خلاصه داستان قسمت ۳۴ سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت 34 سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد، با ما همراه باشید. حکایت گلنار و اسماعیل که در

خلاصه داستان قسمت 34 سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت 34 سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد، با ما همراه باشید. حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دل‌هاشان با مهر و محبت هم بافته می‌شود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا می‌کنند و…

اکبر کنار گلنار نشسته و از تمام دلتنگی هاش برای گلنار میگه و دوست داره همه چیز برگرده به عقب.
گلنار به حرفای اکبر گوش میده و بهش قول میده همه چیز مثل قبل بشه.
گلنار در اتاقش نشسته، لباس مادرش را در آغوش کشیده و گریه می کند، بعد از آن به سراغ صندوقچه مادرش می رود و در آن نامه ای را می بیند که نظرش را جلب می کند و شروع به خواندن آن می کند.
بعد از تمام شدن نامه، گلنار بهت زده آن را در لباسش قایم می کند و به حیاط عمارت می رود و از دور به تفنگ چی ها که دم در گرمابه نشسته اند، نگاه می کند و کمی بعد نا امید به داخل اتاقش بر می گردد.
تقی خان در گرمابه خوابیده است، از طرفی دیگر صفی الدوله و شازده آصف میرزا با هم حرف می زنند، صفی الدوله قصد برگرداندن میرزا رضا را دارد اما شازده آصف میرزا او را به سخره می گیرد و می گوید تو میرزا رضا را خیلی دست بالا گرفتی و او اصلا شخص مهمی نیست و بهتره انقدر کتاب نخونی.
آسیه در مطبخ جلوی ندیمه ها ایستاده و میگه باید تا اومدن میرزا رضا آبرو داری کنیم و نذاریم آب از آب تکون بخوره و بعد از کلی فکر کردن و پیشنهاد دادن میگه باقالی قاتوق درست می کنیم و هر کسی را مسئول انجام کاری می کند، آسیه در حال پیمونه کردن برنج است که مصیب صداش می کنه و بیرون از مطبخ بهش میگه باید تو از اول می گفتی نه که آسیه میگه اگر زیر دست من کار کردن برات سخته یه مدت جای دیگه کار کنه تا همه چیز درست بشه.
تفنگ چی ها وسایل میرزا رضا را می گردند تا ارتباط او با قاجار و تقی خان را پیدا کنند که چشم یکی از تفنگ چی ها به عکس معشوقه میرزا رضا می افتد و شروع به، به به و چه چه می کنه که چاوش عکس را ازش می گیرد و او را پی کار دیگری می فرستد.
عباس قلی نامه ای را به صفی الدوله داده و به او میگه نامه طاووس الملوک است، چاوش در حضور همه نامه طاووس الملوک را می خواند که باعث عصبی شدن شازده آصف میرزا میشه و مظلوم نمایی صفی الدوله هم پاسخ گو نیست و او را بیرون می کند.
آسیه استرسی شده و تو مطبخ به همه گیر میده و با همه دعوا می کنه که با دیدن غر غر های صفورا بر سر گلی او را به همراه سینی غذا به سیاه چاله تقی خان می فرستد، گلی از فرصت استفاده می کنه تا هم دیداری با پدرش تازه کند و هم برای پدرش نامه ای که در وسایل مادرش بود را ببرد.
گلنار یواشکی به پدرش میگه تو نامه نوشته شده که آصف، قجر نیست که همون لحظه صفی الدوله از راه می رسه و گلی یواشکی نامه را در لباسش قایم می کند و می رود.
صفی الدوله دوباره کنار تقی خان می رود و به او میگه بگه نامه کجاست و قائله را ختم به خیر کنه که تقی خان میگه از این همه باهوشی و کیاست تو در عجبم که چطور هیچی درباره گذشته آصف و طاووس نمی دونی و می خوای یه غیر قجری رو به تخت بنشانی که صفی الدوله جا می خوره اما در سکوت میره.

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان