خلاصه داستان قسمت ۳۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران

در این مطلب برای شما خلاصه داستان قسمت ۳۰۷ از سریال پرطرفدار خواهران و برادران قرار داده ایم.

 خلاصه داستان قسمت ۳۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران
صفحه اقتصاد -

سریال ترکی خواهران و برادران روزهای یکشنبه، سه شنبه و جمعه ساعت ۲۱ از شبکه جم سریز و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

در قسمت ۳۰۷ سریال ترکی خواهران و برادران چه گذشت؟‌ 

خاله مریم میره پیش آسیه و میپرسه پسرشم میاد؟ او میگه آره یکم دیگه میاد باهم غذا میخوریم. خاله مریم میره تو آشپزخانه و گازو باز میکنه تا نیمرو درست کنه که میگه با خودش تخم مرغ نداریم که من برم بخرم سپس از خونه میره بیرون و کارو نمیبنده. آکیف با نباهت تو رستوران منتظر یامان و لیدیا دخترشن. نباهت از آکیف به خاطر تیپش تعریف میکنه یامان با لیدیا از راه میرسن و به خاطر دیر کردنش واسه ترافیک عذرخواهی میکنه. یامان بهشون میگه من یکی از دوستامم دعوت کردم که بیاد بعد از چند دقیقه همان زنی که تو آنکارا با آکیف آشنا شده بود وارد رستوران میشه و آکیف شوکه میشه.

یامان آنهارو باهمدیگه معرفی میکنه یامان از دوستش ثریا میپرسه پس دخترت کجاست؟ قرار بود با دخترم آشنا بشه! او میگه الان میاد داره ماشینو پارک میکنه سپس سوسن میاد تو که آکیف دوباره شوکه میشه سوسن و لیدیا با دیدن همدیگه جا میخورن ثریا مادرش میخواد معرفیش کنه به همه که سوسن میگه نیازی نیست من همه رو میشناسم به جز این آقای محترم که یامان خودشو معرفی میکنه. ماهر به دم در خانه خاله مریم میرسه که میبینه هرچی در میزنه کسی درو باز میکنه او به آسیه زنگ میزنه که صدای گوشیشو از تو خونه میشنوه ولی کسی جوابگو نیست ماهر از پشت پنجره میبینه که آسیه رو زمین افتاده پ سعی میکنه در پنجره را باز کنه که نمیتونه.

سپس با کاردک در خونه رو باز میکنه و به داخل میره و آسیه را به هوش میاره و به بیرون تو ماشین میبرتش سپس در پنجره هارو باز میکنه و میگرده دنبال خاله مریم که پیداش نمیکنه همان موقع دختر خاله مریم میاد و میگه چیشده؟ ماهر بهش میگه مادرتونو هرچی گشتم تو خونه ندیدم فضای خونه پر از گاز شده من آسیه رو میبرم بیمارستان و میرن. یامان به آکیف میگه راستی میخواستم بگم که ثریا تو کلوب مدیر ارتباطاته نباهت که از طرف ثریا کمی احساس خطر کرده بهش میگه باید با آکیف هم مشورت میکردی اونم شریکشه نمیشه خودت تصمیم بگیری که یامان میگه درست میگی و از آکیف همان موقع میپرسه که آکیف میگه باشه از حرفه اش استفاده میکنیم نباهت از توجه زیاد آکیف به ثریا عصبی و کلافه میشه.

یامان از سوسن و لیدیا میپرسه که چرا اصلا باهم حرف نمیزنین؟ نکنه از هم خوشتون نیومده؟ سوسن میگه دقیقا باهم خوب نیستیم یامان میگه چرا؟ سوسن میگه چون زیادی لوسه و باهمدیگه بحث میکنن، لیدیا خراش رو صورتشو نشون میده و میگه اینم شاهکار این دختره!

سوسن بعد از کنی کل کل کردن با لیدیا به مادرش میگه میشه از اینجا بریم؟ چند ساعته به زور این ندارم تحمل میکنم بریم ثریا از یامان خداحافظی میکنه و از اونجا میرن. تو خونه ثریا با سوسن صحبت میکنه و او ماجرارو تعریف میکنه و ازش گلگی میکنه که چیشد برگشت ثریا میگه دوست پسرش ازدواج کرد و اومده اینجا سوسن میگه نکنه میخوای با اون یامان ازدواج کنی! من اصلا از اون دختر خوشم نمیاد ثریا میگه میخوام آیندمونو تضمین کنم ما جزء این خونه چیزی ندارین دیگه سپس برای خنده به سوسن میگه اینجوری میدیم کارهای خونه رو انجام بده سوسن میخنده.

نباهت و آکیف وقتی به خونه میرن نباهت باهاش بحث و دعوا میکنه که داشته درسته ثریارو میخورد با چشماش سپس به اتاقش میره و آکیف دنبالش میره. ماهر تو بیمارستان منتظر خبری از آسیه ست که پرستار میاد و میگه حالشم خوبه نگران نباش الان دکتر بالاسرشه ماهر خیالش راحت میشه. ماهر آسیه را به خونه اش میرسونه که عمر میپرسه چخبره؟ ماهر واسش تعریف میکنه که نگران آسیه میشه و گلگی میکنه که چرا بهش خبر ندادن سپس از ماهر تشکر میکنه و به داخل میرن. فردای آن روز اورهان برای بچه ها بورک میبره که آسیه میگه مامان بزرگ رفت؟

اورهان میگه نه بابا وبال گردنمون شده عمر میگه دلت واسش تنگ شده بوده دیگه اورهان میخنده و میگه چرت و پرت نگو و میره. آیلا به برک میگه چرا حاضر نشدی بری مدرسه؟ برک میگه نمیتونم فردا قرار بریم و من نمیتونم اینجوری برم نبینمشون بهتره و ازش میپرسه به الیف گفته؟ آیلا میگه نه هنوز نتونستم سپس الیف میخواد بره مدرسه که آیلا میگه شب باهم بریم شام بیرون الیف خوشحال میشه و میره.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

  • امير

    عالي

  • ناشناس

    عالی بود

اخبار ویژه