه یعنی می‌خوای بگی یوکسل مرده؟ دوعان با عصبانیت میگه به درک واصل شده آیدان بهش میگه فکر نمی‌کردم انقدر بی‌رحم باشی دوعان با کنایه و طعنه بهش میگه بالاخره روزگاره آدما تغییر می‌کنند. آیدان بهش میگه خب من الان کجا باید بمونم؟ دوعان بهش میگه سوار ماشین شو تا ببینیم چیکار کنیم سپس تا رسیدن به ایستگاه اتوبوس ماشین را یه جایی ول می‌کنه و با اتوبوس به طرف محله قدیمیشون میرن. اونجا دوعان میره به خانه فکریه او با دیدن آنها حسابی خوشحال میشه و در آغوششون می‌گیره و بهشون میگه می‌دونستم شما دوباره با همدیگه آشتی می‌کنین و تعارفشون می‌کنه به داخل. گورکان دم در خانه مادر و پدر دوعان میره مادر دوعان با دیدن گورکان استرس می‌گیره و میگه چیزی شده پسرم؟ اول صبحی اومدی اینجا! گورکان بهش میگه نه چیزی نیست دوعان ازم یه خبر خواسته بود به خاطر همین اومدم هستش باهاش حرف بزنم؟ فاطما بهش میگه نه نیستش دیشب اصلاً نیومد خونه گورگان تشکر می‌کنه و از اونجا میره.

روزگار برادر دوعان را گرفتن و تو کلانتریه گورکان پیشش میره و ازش می‌خواد تا به برادرش زنگ بزنه و بیاد اونجا و ببرتش وگرنه تو بازداشتگاه باید بمونه روزگار مجبور میشه و به برادرش زنگ می‌زنه او سریعا به طرف کلانتری میره. گورکان با دیدنش پیشش میره و میگه با همدیگه کمی حرف بزنیم؟ دوعان میگه باشه ولی الان برای برادرم اومدم گورگان میگه دیدمش خبر دارم داره کارهای اداریش انجام میشه تا وقته می‌تونیم با هم حرف بزنیم سپس با همدیگه به اتاق بازجویی میرن گورکان بهش میگه ببخشید اتاق دیگه‌ای خالی نبود. سپس بهش میگه دیشب جنایتی رخ داده که کارت شناسایی آیدان را اونجا پیدا کردیم دوعان خودشو متعجب نشون میده و میگه براش اتفاقی افتاده؟ گورکان میگه نه یعنی نمی‌دونیم فقط کارت شناسایی اونجا بود تو خونه یوکسل می‌شناسیش که! دوعان میگه آره هم محله‌ایمون بود ولی آیدان اونجا چیکار می‌کرده؟ گورکان میگه انگاری با یوکسل رابطه داشته و موقع جنایت تو صحنه بوده چون کیف و گوشیشو جا گذاشته حالا یا فرار کرده یا به عنوان گروگان بردنش. سپس بهش میگه تعجب نکردی؟! دوعان میگه دیگه نمی‌دونم برای چی باید تعجب کنم واسه کدومشون! گورکان که به دوعان شک داره بهش میگه با اومدنت دو تا اتفاق افتاده و هر دوش به تو ربط داره بیا اعتراف کن تا بهت بتونم کمک کنم!

دوعان زیر بار نمیره و میگه تو پلیس خوبی هستی اگه چیزی باشه سریع می‌فهمی و از اونجا میره. جلوی کلانتری دوعان با روزگار صحبت می‌کنه و ازش می‌خواد تا به خانه پدرش برگرده چون دلش برای برادرش تنگ شده و از روزهای قدیم براش میگه. روزگار بغض می‌کنه و او را در آغوش می‌گیره و با همدیگه به طرف خانه مادریی‌شان میرن. فاطما با دیدنشون ذوق می‌کنه و میز صبحانه‌ای برایشان آماده می‌کند و دوعان با دیدن پدرش ازش اجازه می‌گیره اونجا دیگه زندگی کنه پدرش میگه هرجا می‌خوای بمونی بمون به من ربطی نداره روزگار هم به دست بوسیه پدرش میره. سر میز صبحانه فاطما بغض می‌کنه و گریه‌اش می‌گیره دوعان ازش می‌پرسه چی شده؟ اون میگه ای کاش یامور هم اینجا بود آنها ناراحت میشن. دوعان وقتی تنها میشه به پیام تصویری خواهرش نگاه می‌کنه که براش فیلم گرفته بود و بهش گفته بود که نگران چیزی نباشه وقتی برگرده خونه را مثل قبل می‌بینه همون موقع پیامی از طرف مدیر برای دوعان میاد با یه لوکیشن.

دوعان وقتی به اونجا میره مدیر ازش می‌پرسه که آیدان پیش توئه؟ دوعان میگه آره می‌دونی که اونایی که دنبال یوکسل بودن الان دنبال آیدانن مخفی شده باید قبل از اینکه اونا دستشون به آیدان برسه من پیداشون کنم کمکم می‌کنی؟ مدیر قبول می‌کنه و میگه ولی می‌دونی که باید معامله دو طرفه باشه سپس بهش یه ماموریت دیگه میده او عصبی میشه و میگه تا الان دو تا ماموریت دادی که پای من به جفتش گیره پلیس دنبالمه و الان روم زومه! مدیر میگه تو یوکسلو نکشتی پس با همدیگه هنوز صاف نشده حسابمون او با عصبانیت میگه باشه این آخریشه فقط به خاطر آیدان مدیر میگه باشه تو حسابتو صاف کن دیگه آزادی دوعان از اونجا میره. ظفر خونه صمد را پیدا کرده و امید پسرش را اونجا میبینه و باهاش حرف میزنه و از طریق اون خونه پدر دوعان را پیدا میکنه...

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بی رحم (مهاجم) + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه