خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).

خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت

پارس به بیمارستان میره و آمار میگیره ایلگاز میگه هنوز از اتاق عمل بیرون نیومده با شیء تیزی مجروح شده. امید میاد و میگه چیزی پیدا نکردیم بعد از کلانتری جای خاصی نرفته ایلگاز با کلافگی میگه پس کار کی میتونه باشه؟ توچه تو فکر میره و میگه تو کلانتری بابام یعنی شوهر مامانم ماجرای مارو فهمید خیلی عصبی شد دعواشون شد شاید کار اون باشه! همگی تو فکر فرو میرن. مامور پلیس پیش دادستان دریا میره و میگه قاتل را لب مرز گیر انداختیم داشت فرار میکرد دادستان دریا خوشحال میشه و میگه آهان همیشه از همین خبرها بدین بهم و میره.

متین پیش مردان میره و میگه وقتی اون عوضی از پدر جیلین گفته یعنی از همه چیز خبر داره و به غیر از خودش یه نفر دیگه هم میدونه که کاراشو میکرده از طرفی کشتی هم داره میاد و وقتی ببینن ظفر اونجا نیست میوفتن دنبالش و ایلگاز ساکت نمیشینه تا مسئول این کارو پیدا نکنه! جنازه رو اگه خودمون پیدا کنیم یه چیز بقیه پیدا کنن یه چیز دیگه! و ازش میپرسه که تو این کار کمکش میکنه یا نه! مردان میگه تو این ماجرا فقط پسر تو درگیر نیست پسر منم درگیره و حتی نوه ی دادستانم! و قبول میکنه که تو این کار بهش کمک میکنه.

ایلگاز و پارس به طرف مغازه فاتح میرن و وقتی میبینن اونجا نیست دونفر از دوستاش اونجان آنها را با خودشان میبرن. یکتا و جنید با دوست سردار به جنگل همان جایی که ظفر را خاک کردن میرن. آنجا بهشون میگه من دیگه نیستم تا اینجا آوردمتون دیگه با من کاری ندارین اما یکتا میگه نه دیگه ما به یه بیل زن احتیاج داریم به سر و وضع ما نگاه کن به نظرت به ما میخوره بیل زن باشیم؟ شب باید بیایم همونجوری که دفنش کزدی بیاریش بیرون!

شب فاتح به توچه زنگ میزنه. توچه با شنیدن صدای اون عصبی میشه و میگه چرا این کارو کردی؟ داشتی میکشتیش! فاتح میپرسه الان حالش خوبه یا نه؟ نمرده که نه؟ توچه میگه نه نمرده سپس فاتح میگه خوب من تو خونه پول دارم جوری که مامانتم نفهمه به دستم برسون من میرم و تو با مادر و پدرت به خوبی زندگی کنین منم فراری باشم بهتر از زندان رفتنه! توچه قبول میکنه. توچه به خانه میره و به هوای دوش گرفتن میره حمام و از اونجا پولو برمیداره سپس سر قرار با فاتح میره اما توچه به پلیس ها هم خبر داده و به محض اومدنش ایلگاز از پشت او را میگیرد و سوار ماشینش میکنن.

قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۷۵ سریال ترکی قضاوت

فاتح داد میزنه که حساب این کارو از تو و اون مادرت میگیرم! دادستان دریا از قاتل پینار که لب مرز دستگیر شده بود بازجویی میکنه، یکتا وکیلش شده و ازش میخواد تا حرفی نزنه پارس میره بیرون از اتاق و پرونده اون پسر را میگیره و با خوندش فکری به سرش میزنه. پارس وارد اتاق میشه و با اشاره به دریا میفهماند که باهاش همکاری کنه و کل خانواده اش را مقصر جلوه میده و میگه همشون تو این همکاری داشتن اون پسر استرس میگیره ولی خودشو کنترل میکنه تا چیزی نگه. شب یکتا با جنید به جنگل میرن و جنازه را به سطح های بالایی خاک میاره.

یکتا بهش میگه کامل جنازه را بیرون نیار ما نباید کاری کنیم حتی نباید دستمون بهش بخوره خود بارون و برف کارو درست میکنه فقط دستش بیرون باشه کافیه و از اونجا میرن. ارن به بخش منتقل میشه و توچه به همراه ایلگاز و جیلین و متین و پارس به ملاقاتش میره. فردای آن روز فاتح را به اتاق ایلگاز میبرن و تا ازش بازجویی کنه فاتح اول میگه من کاری نکردم که ایلگاز عصبی میشه و یقه اش را میگیره و با عصبانیت تهدیدش میکنه که بهتره خودش با زبون خودش بگه!

آیلین به جیلین پیام میده که باید درباره پارلا باهات صحبت کنم جیلین به ایلگاز میگه تو دفتر میمونم بعدش میام اونجا. پارلا وقتی میرسه سریعا به سرویس بهداشتی میره آیلین از فرصت استفاده میکنه کارت شناسایی جعلی به همراه حساب بانکی که پارلا باز کرده را بهش میده و میگه ببین اینارو! واسه چی باید همچین کاری کنه؟ پارلا وارد چه کاری شده؟ جیلین میگه ۹هزارتا؟ خیلی زیاده از کجا آورده؟ آیلین میگه اومدم تا تو ازش بپرسی جیلین بهش میگه تو از اینجا برو از تو میترسه من باهاش حرف میزنم و هرچی گفت بهت میگم آیلین قبول میکنه.

پارلا وقتی از سرویس میاد جیلین جلوش میزاره کارت و حساب بانکیشو و میگه اینا چیه؟ پارلا استرس میگیره و چشماش پر از اشک میشه جیلین عصبی میشه و بهش میگه این هرچی باشه من میفهمم ولی بهتره خودت الان بگی وارد چه کاری شدی؟ چیکار داری میکنی؟ پارلا از ترس گریه میکنه. یه زن و مرد به همراه سگشون تو جنگل در حال راه رفتن هستن که سگشون میره سمت جنازه ای که سردار خاک کرده بود آنها جا میخورن و مرد با ترس میگه این جنازه ست زنگ بزن به پلیس!

ارن در بیمارستان حالش بهتر شده. متین تو اداره پلیس هست که یه مامور میاد و میگه گزارش یه جسد دادن منتظر دستور شمایین تا اکیپ بفرستم اما متین که نمیدونه اون ظفر هستش یا نه میگه نه خودم میرم باید برم ببینم چی به چیه! و با ترس و استرس به طرف محل میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان