خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید

خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت (yargi) + عکس

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne). این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت

ارن با توچه به بازداشتگاه رفته و از پشت دیوار به حرف هایش گوش میده که فاتح بهش میگه من مادرتو دوست دارم دیگه دست روش بلند نمی کنم قول میدم توچه میگه اگه یه بار دیگه همچین غلطی بکنی خودم ازت شکایت می کنم! ایلگاز و جیلین به اتاق پارس میرن از طرف دیگه ارن جواب آزمایش را گرفته و به اونجا میاد و میگه آزمایش نشون داده که از طریق کتاب مسموم شده و دی آن ای انگین هم روی صفحاتش بوده، حتما با ورق زدن هر صفحه آب دهنشو میزده به انگشتش که مسموم شده الان دارن آزمایش میکنن ببینن دی ان ای دیگه ای پیدا میکنن یا نه. چینار به محل کار مردان میره که او با دیدنش میگه چرا اومدی پسرم؟ حرف باباتو چرا گوش نکردی؟ مگه نگفت نیای اینج؟ چینار میگه من دیگه بچه نیستم که بخوام به حرف بقیه گوش کنم اگه بچه بودم چرا. مگه شما به حرف پدرتون گوش دادین؟ مگه خود پدرم گوش داد به حرفتون؟ و شروع میکنن به بازی کردن. انگین به هوش اومده که دکتر به سدا میگه اگه از نظر پلیس مشکلی نیست میتونین کوتاه برین ببینینش سدا میگه من وکیلشم مشکلی سپس میره حاضر میشه و وارد اتاق می شود. او انگین را صدا میزنه و میگه این چه کاری بود که ما کردیم؟ این همه دشمن واسه خودمون درست کردیم! تورو میخواستن بکشن منو تهدید کردن! یه دختر بچه به خاطر ما داشت می مرد خانواده اش حالشون داغون بود! مگه تو به من قول نداده بودی که واسه کسی هیچ اتفاقی نمیوفته؟ انگین میگه خاله من داشتم میمردم الان متوجهی که داری چی میگی؟ سدا بهش میگه الا باید تو خوب بشی ولی وقتی خوب شدی و دیگه همه چیز تمومه من دیگه نیستم! انگین به سدا میگه رفتی بیرون به بابام بگو بیاد سدا میگه فکر نکنم بزارن اون بیاد! انگین بهش میگه خاله جان به بابام بگو بیاد کارش دارم!

قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۴۰ سریال ترکی قضاوت

جواب آزمایش دی آن ای کتاب حاضر میشه و متعلق به سداست آنها جا میخورن و پارس به ارن میگه برو سدارو بیار ولی نگو واسه چی بگو دادستان پارس کارت داره. یکتا و لاجین وقتی میفهمن که حال انگین انقدر خوب سده که میتونه حرف بزنه خوشحال میشن سپس بهش میگه انگین میخواد ببینتت. یکتا پیش انگین میره و میگه خوشحالم که حالت خوبه ببین چیکار کردی با خودت! الکی واسه خودت دشمن درست کردی خدا میدونه از بین اونا کدومشونه! انگین میگه اونا قصد جون منو کردن اگه باز هم ادامه بدن چی؟ من میترسم به اون زندان دیگه برگردم! نمیخوام برگردم سپس میگه قرار بود منو فراری بدی چیشد؟ یکتا میگه یه نقشه بی نقص کشیده بودم اونم پرونده بیمارستانو رو کردم همون پرونده صحت روان که انگین میگه همون موقع که میخواستن منو ببرن تیمارستان؟ یکتا قبول میکنه و میگه بدون هیچ دردسری آزاد میشدی ولی این ماجراها پیش اومد! حالا هم از اینجا میشه یه کاری کرد میخوان ببرنت آزمایش ادرار و سی تی اسکن و این چیزا وقتی دستشویی رفتی تنها جاییه که تنهایی میری و کسی نیست اونجا به دریچه خواهش داره که میتونی از اونجا در بری بعدشم از تو پارکینگ درمیای و از پشت بیمارستان فرار میکنی مادرت با ماشین قدیمی اومده که تو پارکینگ میزارم واست سوییچم میزارم روش تو داشبوردم یه اسلحه و چاقو میزارم معلوم نیست چه اتفاقی میوفته بالاخره همراهت باشه بهتره انگین پدرش را در آغوش میگیره و تشکر میکنه ازش. ارن سدا را میبینه و بهش میگه باید ببریمتون پیش دادستان پارس کارتون داره سدا میگه میگفتین خودم میومدم لازم نبود به زحمت بیوفتین! سپس به طرف اتاق پارس راهی میشن. پارس میگه باید اظهاراتتونو ثبت کنیم و کتاب را بهش میده و میگه شما از این کتاب دارین؟ سدا میگه بله داشتم گمش کردم!

پارس میگه چه جالب گمش کردی؟ چه تصادفی! سپس بهش میگه انگین با سمی که روی صفحات این کتاب زده بودند مسموم شده از قضا دی ان ای شما روی اون کتاب دیده شده! سدا شوکه میشه و میگه امکان نداره! واسم پاپوش درست کردن! من رفتم رستوران با استادم قرار داشتم اونجا بهم کتابو داد تو مسیر یه موتوری بهم زد که تمام وسایلو ریخت رو زمین بعد بهم کمکم کرد که اگه چیزی موند بهم بده بعدشم رفت منم وقتی تو بیمارستان حوصله ام سر رفت خواستم چند صفحه اش را بخونم فهمیدم کتاب نیست سپس میگه نکنه اون موتوری از روی نقشه باهام تصادف کرده بوده! پارس نمیتونه ۱۰۰٪ به حرفاش اعتماد کنه. انگین را برای آزمایش ادرار به سرویس بهداشتی میبرن تو مسیر جیلین اونو میبینه که صوت میزنه و خیالش حسابی راحته جیلین با شنیدن اون طرز صوت زدن یاد خاطره ای از گذشته می افتد که انگین با زدن اون صوت میگفت بریم پیش به سوی آزادی! جیلین اصلا حس خوبی نمیگیره و حس میکنه نقشه فرار داره سپس میره پارکینگ که با دیدن همون ماشین شکش به یقین تبدیل میشه و میخواد به ایلگاز زنگ بزنه که میبینه آنتن نداره واسه همین واسش پیام صوتی میفرسته که میگه انگین داره فرار میکنه منم میدونم عصبی و ناراحت میشی ولی دارم تعقیبش میکنم سپس پشت صندلی راننده میشینه و پنهان میشه. پارس به اتاق ایلگاز میره و درباره اظهارات سدا باهم حرف میزنن پارس میگه احتمالش هست که قربانی این ماجرا باشه ایلگاز میگه شاید کار خود انگین باشه! اینجوری تونسته از زندان خلاص بشه! پارس و ایلگاز استرس میگیرن و سریعا به ارن میگن یه اکیپ بفرستن واسه بیمارستان چون امکان فرار کردنش زیاده! سپس خودشان با سرعت به طرف بیمارستان میرن که وقتی میرسن میبینن که فرار کرده. جیلین بیهوشه که وقتی به هوش میاد خودشو کتک خورده میبینه که اسلحه گذاشتن تو دستش و وسط جنگله!

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان