خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne). این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت

یکتا میگه این کفن خودش یه تهدیده! سپس به خدمتکارش میگه اینو بزار تو پلاستیک جنید میخواد بره بده بهش. سپس پیش سدا میره و میگه پست این نوچ نوچ کردنات چیه؟ سدا میگه این که پشت تمام این قضیه ها تو باشی! یکتا میگه اون پسرم بود! واسه چی همچین چیزی میگی؟ سدا میگه کتابمو با یه تصادف ساختگی دزدیدی بعدم انگینو مسموم کردی تا به بیمارستان بره بعدشم که فراریش دادی ندادی؟ اینجوری هم از شر انگین خلاص میشدی هم منو تو زندان مینداختی! یکتا میگه من از تو خیلی راستگوترم آره من انگینو فراری دادم ولی نکشتمش! سدا میگه اگه تو نکشتیش پس کی کشته؟ سپس میخواد از اونجا بره که یکتا بهش میگه بیا وکیل ما بشو اما سدا میگه من آخرین وظیفه ام اینه که تو مراسم انگین شرکت کنم بعدش میرم. جیلین تو سلول هست که یکی از هم سلولی هاش کنارش میره و جیلین میگه چند وقته اینجایی؟ او میگه با امروز میشه ۳ روز و شروع میکنه به تعریف کردن که من مدیر مالی یه شرکت بین المللی بودم که به جرم اختلاس گرفتنم ولی ای کاش پولش میومد تو جیب من دلم نمیسوخت! بازیم دادن بی شرفا، فکر نکنی که اینارو میگم چون وکیلیا من خودم وکیل دارم یکتا تیلمن. جیلین با شنیدن این اسم جا میخوره و از اونجا میره. بعد از چند دقیقه ایلگاز به ملاقات جیلین میره. جیلین با دیدنش او را در آغوش میگیره و گریه میکنه ایلگاز آرومش میکنه و میگه نترس همه چیز درست میشه سپس بعد از آروم شدنش مینشینند. او به جیلین میگه تنها راه حل شدن این معما به یاد آوردن اون شبه! واست دفتر و خودکارم گذاشتم تو وسایل هرچی یادت اومد حتی خواب دیدی هم بنویس جیلین قبول میکنه. سپس بهش میگه زیر قفسه سینه ات کبود بود رد پا بود! یادت میاد که کی اون شب پاشو گذاشته بود روت؟ جیلین یادش نمیاد ولی با دست زدن میگه آره درد میکنه!

قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۴۵ سریال ترکی قضاوت

ایلگاز بهش میگه اصلا تو که تیراندازی بلد نیستی! چجوری میتونستی انقدر دقیق بزنی؟ جیلین یادش میاد که قبلا آموزش تیراندازی دیده و با انگین هم یکدفعه مسابقه گذاشته بود که برنده شد و انگین باید واسش اسکندریه کباب میخرید. جیلین گریه میکنه و به ایلگاز میگه برای اولین بار یه نفر بیشتر از خودم بهم اهمیت میده و مواظبمه سپس به ایلگاز میگه متاسفم ببخشید که شرمنده ات کردم و میره. ایلگاز پیش ارن میره و باهمدیگه صحبت میکنند. ارن به ایلگاز میگه که پارس به همه گفته تورو از ماجرا دور نگه داریم کار اشتباهی نکن داداش واست بد میشه ببین همه داریم رو پرونده کار میکنیم حلش میکنیم نگران نباش بسپارش به من! ایلگاز بهش میگه زیر قفسه سینه جیلین کبودیه انگار رد پاست! اون کت قرمز جیلینو بررسی کن ببین رد کفشی روش هست یا نه! متعلق به انگین هست یا نه! ارن میگه باشه الان میرم ببینم چی به چیه. سپس به داخل میره و عکس لباس جیلین و کفش انگین را از پرونده برمیداره و کپی میکنه و به ایلگاز هم میده سپس باز هم تاکید میکنه تا نه خودشو نه جیلین و نه پدرشو تو دردسر نندازه و بهش اعتماد کنه ایلگاز قبول میکنه. سدا تو رستوران نشسته و اخبار مرتبط با انگین و جیلین را میخواند که لاجین با گریه پیشش میره. سدا با دیدنش جا میخوره و بهش میگه چیشده؟ چیزی شده؟ اتفاق جدیدی افتاده؟ لاجین میگه یکتا! سدا میگه باز چیکار کرده؟ لاجین میگه نباید حتما کاری کنه که اصلا وجودشم دیگه عذاب آورده و نمیتونم تحمل کنم! اون نگاه های تحقیر آمیزش که از بالا میبینه منو نجات بده از دستش! سدا بهش میگه تو هم به اون چیزی فکر میکنی که من فکر میکنم؟

زیر سر خودشه؟ لاجین میگه نمیدونم شاید هم کاری کرده که این اتفاق باعثش شده باید بفهمیم چی به چیه! جنید به یکتا زنگ میزنه و میگه واستون خبر دارم یکتا میگه اگه خبر خوبیه بگو جنید تایید میکنه و میگه ایلگاز رفته بوده انگاری سر صحنه جرم. تازه از ثبت مدارکم عکس گرفته. یکتا میگه چی؟ این جرمه! داره از موقعیتش سوء استفاده میکنه! شاید صحنه جرمم تغییر داده باشه! سپس بهش میگه کارهای اداریشو بکن باید شکایت کنم. لاجین وقتی به خانه میرسه یکتا ازش میپرسه کجا رفته بودی؟ لاجین میگه پیش سدا خواستم نره پیشم بمونه یکتا میگه کنجکاو شدم جوابشو بدونم؟ لاجین میگه فکر کنم بره زیاد نمونه و به بهونه حال بدش میره تا بخوابه. ایلگاز به خاطر حال بدش کسله و به اتاق خودش میره و میگه میل به غذا نداره. چینار واسش خوراکی میبره و باهاش حرف میزنه تا کمی حالش خوب بشه سپس دفنه به اونجا میاد و میگه واست کیک آوردم داداش ایلگاز تا حالت خوب بشه خودم درست کردم! سپس ایلگاز میبوستش و میگه من با دیدن شماها حالم خوب میشه سپس هردویشان را در آغوش میگیره و می بوستشان. چینار به اتاق پدر بزرگش میره و میگه بابابزرگ! مردان از خواب بیدار میشه میگه چیشده؟ چینار میگه حالا که انگینو تو میگی نکشتی باید قاتل اونو پیدا کنی!هرجور که شده! داداشم تو این وضعیت دوام نمیاره! حالش خیلی بده! باید پیداش کنی بابا بزرگ! مردان تایید میکنه و میگه باشه سپس دوباره میخوابه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان