خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس
در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).
خلاصه داستان قسمت ۴۶ سریال ترکی قضاوت
متین پیش ایلگاز میره و ازش میخواد یه چیزی بخوره سپس با دیدن اطلاعات میگه هنوز بهت اطلاعات میدن؟ کاری میکنی که پای ارنو بشکونم؟ سپس ازش میخواد تا دور بمونه و شغلشو به خطر نندازه اما ایلگاز میگه تو چی میخوای از من بابا؟ چیزی که خودت انجام ندادی به خاطر مامان شغلتو به خطر انداختی پس چرا همچین توقعی از من داری؟ سپس میره. مردان و چینار در حال بیرون رفتن از خانه هستن که ایلگاز آنها را میبینه و چینار بهش میگه که تو نمیدونی داداش من تو قهوه خونه بابابزرگ کار میکنم و میره.
مردان با ایلگاز راهی میشه تا باهمدیگه صحبت هم بکنن. گل به آیلین میگه اگه چیزی درست کنیم میزارن ببریم زندان؟ مثلا بورک اسفناج؟ عثمان میگه فکر نکنم بزارن ولی گل میگه من درست میکنم میزارن حتما و میره. آیلین به پارلا میگه برو حاضرشو باید بری مدرسه اما پارلا میگه من نمیرم آیلین میگه من دارم تمام تلاشمو میکنم تا تورو درک کنم تو هم باید کمک کنی! گواهی درمانیت مهارتش تموم شده باید برگردی مدرسه! پارلا میگه الان برنمیگردم همشون میخوان بپرسن چیشده؟ چرا اینجوری شدی؟ نمیخوام تحت فشار بزارنم!
عثمان میگه باشه تو لباساتو بپوش باهم میریم اگه اوضاع خوب بود که هیچی میری اگه نه برمیگردیم حداقل یه هوایی هم به سرت میخوره خوب؟ اوزلم به اداره پیش ارن میره و ازش درباره کارهاش میپرسه و میگه که فاصله بگیره و کاری به کارشون نداشته باشه ارن بهش میگه چه توقعی داری؟ که اصلا بیخیال بشم؟ نمیتونم! اوزلم میگه اون دیگه مشکل توعه و میره.
جیلین با یه نفر تو زندان هم کلام میشه و بهش میگه تو بچه داری؟ داشتی حرف میزدی فهمیدم! اون زن میگه آره ۵ ماهشه جیلین میگه خیلی کوچیکه که! اون زن میگه آره نمیزارن بیاد پیشم جیلین تایید میکنه و میگه آره خوب اینجا سلول موقته سلولت که مشخص بشه میزارن بیاد پیشت. اون زن خوشحال میشه و میگه راست میگی؟ جیلین میگه آره خیلی کوچیکه به احتمال زیاد میزارن!

قسمت ۴۶ سریال ترکی قضاوت
پارس پیش ارن میره و میگه انگاری ایلگاز دیروز اومده دنبالت درسته؟ ارن تایید میکنه و میگه آره دوست که هستیم دوستی که نباید دیگه قطع بشه ارن میگه بله دوست خیلی خوبه اونم هرکی یه دوست مثل تو داشته باشه! سپس بهش اخطار میده که اگه چیزی بفهمه که اطلاعاتی بهش داده واسش بد تموم میشه سپس میره.
متین پیش ارن میره و بهش میگه چیشده؟ پارس چیکار داشت؟ ارن میگه اخطار درباره ایلگاز که اگه یکبار دیگه ببینه دور و بر منه بد تموم میشه و از این حرفا! متین با عصبانیت میگه این پرونده را ازت میگیرم متین دنبالش میره و خواهش میکنه که این کارو نکنه اما متین پرونده را به یکی دیگه میده و به ارن میگه دوست خوب این نیست که همیشه پیششون باشی تو همه شرایط! اینه که بسنجین موقعیتش به خطر نیوفته!
جیلین به اتاق مشاور میره که مشاور اونو با یه نفر دیگه اشتباه میگیره. جیلین میگه اونی که شما میگین من نیستم بهتره اگه نمیتونین از پس مسئولیت کارتون بر بیاین قبول نکنین یا دستیار بگیرین واسه خودتون! کلی آدم اون تو هستن که به امید شما اونجان که سلولشون مشخص بشه! یه مادر اونجاست که از بچه ۵ ماهه اش دوره! و با عصبانیت میخواد بره که مشاور بهش میگه حق دارین معذرت میخوام روز خیلی شلوغی داشتم خسته شدم سپس ازش میخواد بشینه تا با هم مشاورشونو شروع کنن.
مشاور ازش میخواد هرچی تو ذهنشه بگه جیلین شروع میکنه از بیمارستان به بعد هرچی یادش میادو میگه. جیلین میگه یادمه تو ماشین یه جای تنگ بودم انقدر تنگ که دستم خواب رفته بود از صداش چندشم میشد از اون صوت زدناش خانه هاش مور مورم میشد! مشاور بهش میگه چه بویی یاد میاد؟ بو تو برگشت حافظه خیلی مؤثره! جیلین میگه بوی الکل و خون تو بیمارستان بوی چنار اونجا پر از درخت های چنار بود مشاور میگه خیلی خوبه ادامه بده اما جیلین دیگه چیزی یادش نمیاد و عصبی میشه.
ایلگاز در حال رفتن به دادگاه هست که جلوی در یکتا با صدای بلند اونو متهم میکنه به سوء استفاده از موقعیتش تا زنشو نجات بده و میگه ازش شکایت میکنه ایلگاز میگه هروقت مدرک داشتی بعد حرف بزن وگرنه الان به جرم اتهام به دادستان بازداشتت میکنم و میره. زینب دادستان زندان به ایلگاز زنگ میزنه و میگه که با معاینه مشاور نظرش اینه که به راحتی تو زندان چیزی یادش نمیاد درصدش کمه ایلگاز تشکر میکنه و با عصبانیت تلفنو قطع میکنه. به ارن زنگ میزنه و میگه نتیجه آزمایش خاک اومد؟
ارن میگه حتما اومده ایلگاز میگه خوب باید به زور حرف از دهنت بکشم؟ ارن میگه پرونده را بابا متین ازم گرفت و داد به یکی دیگه منم دیگه در جریان نیستم ایلگاز دلیلشو میپرسه که ارن میگه حفاظت از تو ایلگاز بعد از قطع تماس پرونده ها را به میریزه و از اتاقش بیرون میره. او تو راهرو متین را میبینه که به اتاق پارس میره سریعا به اونجا میره و میگه اون چی بود آوردی؟
متین جلوشو میگیره که حد خودشو بدونه پارس به اونجا میاد و با دیدن ایلگاز بهم میریزه. پارس به طرف اتاق دادستان کل میره و میگه دیگه نمیتونم ایلگازو کنترل کنم هرکاری میخواین بکنین! ایلگاز تو اتاقش استعفا نامه ی خودشو مینویسه و پیش متین پدرش میره متین با خوندن نامه جا میخوره و میگه این چیه؟ یعنی چی؟ ایلگاز میگه من نمیتونم خودمو کنترل کنم پس تا قبل از لکه دار شدنم میخوام استعفا بدم و از اونجا میره….
نظر شما