خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال طوبی از شبکه یک همراه با پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال طوبی از شبکه یک سیما می باشید، همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال طوبی از شبکه یک همراه با پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

سریال «طوبی» به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه کنندگی سید حامد حسینی بعد از سریال «فراری» از اواسط مرداد ۱۴۰۳ به روی آنتن شبکه یک سیما رفته است. هومن برق نورد، امین زندگانی، فرهاد آئیش، شبنم قربانی، فریبا متخصص، رامین راستاد، سودابه بیضایی، پرویز فلاحی پور و رحیم نوروزی از بازیگران سریال طوبی هستند. این سریال هر شب از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما پخش می شود. 

خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال طوبی

شیث تو خونه اش مهمونی گرفته و همه اونجا هستن از فامیل گرفته تا افراد تو حزب. هاله تو یه فرصت مناسب میره تو اتاق پسرش یوسف و اونو در آغوش میگیره سپس میبرتش به اتاق خودش طبقه بالا. همگی در حال خوشگذرونی تو حیاط هستن که یکدفعه حمزه چشمش می افته به پنجره اتاق هاله که بچهتو بغل اومده لب پنجره اتاق او تو صورت خودش میزنه و میگه وای بچه ام! یوسف! همه بهش نگاه میکنن و هاج و اوج نگاه میکنن که چه اتفاقی افتاده؟ آنیه میگه برو عقب عزیزم بچه میوفته! اما او که حسابی ترسیده یه قدم هم نمیره عقب. آنها میرن به دم در اتاق هاله و ازش میخوان تا درو باز کنه اما او توجهی نمیکنه شیث خودشو کنترل میکنه و با مهربانی بهش میگه عزیزم دخترم این درو باز کن باهم حرف بزنیم اما او اعتنایی نمیکنه.

ساعد میگه چرا درو نمیشکنین؟ و شیشه رو میشکنه تا درو باز کنه که. هاله بهشون میگه نیاین تو وگرنه میپرم پایین! آنیه به ساعد میگه دست نگه دار تحریکش نکن. غزال با پریزاد حرف میزنه و میگه عزیزم الان طوبی میاد میخواد بیاد دنبالت بیا درو باز کن! طوبی از راه میرسه و با دیدن پریزاد یا همان هاله حسابی میترسه و ازش میخواد بره عقب سپس سریع خودشو بالا میرسونه او با پریزاد حرف میزنه و راضیش میکنه تا درو باز کنه وقتی به داخل میره یوسفو حمزه سریع میگیره و شیث سیلی تو صورت پریزاد میزنه و به سعید و ساعد میگه که بندازینشون تو انباری پایین تا به حسابشون برسم. آنهارو میبرن به انباری و سعید برخلاف ساعد ازشون معذرت میخواد و از اونجا میرن شیث داخل میره و به هاله میگه تو داشتی پسرمو میکشتی نمیزارم یه لحظه ببینیش! خودتم به درک واصل میکنم و میره طوبی هاله را آروم میکنه و میگه نگران نباش چیزی نمیشه.

فتاح و زنش و همراهشون رفتن به خونه هله دنبال طوبی اما میبینن که اونجا نیست و جا میخورن اونا همونجا صبر میکنن تا ببینن خبری ازش میشه یا نه.  سعید و غزال به کمک هم طوبی و پریزادو نجات میدن و اونارو از در پشتی میبرن بیرون غزال سوئیچ ماشینشو میدن بهش و میگن که از اینجا برین اما پریزاد میگه من بدون یوسف هیچجا نمیرم! غزال میره داخل و به سعید میگه او یوسف را از اتاقش برمیداره و سریعا میرسونه دستشون اونا میخوان برن که میبینن هرچی استارت میزنن ماشین روشن نمیشه. حمزه میبینه در اتاق بازه و وقتی میره داخل متوجه میشه که یوسف نیست او به خدمه میگه برو ببین انباری پایین درش بسته ست یا نه کسی هست توش یا نه او قبول میکنه.

ولی وقتی میاد میگه کسی اونجا نبود حمزه به شیث خبر میده او میگه شما نزارین کسی چیزی بفهمه من میرم دنبالشون. طوبی و پریزاد موفق نشدن برن چون ماشین روشن نمیشه شیث با اسلحه میارتشون بیرون که هاله با چوب میزنه تو سر شیث و از اونجا با ماشین میرن به آدرسی که غزال داد بهشون و گفت اینجا امنه. حمزه همه رو خبر میکنه و میگه شیثو کشتن! آنها سریعا شیثو به بیمارستان میرسونن که دکتر میگه وضعیتش وخیمه. ساعد با عصبانیت میگه هرجا باشه اون زنیکه رو پیدا میکنم میکشمش جنازه شو هم از سر در اون عمارت فخرالدین آویزون میکنم! و با ۳تا  از مأمورین میره دنبالشون. اونا میرن به خونه هله که با فتاح و همراهانش روبرو میشن و شروع میکنن به کتک زدنشون که طوبی کجاست؟ فتاح میگه نمیشناسمش او میگه نمیشناسیشو گردنبند بچه هاش دستته؟ و ازش میخوان تا بگه طوبی کجاست اما اونا چیزی نمیگن....

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه