خلاصه داستان قسمت ۱۸۳ سریال ترکی قضاوت

صفحه اقتصاد - در این پست خلاصه داستان قسمت ۱۸۲ سریال ترکی قضاوت از نظرتان می گذرد.همگی پیش ایلگاز میان و بهش تبریک میگن که دادستان کل به ایلگاز میگه میشه یه لحظه بیای!

خلاصه داستان قسمت ۱۸۳ سریال ترکی قضاوت

صفحه اقتصاد - در این پست خلاصه داستان قسمت ۱۸۳ سریال ترکی قضاوت از نظرتان می گذرد.همگی پیش ایلگاز میان و بهش تبریک میگن که دادستان کل به ایلگاز میگه میشه یه لحظه بیای! ایلگاز میره پیششون که او و دادستان اوزجان ازش عذرخواهی میکنن و اوزجان میگه من فقط بر اساس شواهد و مدارکی که بود حکم دادیم سپس بازم ازش معذرت خواهی میکنن و میرن. جیلین به بازداشتگاه میره و با عمر حرف میزنه که او با کمال خونسردی میگه من کاری نکردم! فقط یه واسطه بودم او بهش یه پوکه میده و میگه حتی اینو هم یکتا بهم داد تا شماهارو بندازم اونموقع تو دردسر!

بعد از کمی حرف زدن جیلین بهش میگه که تو یه مریض روانی هستی فقط از یه روانی برمیاد که شب وقتی ایلگاز تو بازداشتگاه بود بیای اینجا و نگاهش کنی! عمر میگه من واسه دیدن ایلگاز نیومدن واسه دیدن تو اومده بودم! جیلین بهم میریزه و میره. او وقتی پیش یکتا و ایلگاز میره ازشون میخواد تا یه جا برن برای حرف زدن ایلگار میگه بریم اتاق من که جیلین میگه تو دیگه اتاقی نداری چون دادستان اوزجان اومده اونجا ایلگاز میگه پس بریم به اتاق دادستان دریا. اونجا یکتا میپرسه چیشده؟ جیلین پوکه ای که عمر بهش داده بود را رو میز میزاره و میگه این چیه؟ ارن میگه این همون پوکه ای هستش که برای پروژه بوراک گم کرده بودیم!

یکتا میگه خوب؟ قبول دارم اون موقع باهمدیگه مشکل داشتیم دشمن هم بودیم میخواستم زجرتون بدم اما این به این معنی نیست که اتفاق های الان هم مقصر منم! من و تو جیلین داشتیم باهم این پرونده را جلو میکردیم! ایلگاز میگه میتونه یه نقشه باشه از طرف تو و پسرت! یکتا حرف های خودشو میزنه و سعی میکنه تا اونارو مجاب کنه که با عمر دستش تو یه کاسه نیست ایلگاز ازش میخواد تا از اونجا بره یکتا با کلافگی میره و حسابی بهم میریزه. ایلگاز به دریا، جیلین و ارن میگه که باید ما جوری وانمود کنیم که انگار هنوز با یکتا مشکل همیشگیو داریم و حتی بگیم که حدس میزنیم واسمون نقشه کشیده تا باور کنن که ما با یکتا یکی نشدیم اینجوری ماجرارو راحت تر میفهمیم.

ایلگاز میگه یکتا داره راست میگه باید حتما پیدا کنیم کسی که عمر پشتش بهش گرمه رو! آنها روی دادستان اوزجان شک دارن. ایلگاز به اتاق دادستان کل میره و میگه ازتون میخواستم تا پرونده ای که در حال جریانه و به دادستان اورجان منتقل شده به خودم برگرده دادستان اوزجان مقاومت میکنه و میگه من خودم انجام میدم اما دادستان کل میگه باشه منتقل داده میشه به خودتون ایلگاز بهش میگه میخوام با دادستان اوزجان باهم رو این پرونده کار کنم اوزجان شوکه میشه اما در آخر قبول میکنه.

ایلگاز وقتی به اتاقش میره میبینه که دکوراسیون اونجا بهم ریخته که اوزجان میگه ببخشید دادستان من فکر کردم دیگه برنمی گردین واسه همین اینجوری کردم اینجارو الان درست میکنم میرم خودم یه اتاق دیگه اما ایلگاز میگه نمیخواد بهتره زودتر رو همین پرونده و کارمون تمرکز کنیم! اورجان قبول میکنه آنها در حال کار کردن هستن که بعد از چند دقیقه دادستان کل به اتاق میاد و میگه به نظر من دیگه رو این پرونده کار نکنیم ببندیمش نظرتون چیه؟ ایلگاز تعجب میکنه که اوزجان میگه هرچی شما بگین! ایلگاز هم چاره ای نداره که موافقت کنه سپس میگه من برم دوربین های امنیتیو ببینم که کی اومده بوده تو اتاقم کی رفت و آمد داشته! اوزجان سعی میکنه که جلوشو بگیره و میگه ما دیدیم لازم نیست سپس فلشی میده و میگه فیلما اینجاست! اما ایلگاز قبول نمیکنه و میره وقتی از اتاقش بیرون میاد میبینه که دادستان کل با عجله در حال رفتنه که شک میکنه.

خانواده جیلین و ایلگاز به رستوران رفتن تا آزاد شدن ایلگاز را جشن بگیرن. جیلین اونجا میره و عثمان را به بهونه ای بیرون میکشه و میگه باید بیای کلانتری آهاراتون ثبت کنی عثمان میترسه و میگه ماجرای جنازه را فهمیدن؟ جیلین میگه چیزی نمیشه منم پیشتم میگم بهت چیکار کنی! یکتا را هم به بازداشتگاه میبرن و او با عمر اونجا بحث میکنه که عمر میگه من کاری نکردم فقط واسطه بودم کارهایی که خواستیو انجام دادم یکتا بیشتر عصبی میشه. یکتا با جیلین تماس میگیره و ازش میخواد تا بهش کمک کنه و میگه این رسم دوستی و همکاری نیست! اما جیلین جوری رفتار میکنه که انگار باور کرده یکتا با عمر همدسته و قطع میکنه که یکتا به شدت عصبی میشه….

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان