معرفی ۱۰ فیلم برتر با ژانر جنگی + موضوع و جزئیات

فیلم‌ های جنگی ژانر ابدی و بی‌محدودیتی هستند که از آغاز تاریخ شکل‌گیری سینما تا کنون، رونق خود را از دست نداده‌اند.

معرفی ۱۰ فیلم برتر با ژانر جنگی + موضوع و جزئیات
صفحه اقتصاد -

فیلم ‌های جنگی ژانر ابدی و بی‌محدودیتی هستند که از آغاز تاریخ شکل‌گیری سینما تا کنون، رونق خود را از دست نداده‌اند. داستان‌هایی که درباره میدان‌های نبرد در قالب فیلم درمی‌آیند، هم درام دارند و هم اکشن و تراژدی و البته از بار عاطفی بالایی هم برخوردار هستند. روایت‌های جنگ یک نمونه کامل از قصه‌گویی است که البته در بیشتر موارد براساس داستان‌های واقعی ساخته شده‌اند.

فیلم‌های جنگی ژانر ابدی و بی‌محدودیتی هستند که از آغاز تاریخ شکل‌گیری سینما تا کنون، رونق خود را از دست نداده‌اند. داستان‌هایی که درباره میدان‌های نبرد در قالب فیلم درمی‌آیند، هم درام دارند و هم اکشن و تراژدی و البته از بار عاطفی بالایی هم برخوردار هستند. روایت‌های جنگ یک نمونه کامل از قصه‌گویی است که البته در بیشتر موارد براساس داستان‌های واقعی ساخته شده‌اند.
این یعنی حتی ژانر تاریخی هم توسط این آثار پوشش داده می‌شود. سابقه طولانی این ژانر نشان می‌دهد که شاهکارهای سینمایی زیادی در زمینه جنگ وجود دارد، که رویدادهای تاریخی مهمی را بررسی می‌کند. دهه 1990 یک دوره زمانی مهم برای فیلم جنگی محسوب می‌شود. در این دوره آثار مهمی مانند نجات سرباز رایان و خط باریک سرخ ساخته شده‌اند.

با این‌حال، فیلمسازان تقریبا از سال 2000 به بعد راه‌های جدیدی برای روایت داستان‌های جنگ پیدا کردند و کل دهه را برای این ژانر به سال‌های پررونقی تبدیل کردند. بسیاری از این فیلم‌ها فراتر از نمایش‌های سنتی جنگ بوده و به مخاطبان نگاهی دقیق‌تر به آسیب‌های روانی و عاطفی جنگ بر سربازان و غیرنظامیان ارائه می‌دهند.
برخی دیگر از این آثار بیشتر رویکردهای تجربی یا خرابکارانه را در پیش گرفته و از فانتزی، انیمیشن یا کمدی سیاه برای خدمت به روایت خود بهره می‌برند. با در نظر گرفتن این موضوع، در اینجا بهترین فیلم‌های جنگ دهه ۲۰۰۰ رتبه‌بندی شده‌اند.

۱۰. جارهد (Jarhead)
سال اکران: ۲۰۰۵
کارگردان: سام مندس
«همه جنایتکارانی که می‌کشند و می‌میرند، من هستم». جارهد براساس خاطرات یک تفنگدار دریایی ساخته شده‌است. این اثر از سام مندس چشم‌اندازی منحصر‌به‌فرد از جنگ خلیج از نگاه یک تک‌تیرانداز جوان و تفنگدار دریایی، آنتونی سوافورد با بازی جیک جیلنهال ارائه می‌دهد. هنگامیکه سربازان برای نبرد در بیابان‌های عربستان‌سعودی آماده می‌شوند، خود را در وضعیتی پر از کسالت می‌بینند.

جارهد به‌جای تمرکز بر صحنه‌های نبرد سهمگین، جنبه‌های ذهنی و عاطفی را برجسته می‌کند، زیرا سوافورد و تفنگداران دریایی‌اش با یکنواختی، انتظار و منفعل بودن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. در نتیجه، جارهد غیرمتعارف و فاقد شخصیت‌های معمولی یا قهرمانی است که از یک فیلم جنگی انتظار می‌رود، درنتیجه مطمئنا برای بسیاری از بینندگان رضایت‌بخش نیست. اما این همان چیزی است که این فیلم جنگی را جذاب و متفاوت می‌کند. جارهد درحقیقت یک مطالعه درباره جنگ و سربازانی است، که تقریبا تشنه به خون شده و بی‌صبرانه منتظر رسیدن به میدان نبرد هستند.

