خلاصه داستان قسمت ۳۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۲۵ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

آیبیکه با برک تو پارک نشسته و به خاطر گرفتار شدن آسیه حالش بده و تو خودشه که برک سعی میکنه آرومش کنه آیبیکه به دستبندی که تو دستشه نگاه میکنه و یادش میاد که آسیه درست کرده بود و بهش داده بود و حسابی خوشش اومده بود که آسیه گفته بود این دستبند شانسه واسمون شانس میاره سپس روبه برک میگه ولی واسمون شانس نیاورد! سپس ناراحته که برک سعی میکنه دلداریش بده. عمر رفته به دم در خانه شوال که صرب میره دم در و با دیدن عمر میگه چرا اومدی؟ چیزی میخوای بگی؟ عمر با چشمانی گریان ازش خواهش میکنه تا اظهاراتشو بره پس بگیره و به جاش اونو مجازات کنه و میگه اصلا بیا منو بکش ولی برو اظهاراتتو پس بگیر آسیه همه چیز منه نمیخوام واسش اتفاقی بیوفته اگه محاکمه بشه واسش ۹ تا ۱۵ سال حبس میبرن!

صرب میگه عیب نداره چشم بهم بزنی تموم میشه میاد بیرون عمر التماسش میکنه که صرب با خونسردی میگه چیشد؟ تو که میخواستی منو بکشی؟ چرا به این حال افتادی؟ سپس بعد از کمی کری خوندن درو میبنده و میره که عمر با عصبانیت رو در میزنه و میگه خودم میکشمت! اورهان کنترلش میکنه و اونو از اونجا میبره. سوزان که قضیه را  از اون فیلم تو فلش فهمیده با عصبانیت سراغ شوال میره و میگه تو چجور آدمی هستی دیگه! من و احمد تو اون ماشین فقط نبودیم! اون همه بچه بود حتی بچه ی خودتم اونجا بود! شوال میگه من نمیفهمم چی میگی! برو دوباره تو قاطی کردی! سوزان میگه من قاطی کردم؟ و فیلمو بهش نسون میده و میگه خودت ببین الانم میرم پیش پلیس و به سزای کاری که کردی میرسی!

شوال میگه نرو سوزان پیش پلیس خواهش میکنم من اون موقع عصبی بودم شوهرمو گرفته بودی حتی جا و مکان نداشتم واسه موندن نمیدونستم دارم چیکار میکنم بعدش خیلی پشیمون شدم! سوزان بهش اعتنایی نمیکنه و میخواد بره که شوال میگه باشه به جاش آسیه رو نجات میدم احمد دیگه مرده با اینکار من میوفتم زندان ولی احمد زنده نمیشه ولی میتونی زندگی آسیه رو نجات بدی! من با صرب حرف میزنم تا پس بگیره اظهاراتشو سوزان با کمی فکر کردن میگه باشه پس اول آسیه آزاد میشه. شوال قبول میکنه و میره پیش صرب و باهاش حرف میزنه و میگه بریم اظهاراتتو پس بگیر صرب میگه واسه چی؟ چیشد یهو؟ شوال میگه خوب اون آسیه کاری نکرده داری الکی مجازاتش میکنی زندگیش تباه میشه!

صرب عصبی میشه و میگه تو اول ازم حمایت میکردی ولی الان میگی نه چیشده؟ شوال میگه راسیتش یه آتو سوزان ازم دارم که اگه آزادش نکنی منو میندازه زندان و به دروغ میگه یه پولی تو مدرسه جمع کردم که سوزان فهمیده و این جرمه میوفتم زندان صرب عصبی میشه و با کلافگی اظهاراتشو پس میگیره. عمر و خانواده اش رفتن پشت در زندان و آسیه با آزاد شدنش به طرف عمر می دود و بغلش میکنه سپس از دلتنگی میگه سپس باهم میرن به خانه شنگول و اورهان. اونجا همه تو حیاط نشستن و آکیف واسشون سخنرانی میکنه و خوش آمد میگه به آسیه. آکیف و نباهت تو یه فرصت از سوزان میپرسن که چجوری این کارو کرده او فیلمو واسشون تعریف میکنه که آکیف میگه همین چیز دیگه ای سادو نگفته بود؟

سوزان میگه نه دیگه همین بود باید چی میگفت دیگه! سپس آنها خیالشون راحت میشه که حرفی از آکیف زده نشده. فردای آن روز تو کلوب نباهت نشسته که یامان پیشش میره و میگه آکیف قرار بود بیاد چیشد؟ باید بریم به واسم رونمایی او به دروغ میگه آکیف رفته دندون پزشکی دیشب از دندون درد نتونست بخوابه سپس پیشنهاد میده با سوزان بره یامان قبول میکنه و میگه فکر خوبیه و باهم میرن. آکیف وقتی میاد نباهت بهش میگه با این بهونه اونارو باهم فرستاد تا تنها باشن آکیف میگه خوب کاری کردی که ثریا حرفاشونو میشنوه و میگه که اینطور باشه میدونم چیکار کنم! تو مدرسه بچه ها وایسادن که یاسمین بهسون میگه چیه نگاه داره؟

سپس باهمدیگه کمی کل کل و بحث میکنن سپس میرن به طرف تریا. اونجا درباره دورهمی و کیکی که فاطما درست کرده بود تعریف میکنن که چقدر حال خوب داشتن باهم سوسن که اونجا نبوده میگه دیشب؟ سپس به عمر میگه چرا منو دعوت نکردی؟ آنها میگن همه چیز یهویی شد از قبل هماهنگی نداشتیم هم یهو اومدن جمع شدیم سوزی ناراحت و دلخور شده و میره به طرف کتابخانه. عمر دنبالش میره و میگه من اصلا حواسم نبود تو حال خودم نبودم یادم رفت بگم بهت سوزی بیشتر بهم میریزه و میگه یادت رفت؟ چقدر راحت میگی! و میره. اوگولجان میاد پیش عمر و دلداریش میده و میگه درستش میکنیم ناراحت نباش من اینجام. عمر دوباره میره تو کتابخانه تا دل سوسن را به دست بیاره اما سوسن هنوز از دستش عصبیه و به کتاب خواندنش ادامه میده.

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد