دانلود قسمت ۸ سریال پایتخت ۷ از شبکه یک + خلاصه داستان سریال پایتخت۷ قسمت هشتم
علاقمندان سریال پایتخت می توانند در این مطلب از صفحه اقتصاد قسمت هشتم سریال پایتخت ۷ را با لینک مستقیم تلوبیون تماشا کنند.

فصل هفتم سریال پایتخت که به کارگردانی سیروس مقدم و تهیهکنندگی الهام غفوری ساخته شده، از روز چهارم فروردین روی آنتن شبکه یک رفت.
بازیگران اصلی پایتخت ۷ محسن تنابنده، احمد مهران فر، ریما رامین فر، نسرین نصرتی، هومن حاجی عبداللهی و… می باشند.
دانلود سریال پایتخت ۷ قسمت هشتم
https://telewebion.com/episode/۰x۱۲۳ecc۱۰
لینک پخش زنده سریال پایتخت ۷ قسمت ۸ از شبکه اول
خلاصه داستان سریال پایتخت۷ قسمت ۸
نقی حسابی ذهنش مشغول شده درباره حرف های رحمت و ارسطو و میره پیش دکتر تا ازش بپرسه ببینه اون چیزی دیده یا نه. او میگه نه چیزی ندیدم یهو یه صدای انفجار اومد منم اومدم دیدم سقف خونه فهیمه خورده سوراخ شده نقی میگه چیزی ندیدی؟ مثل پهبادی چیزی او جا میخوره و میگه چی؟ نقی میگه هیچی ولش کن و میره. او میره پیش هما و بهش میگه من تاحالا چیزی ازت قایم کردم؟ او میگه آره نقی میگه چی؟ قایم کردم؟ هما تأیید میکنه و میگه مهلا. نقی میگه باز همون ماجرا؟ من میدونستم که تو صبر میکنی تا یه موقعیت خوب منو تو یه کنج بزاری منو سوال پیچ کنی! هما میگه من رفتم آلبومارو نگاه کردم اصلا اون آدمی که گفتی به اسم هاشم نبود! نقی میگه ااا نبود؟
سپس برای جمع کردن وضعیت میخنده و میگه اصلا یادم نبود هاشم عکاس بود داشت عکس میگرفت! هما با کلافگی قبول میکنه با اینکه باور نکرده نقی ماجرای پهبادو میگه که هما میگه دیوونه شدی؟ پهباد چیه دیگه؟ نقی میگه که بالاخره من یه آدم سیاسی بودم دیگه چرا از بین این همه خونه خورد از تو سقف خونه ما؟ حتما یه چیزی هست! هما میگه تو فقط یه مدت راننده یه نماینده مجلس بودی که الان رفته تو بنگاه داره کار میکنه! الکی داستان سرایی نکن واسه خودت ماجرا چرا بزرگ نکن نقی حرف خودشو میزنه که هما با کلافگی میگه باشه فردا یه بنا بیار سقف خونه این دخترو درست کنن نقی میگه من نمیتونم همینجوری دست یکیو بگیرم بیاره درست کنه که باید دستور از بالا بیاد! هما با کلافگی میگه باشه از هرکی باید اجازه بگیری بگیر یکیو بیار درست کنه سقفش و میره.
شب رحمت رفته پیش ارسطو و شری و باهمدیگه در حال شام خوردنن که ارسطو میپرسه جواب داد؟ شری میگه نه هنوز عکس سنگو فرستادم پیام دوتا تیک آبی خورده ولی هنوز جواب نداده همان موقع پیام میاد واسش که ارزش اون سنگ ۵۰۰ هزار دلاره همگی شوکه میشن و از خوشحالی میخندن. فردای آن روز سالار داره با هلیکوپترش بازی میکنه که میبره هلیکوپترو روبروی صورت نقی که خوابه او از خواب بیدار میشه و با دیدن اون هلیکوپترجا میخوره و میترسه و فکرش میره سمت پهباد که با دستش پرتش میکنه سمت دیوار که میشکنه سالار ناراحت میشه و میره به مادرش میگه هما میره پیش نقی و میگه تو چرا اسباب بازی بچه رو شکوندی؟ او بهش میگه که ترسید یهو از خواب بیدار شد اونو جلو صورتش دید که هما میگه آهان گفتی اومدن کار ناتمومشونو انجام بدن تموم بشه آره؟ نقی میگه مسخره میکنی؟
هما تأیید میکنه و میگه اینارو به من میگی به کسی دیگه ای نگیا! بهت میخندن مسخره ات میکنن! الانم پاشو فرنی درست کردم بیا بخور نقی خوشحال میشه و میره سر میز صبحانه. او سر میز صبحانه بهشون میگه که به اوس موسی گفتم بیاد هما میگه نه اون نیاد انقدز حرف میزنه کلی طول میکشه تا درست کنه به اوس عیسی بگو بیاد! نقی میگه دیگه گفتم بعدشم اون الان یه پروژه داره واسه ساری میاد یه سر اینو درست میکنه میره سپس موقع رفتنش عمارت صدا میزنه و بهش میگه تو حیاط که من بهتون میگم وضعیت سریه نباید کسی بفهمه هرکسی نمیتونه بیاد بعد میگی به اوس عیسی بگم؟ نم کشیدن ساده نیست که! هما تا میبینه داره شروع میکنه دوباره میگه باشه باشه بگو بیاد و میره داخل. نقی تیکه های کنترل هلیکوپترشو که از ایوان پرت کرده بود تو حیاط را میبینه و فکر میکنه از تیکه های پهباده و برمیداره سپس میره با سالار به باشگاه.
اونجا ارشاد را هم با خودش برده تا ورزش را شروع کنه سپس اونجا ارشاد را حریف تمرینی قهرمان کشتی که اومده به اونجا انتخاب میکنه و ارشاد اونجا حسابی کتک میخوره و عینکش هم میشکنه. رحمان رحیمو پلیسا میان میبرن که رحمت فکر میکنه نقی ازشون شکایت کرده او با ارسطو و شری به همراه سند کمپر میرن کلانتری. نقی هم رفته و میخواد قضیه پهبادو بگه که همان موقع ارسطو و بقیه از راه میرسن و ارسطو جلوشو میگیره و میبرتش بیرون. رحمت بیرون با نقی دعوا میکنه که نقی بهش میگه من شکایت نکردم اگه میخوای سند آزاد بشه باید بری از پدر اون پسر عذرخواهی کنی....
نظر شما