9. والس با بشیر (Waltz with Bashir)
سال اکران: ۲۰۰۸
کارگردان: آری فولمن
«حافظه پویا است، زنده است. اگر برخی از جزییات گم شوند، حافظه حفره‌ها را با چیزهایی پر می‌کند که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند». والس با بشیر یک انیمیشن مستند مبتکرانه و بسیار شخصی است، که توسط آری فولمن، فیلمساز اسرائیلی ساخته شده‌است ‌و به بررسی دوران سربازی او در طول جنگ لبنان در سال ۱۹۸۲ می‌پردازد. این اثر با درک فولمن از جنگ و یادآوری کمی از وقایع دوران جنگ شروع می‌شود. این یادآوری او را وادار می‌کند تا به‌دنبال رفقای سابقش بگردد و خاطرات تکه‌تکه شده‌اش را جمع کند.

این اثر از طریق تصاویر زنده و نشان دادن وحشت جنگ، از جمله دو قتل‌عام وحشیانه را دوباره مرور می‌کند و بیانیه‌ای درباره آسیب‌ها و خاطرات جنگ می‌دهد. والس با بشیر ترکیبی از انیمیشن، درام و ناداستان است. این فیلم جنگی مصاحبه‌هایی را از سربازان، محققان، هنرمندان و روان‌شناسان ارائه می‌دهد، که هم به یک تصویر تاریخی و هم تلاشی برای کاتارسیس تبدیل می‌شود. فولمن با ساخت این فیلم مرزهای لایواکشن و انیمیشن را جابه‌جا کرده و مهم‌ترین اثر خود را بر جای گذاشته‌است. والس با بشیر هم موردتحسین و هم بحث‌برانگیز است و حتی در برخی کشورها ممنوع شده‌است.

۸. مهلکه (The Hurt Locker)
سال اکران: ۲۰۰۸
کارگردان: کاترین بیگلو
«آنقدر صدای انفجار وجود دارد که همه ما را به سمت عیسی سوق دهد». مهلکه یک اثر تحسین‌شده و مهم است که بر روی یک واحد خنثی‌سازی بمب در بغداد در طول جنگ عراق تمرکز دارد. در مرکز این فیلم جنگی گروهبان درجه یک ویلیام جیمز با بازی جرمی رنر دنبال می‌شود، که یک متخصص خنثی‌سازی بمب جسور و بسیار ماهر است. روش‌های غیرمتعارف و رویکرد جسورانه این شخصیت اغلب او را در تضاد با اعضای تیمش قرار می‌دهد، که نگران خطرات کارهایی هستند که او انجام می‌دهد. گرچه مهلکه در جریان جنگ عراق که در آن زمان در حال گسترش بود پیش می‌رود، اما تا حد زیادی از سیاست اجتناب می‌کند و بیشتر بر روانشناسی تمرکز دارد.

به‌عنوان مثال، یک موضوع کلیدی در این فیلم جنگی ماهیت اعتیادآور جنگ و مبارزه برای سازگاری مجدد با زندگی غیرنظامی است. این فیلم درحقیقت یک مطالعه روان‌شناختی با صحنه‌هایی با تنش بالا و اکشن پر از انفجار است، که همزمان مخاطب را به فکر فرو می‌برد. درحقیقت مهلکه یک سفر در زمان جذاب از اواخر دهه ۲۰۰۰ است، که دوره‌ای را به‌تصویر می‌کشد که به‌طور چشمگیری احساسات عمومی را درباره جنگ تغییر داده‌است.

7. سقوط شاهین سیاه (Black Hawk Down)
سال اکران: ۲۰۰۱
کارگردان: ریدلی اسکات

«موضوع این بود که باید راه خود را با زور و فریب در یک دنیای خطرناک ادامه می‌دادید». سقوط شاهین سیاه تصویری دلخراش از نبرد موگادیشو در سال 1993 است که در آن، نیروهای ایالات‌متحده تلاش کردند تا محمد فرح عیدید، فرمانده جنگ سومالی را دستگیر کنند. این فیلم جنگی بر روی ماموریت سربازان آمریکایی تمرکز دارد که با سرنگونی دو هلیکوپتر توسط شبه‌نظامیان محلی، به سرعت به هرج‌ومرج تبدیل می‌شود. سربازان به‌دام افتاده در قلمرو دشمن، باید راه خود را در حالیکه با نیروهای عظیم دشمن و کاهش منابع روبرو می‌شوند، باز کنند.

حادثه‌ای که در این فیلم جنگی به‌تصویر کشیده می‌شود بسیار تکان‌دهنده و بحث‌برانگیز بود و توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد و پیامدهای سیاسی بزرگی را به همراه داشت. در این فیلم ریدلی اسکات تلاش می‌کند تا تعادلی بین ثبت وفادارانه وقایع مهم برقرار کند و همچنین تولید یک نمایش اکشن جذاب، با تاکید بر خشونت، ترس و شجاعت را با موفقیت انجام دهد. این رویکرد هم تحسین‌کنندگان و هم مخالفان فیلم را به همراه داشته‌است، اما نمی‌توان منکر قدرت جلوه‌های بصری، تدوین و بازی‌های خوب آن شد.

۶. نامه‌هایی از ایوو جیما (Letters from Iwo Jima)
 سال اکران: ۲۰۰۶
کارگردان: کلینت ایستوود
«سرنوشت کشور امپراتوری ما در دستان این جزیره است». نامه‌هایی از ایوو جیما، نبرد معروف جنگ‌جهانی دوم را از دید سربازان ژاپنی مدافع جزیره‌ای به‌تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی این فیلم جنگی ژنرال تادامیچی کوریبایاشی با بازی کن واتانابه است، که اقدامات نیروهای آمریکایی را پیش‌بینی می‌کند و از استراتژی‌های دفاعی نوآورانه برای مهار آنها استفاده می‌کند. نکته مهم این است که کارگردانی کلینت ایستوود جنبه انسانی سربازان ژاپنی را نشان می‌دهد و آنها را نه‌تنها به‌عنوان دشمن، بلکه به‌عنوان افرادی که در یک درگیری بی‌رحمانه گرفتار شده‌اند، به تصویر می‌کشد.

درحقیقت ضدقهرمان واقعی در اینجا خود جنگ است. نامه‌هایی از ایوو جیما ممکن است کمی از جاه‌طلبی‌های کلینت ایستوود دور باشد، اما به‌لطف تلاش واقعی برای ارائه گزارشی کامل از نبرد معروف و کسانی که در آن شرکت کردند، شایسته تحسین است، چیزی که بسیاری از فیلم‌های جنگ جهانی دوم فاقد آن هستند. علاقه‌مندان به تاریخ باید در نظر داشته‌باشند، که این فیلم مانند مستند اطلاعات زیادی در ختیارشان قرار می‌دهد.

5. تاوان (Atonement)
سال اکران: ۲۰۰۷
کارگردان: جو رایت
«باید چند ساله باشید تا تفاوت بین درست و غلط را بدانید؟» تاوان که از رمان درخشان ایان مک. یوون اقتباس شده‌است، فیلمی بسیار لطیف و جذاب درباره جنگ‌جهانی‌دوم است، که بیشتر در اتاق‌های ساکت می‌گذرد تا در میدان‌های جنگ. داستان فیلم جنگی تاوان در دهه ۱۹۳۰ آغاز می‌شود و بریونی تالیس جوان با بازی سرشه رونان را دنبال می‌کند. او مجموعه‌ای از وقایع را اشتباه تفسیر می‌کند و رابی ترنر با بازی جیمز مک. آووی را به جرمی متهم می‌کند که مرتکب نشده‌است.
این اتهام رابطه عاشقانه رو‌به‌رشد رابی و خواهر بزرگتر بریونی، سیسیلیا با بازی کیرا نایتلی را از بین می‌برد. با شروع جنگ، رابی برای جنگ به فرانسه فرستاده می‌شود، در حالیکه سیسیلیا پرستار می‌شود و بریونی با تاوان گناه خود دست‌وپنجه نرم می‌کند.

این فیلم جنگی هم از نظر تکنیکی و هم از لحاظ روایی متمایز است و به فیلمبرداری باشکوه، موسیقی متنی هیجان‌انگیز و رویکردی واقع‌گرایانه و روان‌شناختی درباره شخصیت‌هایش می‌بالد. تاوان مخاطب را با پرسش‌های بزرگ روبرو می‌کند و این کار را متفکرانه انجام می‌دهد. اجرای شگفت‌انگیز بازیگران تاوان در سراسر فیلم، مخاطبان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

۴. هزارتوی پن (Pan’s Labyrinth)
سال اکران: ۲۰۰۶
کارگردان: گیلرمو دل. تورو
«چوب همیشه به یاد می‌آورد که زمانی درختی زنده بوده، که نفس می‌کشیده‌است، آنهم در هر دو قلمرو بالایی و پایینی خود». هزارتوی پن، افسانه زیبای گیلرمو دل. تورو در پس‌زمینه اسپانیا پس از جنگ داخلی جریان دارد. داستان این اثر خاص درباره اوفلیا با بازی ایوانا باکرو، دختر جوانی است که هزارتویی را در نزدیکی خانه جدیدش کشف می‌کند، جایی که ناپدری او، کاپیتان ویدال با بازی سرژی لوپس، بی‌رحمانه در حال شکار شورشیان است. اوفلیا در آنجا با جانوری آشنا می‌شود که به او ثابت می‌کند که او، شاهزاده خانم گمشده یک قلمرو زیرزمینی است.

فیلم هزارتوی پن نتیجه تلفیقی درخشان از فانتزی سیاه و درام تاریخی است. کمتر فیلمی با این روایت تا این اندازه هوشمندانه ساخته شده‌است. در این اثر، مکان‌ها و موجودات جادویی به جایگاهی برای واقعیت‌های تلخ جنگ تبدیل می‌شوند. در حالیکه ممکن است برخی از شخصیت‌های فیلم واقعی نباشند، بی‌رحمی انسان بسیار ملموس به تصویر کشیده می‌شود. این فیلم شاعرانه و اسطوره‌ای، ترسناک و طلسم‌کننده، بزرگترین اثر گیلرمو دل. توروی بزرگ است.

3. سقوط (Downfall)
سال اکران: ۲۰۰۴
کارگردان: الیور هرشبیگل
«فردا میلیون‌ها نفر مرا نفرین خواهندکرد، اما سرنوشت مسیر خود را در پیش گرفته‌است». سقوط یک فیلم جنگی سیاه و ناراحت‌کننده اما مهم است، که روزهای پایانی زندگی آدولف هیتلر و فروپاشی رایش سوم در سال ۱۹۴۵ را به‌تصویر می‌کشد. فیلم جنگی سقوط بیشتر در فورربونکر یا پناهگاه هیتلر جریان دارد، جایی که هیتلر، در محاصره نزدیک‌ترین همکارانش، با شکست اجتناب‌ناپذیر نازی‌ها روبرو می‌شود.
آلمان با نزدیک شدن نیروهای شوروی به برلین روبرو است و فیلم به وضعیت روحی رو به وخامت هیتلر و یاس اطرافیانش، در این زمان می‌پردازد، که با اصالت وحشتناکی توسط برونو گانتس بازیگر بزرگ به تصویر کشیده شده‌است. هدف فیلم سقوط از توسعه این روایت، واقع‌گرایی است که از خاطرات منشی جوان هیتلر استخراج شده‌است.

کارگردانی دقیق و منسجم و تفسیر این فیلمساز از روزهای کابوس‌وار‌ هیتلر، تجربه تازه‌ای از یک واقعه تاریخی برای مخاطب رقم می‌زند. این رویدادها معمولا در کتاب‌های درسی وجود دارد، اما کارگردان الیور هرشبیگل به بیننده یادآوری می‌کند که همه این رویدادها به‌معنای واقعی کلمه حقیقت دارد. از این‌رو فیلم سقوط با قدرت صد کتاب تاریخی، تماشایش را برای هر کسی که علاقه‌مند به جنگ جهانی دوم است، ضروری می‌کند.

۲. حرامزاده‌های لعنتی (Inglourious Basterds)
سال اکران: ۲۰۰۹
کارگردان: کوینتین تارانتینو
«هر مرد تحت‌فرمان من صد پوست سر نازی به من بدهکار است». کوینتین تارانتینو با این اثر جسورانه، غیرمتعارف، شیک و گاهی حتی خنده‌دار، مهر خود را بر ژانر فیلم‌های جنگ جهانی دوم می‌گذارد. مضمون انتقام‌جویی با امضای تارانتینو در این فیلم بازمی‌گردد.
حرام‌زاده‌های لعنتی از مزرعه‌ای شروع می‌شود که ساکنینش به‌طور فجیعی توسط افراد نازی کشته می‌شوند. اما دختر خانواده موفق می‌شود که در جایی در خانه پنهان شده و جریان فیلم را رقم بزند. از جاسوسان و کارآگاهان گرفته تا گروهی که قرار است پوست سر نازی‌ها را جدا کنند، در این فیلم دیده می‌شود. ممکن است برخی از بینندگان همه‌چیز این اثر را بیش‌ازحد گیج‌کننده بدانند، اما حرامزاده‌های لعنتی یک دستاورد بزرگ برای سینمای جنگ محسوب می‌شود.

حرام‌زاده‌های لعنتی یکی از بهترین نوشته‌های تارانتینو است، که صحنه آغازین آن به‌تنهایی باعث می‌شود فیلم در تاریخ سینما جایگاهی بلند داشته‌باشد. به‌علاوه کارگردانی درجه یک و سکانس‌های تامل‌برانگیز از دیگر جنبه‌های درخشان اثر است. تعلیق، اکشن، کمدی سیاه و انبوهی از استعدادهای بازیگری و سینمایی در حرام‌زاده‌های لعنتی وجود دارد.
همانطور که تارانتینو بازنویسی شخصی خود را از تاریخ به تصویر می‌کشد، شخصیت‌های اصلی به‌سرعت تبدیل به نماد می‌شوند. در طول این فیلم جنگی، کارگردان تابوهای زیادی را هم در هم می‌شکند و راه جدیدی را برای فیلمسازان می‌گشاید. تارانتینو در حرام‌زاده‌های لعنتی ثابت می‌کند که استعدادهایش خیلی بیشتر از جسارتش در فیلمسازی است.

1. پیانیست (The Pianist)
سال اکران: ۲۰۰۲
کارگردان: رومن پولانسکی
«عشق به آزادی در سرشت هر انسانی وجود دارد». تکان‌دهنده‌ترین فیلم جنگی دهه ۲۰۰۰، فیلم پیانیست است. پیانیست یک روایت جذاب و متاثرکننده از تلاش برای زنده ماندن در طول هولوکاست است. این داستان بر اساس زندگی واقعی ووادیسواف اشپیلمان با بازی آدرین برودی، پیانیست یهودی لهستانی بزرگ ساخته شده‌است. این فیلم که در ورشو در طول جنگ‌جهانی‌دوم جریان دارد، زندگی اشپیلمان را در حالیکه شاهد تهاجم وحشیانه نیروهای نازی به لهستان و پس از آن آزار و اذیت یهودیان است، به تصویر می‌کشد.

اشپیلمان که مجبور به ورود به گتوی ورشو می‌شود، از دست دادن خانواده و وحشت هولوکاست را تحمل می‌کند و به سختی از تبعید به اردوگاه کار اجباری و مرگ فرار می‌کند. او یک پیانیست آرام و بی‌آزار است که در رادیوی ملی لهستان به اجرای قطعات موسیقی آثار شوپن می‌پردازد. اما جنگ او را نه‌تنها از خانواده‌اش، بلکه از موسیقی که عشق او در زندگی است، جدا می‌کند. او مجبور به فروش پیانوی عزیزش به قیمیت بسیار ناچیز می‌شود و البته این کمترین دردی است که به او تحمیل می‌شود. ماجراهای زیادی برای اشپیلمان رخ می‌دهد که مخاطب را بارها و بارها شوکه می‌کند.

اجرای مسحورکننده برودی لنگر اصلی فیلم است، مکملی برای فیلمنامه هوشمندانه و عینی رونالد هاروود. در طول مسیر، فیلم پرسش‌های مهمی را پیرامون انسانیت، اخلاق، جنگ، قدرت هنر و امکان رستگاری مطرح می‌کند. بنابراین پیانیست هم زیبا و هم آزاردهنده است و راه را برای بسیاری از درام‌های جنگ هموار کرده‌است.
جالب است بدانید که آدرین برودی برای بازی در این نقش مدت‌ها از خانواده و رفاه خود فاصله گرفته تا بتواند چهره و حالت شخصیت فیلم جنگی پیانیست را بازسازی کند. فیلم پیانیست یکی از شاهکارهای سینمای جنگ است که بارها و بارها ارزش تماشا دارد.

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه