خلاصه داستان سریال آبان قسمت هفدهم + دانلود سریال آبان قسمت ۱۷ / سریال آبان قسمت آخر + تیزر قسمت پایانی

در این مطلب می توانید همراه با دانلود قسمت ۱۷ سریال آبان خلاصه ای از این قسمت را نیز بخوانید ، قسمت آخر سریال آبان امشب چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت ساعت ۲۰ منتشر خواهد شد.

خلاصه داستان سریال آبان قسمت هفدهم + دانلود سریال آبان قسمت ۱۷ / سریال آبان قسمت آخر + تیزر قسمت پایانی
صفحه اقتصاد -

سریال آبان در ژانر ملودرام، عاشقانه ساخته شده است که رضا دادویی کارگردانی این سریال را برعهده دارد، در این سریال بازیگران مطرحی چون شهاب حسینی،  امین حیایی،  لاله مرزبان، مینا ساداتی، بهاره کیان افشار، رحیم نوروزی و ..‌. حضور دارند. در ادامه خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال آبان را در ادامه این مطلب می خوانیم.

تیزر قسمت آخر سریال آبان 

خلاصه داستان سریال آبان قسمت ۱۷

 

امیر چمدون هاشون رو بسته بود و به آلما میگه که آماده باشه تا برن، آلما میگه مگه قرار نبود بریم آلمان؟ حالا اینجا که میریم خارجه؟ امیر میگه خارج از تهرانه. داریم میریم تا کسی نیاد تو رو ببره. بهار میاد تا از آلما خداحافظی کنه، آلما بهش میگه تو هم با ما بیا، اما بهار میگه کسی از من نخواسته که بیام من منتظر می مونم تا تو برگردی. 

آبان پایین پله ها منتظر آلما بود بغلش می کنه ، آلما بهش میگه ببخشید که آرزو کردم دوتایی با بابا بریم سفر از دست من ناراحت نباش.

آبان به امیر میگه تا برنگردید این خونه رو دست نمیزنم، امیر میگه موعدش یکماهه دیگه است، آبان میگه دارم برای آلما می خرمش. امیر میگه نمونیم؟ آبان میگه دارم یکاری می کنم می ترسم بلایی سر شما بیاد. نمیدونم تهش چی میشه اما فقط برید. بذار خیالم از آلما راحت باشه. با سوار شدن امیر و آلما و خداحافظی کردنشون امیر به آبان میگه منو ببخش بابت همه چیز. با رفتن امیر و آلما ، بهار هم سوار ماشینش میشه و میره.

هدیه ساک پول ها رو می بره و روی قبر سروش رو می کنه و میریزه داخل قبر و گریه می کنه.

آبان میره پیش زن کمال ، اونم باهاش درگیر میشه و بهش میگه من تا حلوای شوهر تو رو نخورم آروم نمیشم. آبان میگه منو دست خالی نفرست برم شوهر من هر کاری کرد بخاطر دخترت بود. زن کمال میگه شوهر تو چیکاره دختر شوهر من بود؟ یکدفعه دختر کمال میاد و جداشون میکنه، آبان مجبور میشه ول کنه و بره. به دختر کمال میگه تو چرا پیش مادر خودت نیستی و پیش طیبه زندگی می کنی؟ بهش میگه طیبه فکر می کرد من اگه برم کمال هم ولش می کنه و بخاطر من برمی گرده. کمال از اول هم عاشق طیبه بود بخاطر مادربزرگم با مامانم ازدواج کرد، بعد که مادربزرگم فوت کرد میره با طیبه ازدواج می کنه، ولی گاهی میرفت مامانم رو می دید. آبان میگه آخرین بار کی بوده؟ دختر کمال میگه فکر کنم یکی دو سال پیش بود.

آبان می پرسه طیبه می دونسته بابات می رفته دیدن مامانت؟ او میگه اگه میدونست الان طیبه جای ثابت تو زندان بود بفهمه استخوناشو از قبر می کشه بیرون. 

محمودی با اعضای هیئت مدیره جلسه فوری میذاره که من برای بیرون اومدن از بحران دارم واحدهای تجاری رو میفروشم اگه نشه هر کدوم از اعضا به ازای درصدی که دارن باید پول کلانی وارد کنند. بعد با عصبانیت میگه فریبرز جوری همه چیز رو چیده که در نبودش بخوریم زمین، هیئت مدیره شاکی میشن از اینکه چرا در جریان بحران نبودن. بابک عصبانی جلسه رو ترک می کنه، آبان میره دنبالش که چرا آمپر چسبوندی؟ بابک میگه الان فهمیدم که چرا اینقدر راحت رفتی کنار تا من بشم مدیرعامل یه هلدینگ بدهکار، چی تو سرته؟ آبان میگه موضوع اینه که هلدینگ میدونسته که با پالت های دلار داشته دلالی و سود می کرده؟ می خوای برم بگم بهشون؟ بابک میگه پس داری تهدید می کنی؟ آبان میگه آره. بابک میگه میخوای اعتبار منو نابود کنی؟ آبان میگه انتخاب کن ببین اعتبارت مهمه یا سرمایه و سهامت؟ بابک میگه از اول هم معلوم بود چرا اومدی؟ ثابت هم میدونه؟ آبان میگه به موقع می فهمه. من پشت دستت بازی کردم شدی مدیر عامل ایندفعه تو باید پشت دست من بازی کنی؟ بابک قبول می‌کنه اما میگه مشکل اینجاست من شریک دارم کامرانی مثل من نیست. اون یکاری میکنه واست گرون تموم بشه. آبان میگه تو نگران کامرانی نباش نمی‌ذارم کار به اونجا برسه واسه اونم دارم. آبان محمودی رو دوباره به جلسه برمی گردنه و میگه جناب محمودی پیشنهاد دیگه ای دارن، با مدارکی که من به ایشون میدم ایشون رسما اعلام ورشکستگی می کنه که اگه بتونیم ثابت کنیم تمام بدهی ها و طلب ها و وام ها تو هر نقطه ای که باشه فریز میشه و میتونیم زمان بخریم و دادگستری تایید می کنه و زمان و تورم باعث میشه دارایی های هلدینگ چند برابر بشه، بعدش هم مدیرعامل جدید میاد و تمام مسائل رو حل می کنه. یکی دو سال دیگه هم طلبها رو صاف می کنیم اونم با نرخ پیشنهادی و طلبکارها هم مجبور میشن کنار بیان. محمودی ضمن عنوان اینکه بجز این راه دیگه ای نداریم جلسه رو ترک می کنه.

آبان و نیکا دختر کمال میرن پیش مادرش صنم، ازش می پرسه بابات و طیبه میدونن اومدی پیشم؟ بهش میگه نذاشتم بفهمه. کمال مرده. صنم می پرسه چی شد مرد؟ نیکا میگه کشتنش. آبان میگه شما کمال رو می دیدید؟ صنم میگه هر وقت کمال نعشه می کرد عذاب وجدان می گرفت چند کیلو سیب زمینی پیاز می خرید میورد می داد که مثلا گشنه نباشم. بعد می پرسه تو کی هستی؟ نیکا میگه شوهر این خانم کمال رو کشته؟ صنم عصبانی میشه که چرا دست زن قاتل پدرت رو گرفتی آوردی اینجا؟ آبان میگه میدونستید کمال چیکار می کرده؟ بعد به نیکا میگه بره بیرون. اما اون میگه چرا برم بذار خودم بگم که اون سیب زمینی و پیاز رو پولش رو از من درمیورد. شوهر این خانم منو از دست بابای خودم نجات داد که اگه نبود تا الان ده بار خودمو کشته بودم. صنم با گریه میگه من خواستمت اما ندادند به من تو کجا بودی که ببینی واسه خواستنت چکارها که نکردم. آبان میگه من شما رو درک میکنم اما مسئله ما اینه که طیبه دختر عمو و ولی دم کمال است و رضایت نمیده و قصاص می خواد میشه بیایید به طیبه بگید که قبل از اینکه ازدواج مجدد کنید با کمال ارتباط داشتید؟ یکدفعه شوهرش میاد و صنم بهش میگه دختر همسایه قبلی مونه. با رفتن شوهرش تو خونه به آبان میگه می فهمی چی داری میگی؟ من بیام یه مرد مرده رو جلوی زنش خراب بکنم. اگه بیاد به شوهرم بگه شما درستش می کنید؟ آبان میگه بهش بگید من گفتم دروغ بگید. نیکا هم میگه یه بار برام مادری کن من دختر همسایه قبلیت نیستم من دختر خودتم. 

آبان میره ملاقات فریبرز اما فریبرز راضی نمیشه بیاد دیدنش.

ادهم میره هلدینگ و با عصبانیت از محمودی می خواد که بدهی اش رو صاف کنه، بهش میگه معرفت داشته باش تو به من گفتی پروژه اسفندیاری رو بهم بزنم گفتم باشه، گفتی می خوای زیر پاشو بکشم گفتم باشه اما راحت می گی تعطیل. محمودی میگه فعلا که هلدینگ ورشکسته شده، ادهم بیشتر عصبانی میشه و میگه من از مرده پول میکشم بیرون. منشی میاد و میگه با حکم قضایی اومدن پلمپ کنن ادهم میگه فیلمتونه، اما با رفتن محمودی مجبور میشه باور کنه.

طیبه رو به بهونه پرداخت حساب کتاب نیکا میارن قهوه خونه عیسی، اما وقتی آبان رو می بینه عصبانی میشه که چرا بهش دروغ گفتن. با اومدن صنم ، طیبه جا می خوره، عیسی به آبان میگه معلومه اینجا چه خبره؟ آبان میگه فقط نذار طیبه بره بعدا خودم بهت می گم. صنم میگه من پشیمون شدم نمیام، آبان التماس می کنه بهش که بخاطر دخترش لااقل قبول کنه. صنم میاد داخل و به طیبه میگه من و کمال همدیگه رو می دیدیم، عیسی بلند میشه بره آبان ازش می خواد بمونه چون اگه بره طیبه هم میره، عیسی میگه فریبرز خودش چی میخواد؟ آبان میگه اگه به خودش باشه که می خواد بمیره. عیسی میگه پس به حال خودش بذار. آبان التماس میکنه که بیاد رضایتش رو بگیره. عیسی راضی میشه بمونه اما میگه چیزی نمی گم. طیبه با گریه میگه شما می خواهید کمال رو پیش من خراب کنید رضایت بدم باشه اما اگه عیسی بگه که این زن راست میگه من امضا می کنم رضایت میدم عیسی قسم بخور. عیسی مجبور میشه بگه.

آبان میره ملاقات فریبرز بهش میگن که امروز صبح آزاد شده. سریع میره خونه اما فریبرز نمی خواد ببینتش، آبان از پشت در باهاش حرف می‌زنه که من اینجا پشت درم دلت میاد؟ اینکار رو با من نکن. فریبرز حالش بد بود و اکسیژن به خودش وصل کرده بود، آبان میگه زنگ میزنم دکتر بیاد اونقدر اینجا وایمیستم تا نظرت عوض بشه.

بابک میاد دیدن فریبرز تا ازش برای همیشه خداحافظی کنه چون می خواست بره. بابک به آبان میگه از طرفش از فریبرز خداحافظی کنه و بهش بگه که من هرکاری کردم بخاطر نجات جفتمون بود حق داره نخواد منو ببینه، آبان میگه میتونی بمونی منو می شناسی من می تونم هلدینگ رو راه بندازم، بابک میگه اگه برگردم باید وایستم جای امیر چای بدم دست بقیه. فریبرز راست میگه خیلی دیره ما زندگیمون رو قمار کردیم قمارباز اسمش روشه یعنی بازنده. خوشحالم که تو کنارشی حواست بهش باشه.

فریبرز دیگه نه غذا میخورد نه دارو، و بلاخره مرگ به سراغش میاد. آبان میره پیش جسد فریبرز و باهاش حرف می‌زنه که نمیدونم چرا تقدیر ما رو کنار هم گذاشت، من بدون تو تنهام و سختمه ولی اگه بدونم به آرامش رسیدی اونوقت می تونم نبودت رو تحمل کنم، خداحافظ.

فریبرز تو نامه ای به آبان نوشته بود که دلم میخواست تو روزهای آخر تصویر دیگه ای تو ذهن تو از من نقش ببنده، برای تو نوشتم که منو ببخشی و ازت یه خواسته دارم و تمام دارایی ام رو به تو می سپارم و هر طور که می خوای اداره کن و با کمک عیسی مسئولیت نیکا رو برعهده بگیر و هر طور میتونی برای خانواده ات جبران کن، تو ادامه منی ولی بهتر و متفاوت تر.

آبان به هلدینگ خالی میره و خاطرات روزهاش رو با فریبرز بیاد میاره. بعد از چند وقت به آلما زنگ میزنه و بهش میگه دارم میام پیشت...

آبان

دانلود سریال آبان قسمت ۱۷

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار