خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت

در این مطلب از سایت صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم، با ما همراه باشید. این سریال به نویسندگی سما ارگنکون (Sema Ergenekon) و کارگردانی علی بیلگین (Ali Bilgin) در ژانری جنایی پلیسی عاشقانه ساخته شده است. این سریال از ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز به صورت دوبله فارسی پخش می شود.

بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Kaan Urgancıoğlu (Ilgaz), Pınar Deniz (Ceylin), Hüseyin Avni Danyal (Metin), Uğur Polat (Yekta), Mehmet Yılmaz Ak (Pars), Ali Seçkiner Alıcı (Zafer), Arda Anarat (Çınar), Ece Yüksel (İnci), Zeyno Eracar (Gül), Uğur Arslan (Eren), Onur Durmaz (Engin), Başak Gümülcinelioğlu (Neva), Pınar Çağlar Gençtürk (Aylin), Onur Özaydın (Osman), Özlem Çakar (Makbule), Zeynep Atılgan (Parla), Beren Nur Karadiş (Defne).

خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت

جیلین با دیدن بوراک جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ مامورها میان و میگن که گوشی بوراک سیگنال نداره احتمال داره گوشیش خاموش باشه! از طرفی یه نفر دیگه میاد و میگه آدرس بوراک را پیدا کردیم. جیلین حال بوراک را میپرسه که او با دیدن خون میگه وای من نمیتونم خون ببینم حالم بد میشه! سپس چشمش به جسد میوفته و میگه اون مرده؟ جیلین تایید میکنه و ازش میخواد نبینه. اون دختر بچه عصبی میشه و میگه اه بس کنین دیگه شما کی هستین که همدیگرو میشناسین؟ همه ی اینا زیر سر شماهاست آره؟

جیلین ازش میخواد آروم باشه و وقتی میبینه آروم نمیشه عصبی میشه و ازش میخواد تا ساکت بمونه وگرنه خودش میکشتش! لاجین به یکتا زنگ میزنه و حالشو میپرسه که اون خودشو به بی حالی میزنه که مثلا حالش زیاد خوب نیست. گل به آیلین میگه دیگه جیلین نیست مثل بابات اونم دیگه نیست! آیلین ازش میخواد اینجوری اصلا حرف نزنه و بد به دلش راه نده. بوراک تو جیباشو میگرده و میبینه بطری آب داره و به آنها میده تا کمی بخورن.

سپس شکلات پیدا میکنه و میگه اول پسر بچه بخوره سپس اون دختر جوان بقیه شو میگیره و همشو میخوره و به بقیه نمیده بوراک شکلات دیگه ای داره و به بقیه میده. جیلین ازش میپرسه تو چجوری اومدی اینجا؟ بو ام تعریف میکنه که داستم تورو تعقیب میکردم. جیلین میگه من؟ چرا؟ بوراک میگه فهمیدم که اون پسر جوان را وکیل خودت کردی و پرونده مهمت جان را بهش دادی خودم دیدم سوار ماشینت شد منم کنجکاو شدم که بیشتر سر در بیارم تعقیبت کردم و از اونجا به خانه ات و دفترت رسیدم.

وقتی بیهوشت کردن دیدم و دنبالتون اومدم جیلین میگه خوب اینجا کجاست؟ بوراک میگه عمارتی که کنار همون چاه بود! آنها کمی درباره این موضوع حرف میزنن و جیلین میپرسه خوب کسی میدونه داشتی مارو تعقیب میکردی؟ او میگه نه ما خب نداریم باید خبرو واسه خودمون نگه داریم جیلین میگه خوب چرا به دادستانی کسی چیزی نگفتی؟ تنهایی وارد عمل شدی؟!بوراک میگه چون پلیس بفهمه خبر سوخت میشه! تازه گوشیمم جا گذاشته بودم نتونستم به کسی خبر بدم اینجا صبح زود گیر افتادم با یه نفر روبرو شدم و درگیر شدیم نتونستم از دستش در برم منو انداخت اینجا!

چینار تو اداره میپرسه از جیلین ما خبری نشد؟ یکی از مامورها میگه نه انگاری قاتل بوراک بوده همون خبرنگاره! چینار شوکه میشه و میگه چی؟ مامور پلیس میگه تمام وقت پیش ما بوده اصلا حواسمون بهش نبوده! ارن و ایلگاز و پارس با مامورها به خانه بوراک میرن آنجارو میگردن و میبینن بوراک اونجا نیست و تلفنش رو تختش خاموشه. ایلگاز عصبی و کلافه میشه. لاجین از آیسو آدرس یکتارو میخواد که او لوکیشن میفرسته.یکتا وقتی میفهمه لاجین به اونجا اومده اتاقشو بیشتر بهم میریزه و وقتی لاجین به اونجا میره با دیدن اونجا شوکه میشه و میگه باور نکردنیه! مگه اینجا میشه زندگی کرد!

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی قضاوت

جیلین به بوراک میگه اینجا کجاعه عمارته؟ بوراک میگه زیرزمین اصلا از بیرون هیچ دیدی نداره حتی راه ورود به اینجا هم مخفیه! جیلین با کلافگی میگه پس به خاطر همینه که پلیسها نتونستن پیدا کنن! لاجین یکتارو راضی کرده تا وسایلشو جمع کنه و از اونجا ببرتش بیرون یکتا از خدا خواسته جمع کرده و سوار ماشین لاجین میشه لاجین میگه فعلا تا وقتی که یه فکری به حالت کنیم میریم خونه من.

جیلین و بوراک جسد را از وسط اتاق به گوشه ای می کشانند بوراک میخواد چاقو را هم برداره که اون دختر جوان نمیزاره و میگه این باید همین وسط باشه و دست هیچ کسی نباشه بوراک میگه باشه و به جیلین میگه دیوونه شده دختره کار دستمون نده! جیلین میگه اینجا دیگه کسی نرمال نیست. ارن و بقیه از تو خونه بوراک چیزی پیدا نکردن و از همسایه ها متوجه میشن که پدربزرگ داره، ایلگاز میگه سریعا از اداره بپرس آدرس خونه اش کجاست و کجا باید بریم وقتی سوار ماشین میشن ایلگاز با شنیدن اسم پدر بزرگ بوراک میگه رئیس بابامه! ایلگاز و بقیه سریعا به آدرس خونه هالوک خان می روند.

بوراک به جیلین میگه یه فکری زده به سرم اونم اینکه باید یه جوری بکشونیمش اینجا اونوقت از پسش برمیایم جیلین میگه الان تو از همه بیشتر مخت کار میکنه هرچی بگی انجام میدیم باید چیکار کنیم؟ یکتا به خانه لاجین رفته و لاجین بهش به اتاق میده و میگه اون لباساتو هم بشور نمیخوام گند و کثافط اونارو هم اینجا بیاری! یکتا تو اتاقش رفته و حسابی خوشحاله از وضعیتش و از لاجین میخواد از اون غذاهای خوشمزه اش بیاره لاجین میگه دیگه چی؟ من میخوام برم پیش آیلین اینا جیلین گم شده پیدا هم نمیشه به کمکم احتیاج دارن. مامورها به خانه بوراک رفتن و او ازشون میپرسه اینجا چخبره؟ پارس میگه اومدیم ببینیم نوه مصنون به قتلی کجاست؟ هالوک جا میخوره و میگه بوراک؟

اصلا امکان نداره! آنها خانه را میگردن ولی چیزی پیدا نمیکنن ایلگاز به هالوک میگه آخرین بار کی دیدین بوراکو؟ هالوک میگه هفته پیش، ایلگاز میپرسه هرچند وقت یکبار میبینین همدیگرو؟ هالوک میگه زیاد نمیبینیم چون خبرنگاره وقت نداره هرازگاهی باهم غذا میخوریم سپس هالوک بهش میگه که بوراک نمیتونه همچین کاری کنه! حتی جریمه رانندگی هم نداره اصلا زورش به مورچه هم نمیرسه! ایلگاز میگه همه ی آدما میتونن اشتباه کنن و ۱۰۰٪ به هیچکس نمیشه اعتماد کرد و به داخل میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی قضاوت (yargi)

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان