خلاصه داستان قسمت ۳۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۲۶ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۲۶ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

فاطما شماره دونفر را پبدا کرده که کارشون تخلیه انرژی های منفی با خوندن دعاست. فاطما هم شماره را میگیره و بهشون میگه بیاد خونه شنگول و اورهان. وقتی آنها تو خونه نشستن فاطما به شنگول خبر میده که به یه شماره زنگ زده تا به اونجا بیان برای خلاص شدن از انرژی های منفی شاید این همه اتفاق بد واسمون میوفته واسه این انرژیاست! دو خانم به اونجا میان و تظاهر میکنن که خونه شون پر از انرژی های منفیه که داره خفه شون میکنه سپس ملحفه ای سفید میندازه رو سرشون تا مثلا کارشونو انجام بدن اما یه اسپری زیر ملحفه میزنه و اونا بیهوش میشن و میرن تو خواب عمیق آنها هم از فرصت استفاده میکنن و تمام وسایل به درد بخور حتی تلویزیون را هم با خودشون برمیدارن میرن.

سوزان و یامان از جلسه کاری بیرون میان که یامان میگه قرارداد خیلی خوبی بستیم خیلی خوشم اومد سوزان میگه بالاخره کارتو خوب بلدی و از کارش تعریف میکنه آنها سوار ماشین میشن تا به کلوب برگردن که میبینن ماشین روشن نمیشه یامان به نمایندگی زنگ میزنه تا ببینه چیکار کنه که اونا میگن به نفرو میفرستیم بیان ولی حدودا ۲ ساعت طول میکشه سپس یامان به سوزان میگه گرسنه ات نیست؟ اینجا رستوران داره بریم تاوقته غذا بخوریم؟ سوزان قبول میکنه. الیف تو حیاط مدرسه نشسته که اوگولجان میره پیشش و میگه از کلاس رقص برای یادآوری گفتن بریم الیف میگه من چرا باید با تو برم؟ با تولگا میخوام برم اوگولجان حرصش میگیره و میگه باشه.

سپس پیش یاسمین میره و بهش ماجرارو میگه که الیف و اوگولجان میخوان برن کلاس رقص میخوای باهم بریم؟ او هم از خدا خواسته قبول میکنه. شنگول وقتی به هوش میاد با دیدن خونه که بهم ریخته و داغون شده شوکه میشه و فاطما را بیدار میکنه آنها با تعجب به خونه نگاه میکنن و شنگول میگه حتی به ساعت روی دیوار هم رحم نکردن! دزدهای بی شرف! سپس فاطما میگه بریم پیش پلیس؟ شنگول میگه این کاریه که خودت پیشنهاد دادی انجامش دادی واسه الانم یه راهکار پیدا کن دیگه! فازما میگه حتی نمیتونیم به پلیس زنگ بزنیم چون گوشیارو هم با خودشون بردن شنگول کلافه میشه.

تو رستوران سوزان و یامان نشستن که از پرسنل میان و ازشون اجازه میگیرن که عکس بگیرن و بزارن تو فضای مجازی آنها اجازه میدن که سوران با دیدن عکس میگه خیلی خوب افتادیم میشه واسه خودمم بفرستین؟ و بعد از دریافت عکس سریعا تو فضای مجازی میزاره که آکیف میبینه و میخنده او با دیدن ثریا صداش میزنه و عکسو نشونش میده و میگه اینم یامانی که میگفتی اهل رابطه های واقعی و آینده داره و میخنده و ادامه میده که اینا قرار بود یه قرار کاری برن ناهار دونفره چیشد یهو؟ سپس میره که ثریا حرص میخوره و یاد حرف های یامان به خودش میوفته و سپس به حرف های نباهت و آکیف که پشت سرش حرف میزدن فکر میکنه و به خودش میگه اونا میخوان یامانو ازم دور کنن میدونم چیکارشون کنم!

سپس آکیف را صدا میزنه و میگه نظرت چیه بریم یه وری؟ آکیف میگه جان من؟ راسیتش من یه ویلا خارج از شهر دارم خیلیم خوبه میخوای بریم ثریا میگه آره همین امشب بریم فردام یه صبحانه میخوریم میریم کلوب آکیف تایید میکنه که ثریا میگه یه کاری کن خوشم بیاد آکیف میگه منظورت گل و شمعو این چیزاست؟ ثریا میگه آره دیگه و میره. تو کلاس رقص الیف و تولگا ایستادن که یکدفعه اوگولجان و یاسمین میان و اونا جا میخورن سپس مربی از تولگا و الیف تعریف میکنه و از رقص یاسمین و اوگولجان ایراد میگیره و میگه از الیف و تولگا یاد بگیرین دقت کنین به رقصشون که اونا حرص میخورن.

سپس وقتی از کلاس بیرون میان اوگلوجان و تولگا باهم بحث میکنن که وقتی اوگولجان اعتراف میکنه که از الیف خوشش میاد تولگا میگه که با الیف نیست فقط برای اینکه تو اعتراف کنی این کارو کردن سپس الیف بهش میگه برای بدست آوردنم تلاش کن شاید شد و با خنده میره. فاطما و شنگول پیش حلمیه رفتن و حلمیه زنگ میزنه به اون زن و میگه برای دفع انرژی های منفی بیان اونجا وقتی میرسن اونا با چوب به طرفشون میرن که اونا فرار میکنن و شنگول و فاطما با ماشین پدر حلمیه میرن دنبالشون. شب آکیف حسابی به خودش رسیده که نباهت جا خورده و میگه کجا میری؟ او میگه برای خرید زمین دارم میرم یه جلسه  گذاشتیم و نباهت را میپیچونه و به طرف ویلا راهی میشه.

حلمیه میره به خونه شنگول و به اورهان و آیبیکه ماجرارو میگه و ادامه میده که هنوز نیومدن نگرانتون شدم! همان موقع پلیس بهش زنگ میرنه و میگه ماشین کنار اتوبان پیدا شده سرنشین نداشته آنها بیشتر نگران میشن و اورهان با آیبیکه میرن کلانتری. اوگولجان و عمر رفتن به خونه سوسن و از نردبان عمر میره بالا سپس سوسن را صدا میزنه تا بیاد او بهش بادکنک های قلبیو میده و ازش معذرت خواهی میکنه اوگولجان نردبانو ول میکنه که عمر تعادلش بهم میخوره و میوفته پایین سوسن میره سراغش و همدیگرو بغل میکنن سپس آشتی میکنن.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه