خلاصه داستان کامل قسمت هشتم سریال نجلا ۲

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت هشتم سریال نجلا 2 را می خوانید: با ما همراه باشید.

خلاصه داستان کامل قسمت هشتم سریال نجلا 2

در این مطلب از سایت پایگاه خبری صفحه اقتصاد، خلاصه داستان قسمت هشتم سریال نجلا 2 را می خوانید. این سریال یکی از پربیننده ترین سریال های اربعین در سال 1399 است که به واسطه موضوع و بازی خوب حسام منظور در نقش عبد دشتی توجه همه را به خودش جلب کرد. این سریال هر شب ساعت 20:45 دقیقه از شبکه 3 سیما پخش می شود.

دو مرد با هم صحبت می کنند و یکی از آن ها که مشخص است نظامی ارتش بعثی ها است می گوید صدام گفته جنگ می شود و کمی با هم حرف می زنند.
عدنان به همراه نیرو هایش به سراغ کسی رفته اند و او را دستگیر می کنند که می توان حدس زد عباس، برادر نجلاس…
عبد هم چنان کابوس می بیند که رئیس زندان بعثی ها و نیروهایش به دنبال آن ها هستند و قصد دستگیر کردنشان را دارند که از خواب می پرد و دست و صورتش را می شوید.
عبد در خانه شان به همراه مصطفی و عطا و دایی اش گوسفند سر بریده اند و کباب درست می کنند که شیخ ابراهیم و خانواده اش به آن جا می روند.
همه خانواده ها به داخل می روند که عبد و نجلا در حیاط می مانند و با هم کمی حرف می زنند که ثریا به کنارشان می رود و عبد را به داخل خانه می فرستد و خودش بابت رفتار هایش از نجلا عذرخواهی می کند و او را عروس خطاب می کند و با هم به داخل می روند.
همه دور هم جمع شده اند و از فرار آن ها حرف می زند که حرف عدنان به میان کشیده می شود و عبد با حال گرفته به بهانه حسین به حیاط می رود، نجلا می خواهد به دنبالش برود که شیخ ابراهیم به او اجازه نمی دهد.
عبد در حیاط با حسین صحبت می کند و به او موتور سواری یاد می دهد که شیخ ابراهیم به کنارشان می رود و شروع به حرف زدن با عبد می کند.
عبد که می فهمد شیخ ابراهیم می خواهد درباره نجلا و عدنان حرف بزند، حسین را به دنبال نخود سیاه می فرستد.
عطا در خانه با بلوف هایش سر همه را گرم کرده است و می خندانندشان.
شیخ ابراهیم با عبد حرف می زند و می گوید که من پدر بودم و نمی توانستم چشمم را روی دخترم ببندم اما نجلا به خاطر تو با همه جنگید و نتونست تو را از دلش بیرون کند و نجلا بی وفایی نکرده است و این اتفاق را بگذار پای من…
عبد می گوید که من برای ثریا هم پدر بودم و هم برادر و خوب این حرف های شما را می فهمم.
شیرین برای عطا لباس خریده است که او پوشیده و شیرین قربون صدقه اش می رود که عطا احساساتی می شود و گریه می کند که شیرین به او می گوید پدرم دم مرگش وصیت کرده بود که این جا رو با هم بگردونیم و کمی بهش رسیدگی کنیم که عطا پیشنهاد می دهد آن جا را با عبد به مکانیکی تبدیل کنند و با عبد کار کنند که شیرین عصبی می شود و می گوید این ها آرزوی من است که تلفن مغازه زنگ می خورد و شیرین می گوید این مزاحمم است و عطا را می فرستد تا بزنتش که عطت به کیوسک تلفن می رود و مرد گنده ای را می بیند و بدون هیچ حرفی راهش را می کشد و می رود.
عبد، نجلا و حسین را به هاسپیتال رسانده است که حسین به دنبال بازی اش می رود و با نجلا روی نیمکت بیمارستان می نشینند و عبد می گوید که تنها یاد و خاطر تو کاری می کرد که من به مرگ دست ندهم.
عبد منتظر حرف زدن از طرف نجلا است اما او شلوغی را بهانه می کند که به عبد بر می خورد و وقتی از زبان حسین می شنود که عدنان برایش عینک خریده حسابی اختیارش را از دست می دهد و شروع به داد و بیداد می کند.
نجلا آرامش می کند اما عبد حسابی عصبی و ناراحت است و به نجلا می گوید که او هیچ وظیفه ای نسبت بهش ندارد و قرار نیست چون به خاطرش به زندان رفته با او ازدواج کند و خلاص که نجلا هم می گوید خلاص و خداحافظی می کند و می رود.
عبد هم دست حسین را می گیرد و با او می روند.
شیرین بر سر عطا داد و بیداد می کند و می گوید این مزاحم و خودم صد بار زدم و اگر تو نزنیش و کشون کشون نیاریش اینجا حق نداری تو محل آفتابی شوی..
عدنان عباس را به زندان برده است و به رئیس زندان می گوید که بابد مثل چشم هایت مراقبش باشی و نگذاری که اذیت شود، چرا که او فامیل من است.
عدنان و باقی بعثی ها در شهرشان می گردند و عده ای را دستگیر می کنند.
دختر عرب در خانه شان خواب است که تلفنشان زنگ می خورد و پدرش جواب می دهد که مشخص است خواهرش است و می گوید خودش را سریع می رساند و با دخترش به بیمارستان می روند.
مرد با شوهر خواهرش حرف می زند و می گوید آن ها آدم های عدی بودند و گفتند تو و خانواده ات را می کشیم که مرد ارتشی می گوید صدام به من اسلحه داد و گفت اگر عدی به ناموست چشم دارد باید او را بکشی اگر نه مرد نیستی

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان