خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است.

خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال غریبه

مژگان رفته پیش سینا تو اداره و تمام مکالماتش را با خان بابایی ضبط کرده و براش پخش می‌کنه سینا بهش میگه چرا باید این اطلاعاتو به تو بگه؟ به این آسونی بعد از این همه وقت! مژگان میگه نمی‌دونم من فقط ازش سوال پرسیدم درباره کار چون ازم خواسته بود که با فردی به اسم مردانی تو این چند روزه ملاقات کنم منم ازش پرسیدم درباره کار اونم اینارو بهم گفت سینا می‌پرسه مردانی کیه؟ مژگان میگه انگار یه رابطه که لیبل‌های روی داروها را عوض می‌کنه سینا می‌پرسه برای چی باید تو بری سر قرار با این آقا؟ مژگان میگه چون انگاری خانم خودش می‌خواد بره مسافرت و نیستش از من خواست که برم به نظرتون نباید این سوالارو ازش می‌پرسیدم؟ سینا میگه امکان داره بهتون شک کرده باشن که به راحتی این اطلاعاتو بهتون دادن شایدم یه نقشه باشه نمی‌دونم ولی شما محتاطانه عمل کنید.

مژگان درباره بچه‌های توی باغ ازش می‌پرسه که چه بلایی سرشون میاد سینا میگه طبق کارهایی که کردن مجازات میشن و اونایی که با پلیس همکاری کردن تو پرونده‌شون درج میشه. مژگان ازش تشکر می‌کنه، مردانی را بازداشت کردند و به اتاق بازجویی بردند. به جای سینا داوود میره. او ازش می‌پرسه که من چرا اینجام؟ واسه چی منو گرفتین؟ داوود میگه چرا؟! به خاطر عوض کردن لیبل‌های قدیمی داروها با جدید و وارد بازار سیاه کردن با چند برابر قیمت سپس ازش می‌پرسه دکتر بهرام ضیایی می‌شناسی؟ او میگه نه اصلاً کی هست! داوود می‌پرسه خانم خان بابایی چی؟ مردانی میگه نه نمی‌شناسمشون تاوان کارهایی که کردم و خودم پس میدم نه کس دیگه. داوود وقتی می‌بینه آنها را لو نمیده با کلافگی قبول می‌کنه.

شبانه سینا میره پیش مافوقش و به حاجی همه چیزو تعریف می‌کنه حاجی بهش میگه پس الان بهت ثابت شده و مطمئنی که شاهمیری تو همه این کارها دست داشته سینا تایید می‌کنه و سرشو پایین میندازه حاجی بهش میگه تو چرا خجالت می‌کشی؟ سرتو بالا بگیر زیادم درباره‌اش حرص نخور و نفرینش نکن اون بیچاره الان مرده و دستش از این دنیا کوتاهه. ناهید به خاطر وضعیت کار استرس گرفته و می‌خواد از مملکت خارج بشه دور از چشم بهرام و بقیه به خاطر همین به سینا زنگ می‌زنه و ازش می‌خواد تا همدیگه رو ببینن سینا وقتی به اون قرار میده بعد از شنیدن حرف‌هاش به اداره برمی‌گرده و برای داوود تعریف می‌کنه. داوود میگه حالا می‌خوای چیکار کنی؟ سهمشو می‌خواد بهت بفروشه داری که بخری ازش؟ سینا میگه نه این مبلغ پولو ندارم ولی باید باهاش قرار بزارم و بهش بگم که پول حاضره راه دیگه‌ای نداریم.

سینا به شرکت میره و به زویا میگه اومدم تا به عنوان مدیرعامل شرکت ازت یه امضا بگیرم زویا میگه برای چیه؟ و وقتی می‌خونه میگه این همه پولو می‌خوای چیکار کنی؟ برای چی می‌خوای؟ سینا میگه مگه نمی‌خوای مشکل شرکت حل بشه؟ خب امضاش کن زویا میگه یک میلیون دلار پوله من باید بدونم این پول برای چی می‌خوای! سینا ازش می‌خواد که بهش اعتماد کنه زویا میگه حالا من اینو امضا کنم مگه پولی هست تو حساب شرکت که می‌خوای این پولو برداری؟ سینا میگه تا هفته پیش که بود! زویا میگه اون هفته پیش بود بانک برداشت وگرنه الان خونه و ماشینو همین شرکت به مزایده گذاشته بود سینا با کلافگی می‌خواد بره که زویا میگه بزار ببینم کاریش می‌تونم بکنم، سینا ازش می‌خواد تا از ضیایی چیزی نگیره زویا قبول می‌کنه و میگه اصلاً روم نمیشه که بخوام بگیرم تا الان خیلی ازش پول گرفتم.

اما بعد از رفتن سینا او پیش بهرام ضیایی میره و ازش دوباره پول می‌خواد زویا بعد از گرفتن پول بهش میگه امیدوارم مشکلات به زودی تموم بشه که بتونیم همه بدهیامونو بهتون یه جا بدیم بهرام ازش می‌پرسه حالا این همه پولو می‌خوای چیکار کنه؟ زویا بهش ماجرای ناهید که سهمشو می‌خواد بفروشه میگه بهرام مشکوک میشه که نکنه ناهید داره همه چیشو می‌فروشه تا فرار کنه! فردای آن روز سینا بعد از صرافی با خان بابایی قرار می‌ذاره تا پولو بهش بده بهرام آدمی می‌فرسته سراغ ناهید. او با اسلحه تهدیدش می‌کنه که به مسیری که او میگه بره سپس او را در جای دور افتاده زندانی می‌کنه. بهرام وقتی به اونجا میره ناهید ازش می‌خواد تا بهش یه فرصت دیگه بده و یک ملاقاتی جور کنه تا با بالادستیا حرف بزنه اما بهرام به نوچه‌اش دستور کشتنش‌و میده و میره. موقع کشتنش او تیر را به دیوار میزنه و به ناهید میگه دیگه یر به یر شدیم و دینی به گردنتون ندارم سپس کلید را جلوش میندازه و از اونجا میره ناهید نفسی راحت می‌کشه....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه